تبليغ به عنوان وسيله اى كه پيام خدا را به بندگانش مى رساند اهميّت بسيار دارد و اهميت آن ، در اهميت هدايت است .
رسالت انبياى الهى و امامان معصوم عليهم السلام ، هدايت انسان ها از تاريكى ها به سوى نور بوده است و اگر انسانى از تاريكى به نور هدايت شود، مثل اين است كه همه انسان ها زنده شوند. زيرا يك انسان صالح مى تواند جامعه انسانى را به صلاح و نور راهبرى كند؛ (و من احياها فكانّما احيا الناس جميعاً)(1)
آرى ، هدايت يك انسان به منزله زنده كردن اوست و آيا انسان زنده و مرده برابرند؟. (اءو من كان ميتاً فاءحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظّلمات ليس بخارج منها)(2) ((آيا كسى كه مرده بود پس او را زنده كرديم و براى او روشنى علم و ديانت قرار داديم تا با آن روشنى ، در بين مردم با سرافرازى حركت كند مانند كسى است كه در تاريكى هاى (جهل ) غرق شده و قادر بر خارج شدن از آن نيست ؟.))
امام حسن عسگرى عليه السلام مى فرمايد: كسى كه جاهلى را راهنمايى كند و شريعت اسلام را به او بياموزد همراه ما در نزد خداوند خواهد بود(3)
رسول بزرگوار اسلام عليهم السلام خطاب به معاذ فرمود:
((لئن يهدى اللّه بك رجلاً واحداً خير لك من الدنيا و ما فيها))(4)
((اگر خداوند به دست تو يك نفر را هدايت كند براى تو بهتر است از دنيا و هر آنچه در آن است .))
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((معلّم الخير تستغفر له دواب الارض و حيتان البحر و كل صغير و كبير فى ارض اللّه و سمائه ))(5) ((تمام موجودات زمين و ماهيان دريا و هر كوچك و بزرگى در زمين و آسمان خدا، براى تعليم دهنده خوبى طلب آمرزش مى كنند.))
و ((راهنماى بر كار خير، همچون انجام دهنده آن است .))(6)
رسول خدا عليهم السلام مى فرمايد:
((و ادع الناس الى الاسلام و اعلم انّ لك بكل من اجابك عتق رقبة من ولد يعقوب ))(7) ((مردم را به اسلام دعوت كن و بدان ، در مقابل هر كسى كه تو را اجابت كند، ثواب آزادى يك بنده از فرزندان يعقوب برايت نوشته خواهد شد.))
اهميّت كار يك مبلّغ آن قدر زياد است كه اگر در اين راه مقدس ، مخلصانه تلاش كند، قدم در راه رسول خدا عليهم السلام گذاشته است و جانشين او خواهد بود. زيرا آن بزرگوار فرمود:
((رحم اللّه خلفائى فقيل يا رسول اللّه من خلفاؤ ك قال الذين يحيون سنّتى و يعلّمونها عباد اللّه ))(8) ((خداوند جانشينان مرا رحمت كند. از ايشان سؤال شد كه آنان چه كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه سنّت مرا زنده مى كنند و آنرا به بندگان خدا مى آموزند.))
و در جاى ديگر در حق آنان به دعا مى فرمايد:
((الّلهمّ ارحم خلفائى (ثلاث مرّات ) قيل يا رسول اللّه و من خلفاؤ ك قال الذين ياءتون من بعدى و يروون اءحاديثى و سنّتى ))(9) ((پروردگارا جانشينان مرا رحمت كن (سه بار). گفته شد، جانشينان شما چه كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه پس از من مى آيند و احاديث و سنت مرا روايت مى كنند.))
و چه پاداشى از اين بالاتر، كه مقام او از هزار عابد بيشتر است :
((الّرواية لحديثنا يشدّد به قلوب شيعتنا اءفضل من اءلف عابد))(10)
((كسى كه احاديث ما را روايت كند و دل هاى شيعيانمان را بدان محكم سازد از هزار عابد بهتر است .))
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: ((همانا مردى سخنى مى گويد و خداوند بوسيله آن ، ايمانى را در قلب ديگرى مى نويسد بنابراين هم گوينده و هم شنونده هر دو آمرزيده مى شوند.))(11)
1- مائده /32.
2- انعام /122.
3- بحارالانوار، چاپ بيروت (مؤ سسة الوفاء)، ج 2/ ص 2.
