امام باقر (ع)مي فرمايد: هرگاه خداي تعالي بر آن شود تا بنده اي را گرامي دارد و آن بنده گناهي كرده باشد، او را بيمار مي كند اگر چنين نكرد به فقر و نيازمندي دچارش مي سازد و اگر اين را هم نكرد هنگام جان كندن بر او سختي مي گيرد. اما چون بخواهد بنده اي را خوار و بي مقدار سازد و او كاري نيك نزد خدا داشته باشد، تن سالم به او مي دهد اگر چنين نكرد زندگي اش را مرفه گرداند و اگر اين را هم نكرد مرگ را بر او آسان مي سازد.
منبع:سایت تبیان
تمام موجودات زنده براي ادامه دادن به زندگي مادي شان نيازمند تغذيه هستند انسان هم به اين صورت است. چون داراي جسم و روح است، اما غذاي روح او همانند غذاي جسمش بايد متناسب با آن باشد. چون محبت، صيقلي دهندة قلب است به طوري كه جمال محبوب در او منعكس مي شود، پس محبت مي تواند تغذيه يك روح روحاني باشد. در واقع محب، خود خواستار ديدار محبوب است تا خود را سير و ارضا كند چه ديدار قلبي و چه ديداري در عالم خارج. از جمله مصداقهاي اين ديدار، مرگ است. عاشق از مرگ نمي ترسد چون مي داند از طريق مرگ به ديدار و لقاي معشوق مي رسد پس با آغوشي باز از آن استقبال مي كند. اين شوقي كه در عاشق است نهايت و پايان ندارد .در مقابل، خداوند مي فرمايند: شوق خوبان به لقاي من به طول انجاميد و من به لقاي ايشان شايق ترم.
حال مشتاقان از زبان امام صادق (ع) به اين گونه است كه ايشان فرمودند: مشتاق، طعام نمي خورد و از شراب لذت نمي برد و در خواب آرامش ندارد با كسي انس نمي گيرد و جامه نرم نمي پوشد و در عبادت كوشش مي كند و با حق به زبان شوق، راز و درد دل مي گويد. مصداق كساني كه به لقاي الهي شوق دارند، اولياء و انبياء الهي هستند آنها همه چيز را زيبا مي بينند، بر لطف و قهر او عاشقند، هم در حالت رخاء و نعمت شادند و هم در بلاي الهي خوشند و آن را رحمت و گنج مي دانندچنانچه امام صادق uمي فرمايند: بلاها از نعمت هاي الهي است. لذا بلا يكي از مواردي است كه براي اولياء الهي شيرين تر از عسل است.
منبع:سایت تبیان
محبت آثار مختلفي را به دنبال دارد كه براي نمونه به چند مورد آن اشاره مي كنيم:
1- قرب الي الله 2- ذكر و اثر آن 3- خوف و رجاء 4- حضور قلب 5- احترام به آثار و نشانه هاي محبوب 6- محبت مايه سعادت انسان و معرفت حق تعالي و وصول حق است
7- تولي و تبري محب
قرب الي الله، منظور اين است كه محبت باعث جذب شدن انسان به كمالات موجود در محبوب مي شود يعني انسان با محبت مي تواند به خداي خود در حد اعلاء نزديك شود. اثر بعدي ذكر و اثرات آن است. ذكر مايه آرامش روح و روان آدمي مي شود اگر انسان، كسي را دوست داشته باشد هميشه به ياد اوست و نام او را بر زبان مي آورد. و از اين كار لذت مي برد. و چون محبوب واقعي انسان را خدا دانستيم پس ذكر او دل را آرام مي كند چنانچه در قرآن آمده است: الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب (رعد/28) آنان كه ايمان آوردند و دلهاشان به ياد خدا آرامش مي يابد آگاه باشيد كه دلها به ياد خدا آرامش مي يابد.
آيات ديگري هم در اين زمينه وجود دارد كه از ذكر آن ها امتناع مي كنم.