4- بحارالانوار، چاپ بيروت (مؤ سسة الوفاء)، ج 1/ ص 184.
5- بحارالانوار، چاپ بيروت (مؤ سسة الوفاء)، ج 2 /ص 17.
6- وسايل الشيعه ، چاپ المكتبة الاسلامية ، ج 11 /ص 398.
7- همان /ص 448.
8- الحياة ، ج 2 /ص 281.
9- همان مدرك .
10-اصول كافى ، ج 1 /باب صفة العلم .
11- وسايل الشيعه ، چاپ المكتبة الاسلاميه ، ج 11 /ص 510.
منبع:
کتاب قرآن وتبلیغ، نام پدیدآورنده : محسن قرائتی
سخن از اطمینان گفتن و خود به آن ایمان داشتن…این است راز آرامش وفراغت از اضطراب بسیار طوفان ها و گرداب ها وگردبادهایی که آرامش زندگی جاری ما را برهم می زنند.
طوفان های خانوادگی،گرداب های تحصیلی ،گردبادهای عاطفی یا مالی و بسیاری دیگر که آسمان زندگی ما را تیره وتار می سازدو هواپیمای زندگی ما را به این سوی آن سوی می کشاند:آنچنان که هیچ اراده ای از خود نداریم و نمی توانیم کوچکترین تغییری در جهت حرکت طوفان بدهیم.
همه ما این گونه موقعیت ها را تجربه کرده ایم :
اما اگر باور داشته باشیم:خداوند ،مهربان ترین،نگاهبان ونگاه دار ماست وبا دست های قدرتمند خویش هواپیمای ما را در پهنه بی کران زندگی هدایت می کند.
و اوست که ما را به منزل خواهد رساند و خداوند حفیظ وحافظ ما است.
دیگر اصلا نگران نخواهیم شد و آرامش را در قلب طوفان احساس خواهیم کرد.
خداوند در قرآن می فرماید:
«لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ …»
براى انسان مامورانى است كه پى در پى، از پيش رو، و از پشت سرش او را از حوادث (غير حتمى) حفظ می كنند…(سوره ی رعد،آیه11)
شیوه زیست مردمی چیست؟ چه کار کنیم که مردمی باشیم؟
بعضی فکر میکنند اگر خیلی با مردم شوخی کنند میشوند مردمی. تجربه نشان داده که شوخی زیاد مبلّغ را از چشم مردم میاندازد. شوخی زیاد آبرو میبرد. مردمی بودن به مزاح زیاد نیست، به همان است که پیامبر (ص) داشتند.
خداوند در قرآن میفرمایند:
لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم؛ به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است، و اصرار بر هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان
است.(سوره توبه: ۱۲۸)
پیامبر(ص) وقتی سه روز کسی را نمیدید، میپرسید کجاست؟ اگر زنده بود حضرت تشریف میبردند به دیدنش و اگر مریض بود به عیادتش میرفت. اگر مسافر بود، حضرت دعا میکردند ان شاءالله سالم از سفر برگردد. شخصیت مردم را تکریم میکردند. نسبت به کوچک و بزرگ مهربان بودند.
امیر المؤمنین امام علی(ع) میفرمایند: خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم؛ با مردم آنچنان رفتار کنید که اگر با آن روش جان دادید برای شما گریه کنند و اگر زنده ماندید با آغوش باز و شوق فراوان به سوی شما بشتابند. (نهج البلاغة، صبحي صالح، ص: ۴۷۰)
منبع:
کتاب راهنمای تبلیغ ،امیر ملک محمودی، ص ۶۷- ۶۶.)
هنگام خرید لباس،وسواس زیادی به خرج می دهید تا لباسی را انتخاب کنید که هم با چهره تناسب داشته باشد،هم رنگش با کفش و روسری و گیره و بقیه ی وسایل ست باشد.
اینکه برای لباس ظاهر خود تا این حد وقت میگذارید و با دقت نظر انتخاب می کنید،بد نیست،چون یک دخترمسلمان –با رعایت حدود شرعی- باید ظاهری آراسته و تمیز داشته باشد.
خداوند هم دو دست لباس زیبا برای باطن آدمیان دوخته و بر قامت رعنای آنان افکنده است،تا همیشه همراه آنها باشد؛یکی لباس تقوا برای همه ی زنان و مردان[سوره اعراف،آیه 26] یکی هم لباس حیا که بیشتر متناسب قامت زنان و دختران است[پیامبر(ص): حیا ده جز دارد که نه جز آن در زنان است و یک جز در مردان.(کنز العمال،ج3،ص121)]و باعث جذابیت و زیبایی بیشتر آنان خواهد شد.
امام علی(ع) در رابطه با این لباس معنوی می فرمایند:«هر کس که لباس حیا او را بپوشاند،مردم عیب او را نخواهند دید.»[نهج البلاغه،حکمت223]
بسم الله الرحمن الرّحیم
ریشههای انحراف یهود از منظر قرآن
ادامه استضعاف بنی اسرائیل
موسی بسیار زیبا پاسخ داد. گفت: تو باید بر من منّت بگذاری که مرا بزرگ کردهای یا من باید به تو اعتراض کنم که بنیاسرائیل را به بندگی گرفتهای؟ (القمی، 2، 118) تو کودکان را به قتل میرساندی و مادرم برای نجات من از دست تو، مرا به رودخانه سپرد و آب مرا به کاخ تو آورد. تو حق نداری بر من منّت بگذاری.
تو برای جلوگیری از تولد موعود بنیاسرائیل، آنها را به اسارت کشیدی و چه خونها که نریختی. فرعون که با این افشاگری موسی دیگر جوابی نداشت، بحث را عوض کرد و برای رسالت از او نشانه خواست که داستان ساحران و معجزات موسی پیش آمد.
مأموریت دوم موسی بسیار دشوارتر است. چون باید مراقب ایمان آنان باشد و با تشکیل حکومت، همراه آنها قدس را فتح کند. اما بنیاسرائیل در حکومت فرعون، مردمانی مستضعف بودند که هیچ کاری نمیدانستند. موسی(ع) چگونه باید اینبار را به سرمنزل مقصود برساند؟
خداوند تمام حکومت فرعون را در اختیار موسی قرار داده بود تا طی این فرصت، آمادگی اجمالی را در بنیاسرائیل ایجاد کند. موسی(ع) در این مدت، پیاپی به فرعون نشانه و معجزه نشان میداد، گرچه فرعون همواره بر کفر خویش پای میفشرد اما این آیات باعث میشد او فعلاً با موسی مماشات کند و او و بنیاسرائیل را در مصر تحمل کند.
موسی از همین فرصت، نهایت بهرهبرداری را کرده و بنیاسرائیل را آماده ساخت. « وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِیهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتاً وَاجْعَلُواْ بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ » « به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قوم خود در مصر خانههایی مهیا کنید. و خانههای خود را عبادتگاه سازید و نماز گزارید و مومنان را بشارت ده » (یونس، 87).
بنیاسرائیل نخست باید سازمان بیابند و در کنار هم زندگی کنند. آنان تاکنون گروههای پراکنده، شکستخورده، وابسته، طفیلی و آلوده و ترسان بودند. نه خانهای از خود داشتند نه اجتماع و تمرکزی و نه برنامة سازندة معنوی و نه شهامت و شجاعت لازم برای یک انقلاب کوبنده. بنابراین موسی و هارون مأموریت یافتهاند برای بازسازی اجتماع بنیاسرائیل، مخصوصاً از نظر روحی، برنامهای در چند ماده اجرا کنند:
1. خانهسازی و جدا کردن مسکن خود از فرعونیان، با این کارآنان با مالک شدن مسکن در سرزمین مصر، علاقه بیشتری به دفاع از خود و آن آب و خاک مییافتند، افزون بر آن از خانههای قبطیان بیرون میآمدند و اسرار و نقشههای آنان به دست دشمنان نمیافتاد.
2. خانههایشان را مقابل یکدیگر و نزدیک به هم بسازند. این کار کمک موثری به تمرکز و اجتماع بنیاسرائیل میکرد و میتوانستند مسائل اجتماعی را به طور عمومی بررسی کنند و برای انجام مراسم مذهبی گرد هم آیند و برای آزادی خویش نقشه بریزند.
3. اقامه نماز، که آنان را به بندگی خداوند پیوند زند و قلب و روحشان را از آلودگی پاک سازد و اعتماد به نفس را در وجودشان افزون کند و با تکیه بر قدرت پروردگار، روح و جان تازه بگیرند.