خوف و رجاء، اثر سومي است كه بيان شده، به اين معني كه محب از شدت علاقه اي كه به محبوب دارد، مي ترسد كه مبادا رفتار و گفتارش خلاف عقيده و نظر محبوبش باشد از طرف ديگر نوعي احساس شادي و نشاط نيز از محبت و رحمت خدا در فرد ايجاد مي شود كه رجاء نام دارد يعني در عين ترس، اميد هم دارد. ميزان خوف و رجاء بايد مساوي باشد چرا كه اميد زياد باعث مي شود كه انسان توجهش به زينت هاي دنيوي بيشتر شود و از اصل موضوع غافل و به گناه افتد و ترس زياد هم موجب يأس و نااميدي مي شود كه آن هم گناه است. در حالي كه ترس از خدا بايد فرد را از گناه دور كند چون مي داند كه خدا او را مي بيند و به همه كارهايش آگاه است.
اثر چهارم حضور قلب محب است كه با ذكر رابطه نزديكي دارد يعني ذكر هنگامي تأثير دارد كه با حضور قلب باشد و زبان با قلب همراه شود.
احترام به آثار و نشانه هاي محبوب اثر ديگري است كه در محب وجود دارد يعني كسي كه به محبوب عشق مي ورزد به طور حتم به چيزهاي اطرافش كه به او مربوط مي شود هم علاقه دارد و به آنها احترام مي گذارد. اين جهان همه از نشانه هاي الهي است و عارف كسي است كه به عالم هستي به خاطر خدا محبت كند. لذا در احاديث آمده است كه هركس كه خدا و اولياء خدا را دوست داشته باشد ضمن آنكه شعائر الهي را زنده نگه مي دارد، آنچه كه به خدا و اهل بيت است را نيز احترام مي كند.
اثر بعدي اين است كه محبت باعث سعادت انسان در رسيدن او به حق مي شود، انسان از طريق محبت مي تواند اسرار الهي را يكي پس از ديگري براي خود آشكار كند.
و اما اثر آخر، تولي و تبري محب است به اين معني كه محبت موجب مي شود كه رفتار محب نسبت به دوستان و دشمنان محبوبش طبق نظر محبوب باشد يعني با بندگان خدا با مهرباني و الفت و با دشمنان خدا با قهر و غضب رفتار كند.
منبع:
سایت تبیان
خلقت عالم بر اساس عشق طرح شده است يعني مبدأ آفرينش، عشق الله است.
محبت حالتي است كه در دل يك موجود ذي شعور، پديد مي آيد. اين محبت همراه با اختيار است ولي موجودات ديگر كه از محبت الهي برخوردارند داراي محبتي جبري و قهري هستند.
توضيح بيشتر اينكه انسانها با اختيار خودشان محبت خدا را انتخاب كردند و لذا خداوند اين امانت را بر دوش او قرار داد به همين دليل مأمور به عبادت شده است. اين امانت همان سرّ عشق الهي است. اين انسان بود كه خود را مسئول حفظ اين امانت كرد. چنانچه در روز قيامت از آن سؤال مي شود: تسئلن يومئذ عن النعيم (الولايه) همانا در آن روز از نعيم (ولايت و محبت) مورد بازخواست قرار مي گيرد.
و چون امانت را بايد به دست صاحب و اهلش برگرداند خداوند، انسان را مأمور كرد كه اين كار را انجام دهد پس محبت را بايد به پيش خدا (اهلش) فرستاد و دل خود را نيز همراه آن كرد.
محبت و عشق در اسلام به عنوان قانون است كه اسلام بر مبناي آن بنا نهاده شده است و اين از بزرگترين امتيازات مكتب شيعه نسبت به ساير مذاهب و مكاتب است.
نعمت عشق و محبت در اسلام چنان اهميتي دارد كه پيامبر r در دعايش آن را طلب كرده و فرمودند: پروردگارا دوستي خودت و دوستي كسي كه تو را دوست دارد و دوستي عملي كه موجب دستيابي به محبت تو مي شود، روزي من گردان و دوستي خود را در نظر من از آب خنك لذيذتر و عزيزتر قرار ده.
منبع:
سایت تبیان
گفته شده كه شوق، مقدمه عشق است حالت فقداني است كه در انسان به وجود مي آيد و به دنبال آن مفقود مي گردد پس او را مي يابد و در نهايت به او عشق پيدا مي كند لذا شوق توأم با شوق است، ديگر اينكه شوق، رسيدن به مطلوب است و با وجود اينكه تشنه آن هستيم به او دسترسي نداريم.
اما عشق، آتش سوزان و بحري بي پايان است. عشق درد نيست ولي به درد مي آورد، بلا نيست ولي بلا را به سر مي آورد.
اما چيزي كه بايد توجه شود اين است كه اين عشق ورزيدنها بايد براي چه كسي باشد؟ چه كسي لياقت اين همه عشق و محبت را دارد؟ قرآن مجيد در آيه 165 سوره بقره خداوند را معشوق حقيقي و محبوب آرماني انسان معرفي كرده كه موفين شديدترين محبت را نسبت به او دارند. نشانه شدت علاقه مومنين به خداوند متعال، اطاعت و فرمانبرداري آنان از دستورات و فرامين الهي است. پس هركسي كه خدا را بيشتر اطاعت كند او را بيشتر دوست داردنكته قابل توجه بين كلمه عشق و محبت، تفاوت و شباهت آنهاست. اولين شباهت ميان آن دو فطري بودن آنها است و ديگر اينكه هر دو تغييرات خاصي را در زندگي انسان ايجاد مي كنند زندگي انسان را متحول مي كنند.
تفاوتهايي هم كه وجود دارد از اين جمله اند كه عشق به ارضاي درون خواهي مي پردازد ولي محبت در پي ديگرخواهي و غيرخواهي است، عشق به يك معشوق اختصاص دارد ولي محبت را براي بيش از يك محبوب خواهد بود. عشق زمان و مكان ندارد، داراي حد و مرز نيست كه محبت غير از اين است.
در توصيف بيشتر محبت بايد گفت: از جمله صفات حق تعالي است چنانچه در حديثي قدسي آمده است كه «منِ خدا گنج مخفي هستم و دوست دارم كه شناخته شوم پس خلق را آفريدم كه شناخته شوم.»
خلق آفريده شده توسط خداوند داراي اين خصلت (محبت) هستند آن هم به طور فطري، محبت به خداوند، در عمق فطرت انسان قرار داده شده. همه انسانها در ابتدا به خالق خود علاقه نشان مي دهند اما در بعضي افراد، روي اين خصلت را گرد و غبار غفلت مي گيرد و آن را مي پوشاند كه در اين صورت از خداپرستي محروم مي شوند.
عبادت انسانها نسبت به خدا، گونه هاي مختلفي دارد افراد، هركدام به ديد و نظر خود، خدا را به دليلي مي پرستند، عده اي او را به خاطر ترسي كه از آتش جهنم دارند عبادت
مي كنند از قهر و غضب خدا مي ترسند كه مبادا گرفتار آن شوند اين عبادت مخصوص عارفان است. عده اي معبودشان را به جهت اميدي كه به نعمتها و بهشت وعده داده شده دارند مي پرستند يعني اميد به رحمت خدا دارند كه به آنها اعطا شود اين صفت عابدان است. اما دسته آخر كه اهل الله و علماء بالله اند، خداوند را تنها به دليل وجود خودش عبادت مي كنند نه به خاطر جهنم و بهشت وعده داده شده در قرآن. اين عبادت، آنها را در گروه افرادي قرار مي دهد كه عبادتشان از روي اخلاص و باارزش تر از دو دسته ديگر است.
منبع:
سایت تبیان