4. موسی(ع) مأمور میشود دست در درون زوایای روحی بنیاسرائیل بیفکند و زبالههای ترس و وحشت را که یادگار سالیان دراز بردگی و ذلّت بوده است، بیرون بکشد و با بشارت مومنان به فتح و پیروزی نهایی و لطف و رحمت پروردگار، اراده آنها را قوی و شهامت و شجاعت را در آنان پرورش دهد (الطباطبایی، 1، 114).
گرچه در این آیه نیامده که موسی از خدا چه خواسته است ولی از آیه ذیل که پاسخ خداست، فهمیده میشود که او هلاکت فرعونیان را درخواست نموده است. «فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ. وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُون» «بندگان مرا شب هنگام روانه کن تا از پی شما بیایند. دریا را آرام پشت سر گذار که آن سپاه غرق شدگانند» (دخان، 23).
فرار بنیاسرائیل پیچیدهترین فراری است که در طول تاریخ ثبت شده است. مطابق آمار تورات، آنها، هنگام خروج، بیش از ششصد هزار نفر بودهاند (عهد عتیق، اعداد، 2) و حضرت موسی یک شب فرصت داشت. این نتیجه آن چهل سال تلاش و فرصت بود. صبح هنگام که مصریان متوجه شدند به فرمان فرعون، سپاهیان در پی بنیاسرائیل روان شدند (المجلسی، 152).
بنیاسرائیل در مسیر فرار خویش، به دریا رسیدند. در این هنگام فرعونیان از پشت سر رسیدند. اکنون بنیاسرائیل نه راه پیش دارند و نه را پس. فغان بنیاسرائیل به آسمان رفت. «فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى إِنَّا لَمُدْرَکُون قالَ کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبّی سَیَهْدِین فَأَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرفَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیم» «چون آن دو گروه همدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: گرفتار آمدیم. گفت: هرگز! پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد نمود. پس به موسی وحی کردیم که عصایت را به آب بزن. دریا بشکافت و هر پاره چون کوهی عظیم گشت» (شعراء، 63-61).
دوازده راه به عدد اسباط بنیاسرائیل، در پیش روی آنان باز شد و آنان از آب عبور کردند. « وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُون » « ما بنیاسرائیل را از دریا گذراندیم.
فرعون و لشکریانش به قصد ستم و تعدی به تعقیبشان پرداختند. چون فرعون غرق میشد، گفت ایمان آوردم که هیچ خدایی جز آنکه بنیاسرائیل بدان ایمان آوردهاند نیست و من از تسلیم شدگانم. آیا اکنون؟ و تو پیش از این عصیان میکردی و از مفسدان بودی. امروز جسم تو را به بلندی میافکنیم تا برای آنان که پس از تو میمانند، عبرتی باشی، و حال آنکه بسیاری از مردم از آیات ما غافلند» (یونس، 92 -90).
سپاه عظیم فرعون غرق شدند، موسی در مصر دشمنی نداشت و میتوانست به مصر باز گردد اما مأموریت ایشان استقرار در فلسطین و قدس و تشکیل حکومت است. آن سوی آب دشواریها و مشکلات موسی آغاز میشود. تا اینجا حضرت تنها مشکل حرکت دادن این قوم را داشت اما هنگامی که از آب گذشتند، پاسخگویی به همه مشکلات به عهده موسی است.
در حقیقت حکومت این پیامبر از اینجا آغاز میشود. نخستین مشکل در این حال، آب بود. از موسی درخواست آب کردند و موسی به خدا مراجعه کرد. خداوند متعال فرمود: سنگی را وسط اردوگاه بگذار و با عصایت بدان بزن. از سنگ دوازده چشمه جوشید و آب فوران کرد و مشکل آب حل شد (بقره، 60). از این پس این سنگ در اردوگاه منبع آب بود و آن را با خود حمل میکردند و هرگاه آب میخواستند، حضرت با عصا به آن میزد و آب جاری میشد (القمی، 1، 47).
مشکل دیگر، غذا بود که با (مَنّ وَ سَلوی) حل شد (مَنّ) دانههای ریزی بود که از آسمان فرو میریخت و بنیاسرائیل با آن نان درست میکردند (عهد عتیق، خروج، 16). (سَلوی) هم پرندهای بود که آرام بر سر اردوگاه حرکت میکرد و هر یک از بنیاسرائیل که دست دراز میکرد، یکی از آنها را میگرفت (القمی، 1، 48).