ایمان حضرت خدیجه(س) به آقا امیرالمؤمنین:
در ماجرای اسلام آوردن حضرت خدیجه - علیها السلام - واقعهای درخور توجه وجود دارد. از امام کاظم - علیه السلام – چنین نقل شده است که پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم – شروطی از اسلام را برای امیرالمومنین - علیه السلام – و حضرت خدیجه - علیها السلام - بیان فرمودند و ایشان بر این شروط بعیت کردند. سپس پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم – فرمودند:
يَا خَدِيجَةُ هَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاكِ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِي قَالَتْ صَدَقْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بَايَعْتُهُ عَلَى مَا قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً عَلِيماً
سپس پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم – فرمود: «اى خديجه - علیها السلام - اين على - علیه السلام - مولاى تو و همهی مؤمنان و امام پس از من است.» خديجه - علیها السلام - عرض كرد: «راست ميفرمایى اى رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم –. من هم بر آن چه فرمودى با او بيعت كردم. خدا و شما را بر اين عقيده گواه ميگيرم. تنها گواهى خدا بس است چرا که او گواهى داناست.»
منبع؛
(بحارالانوار، ج 18، ص 232)
پنج ویژگی انبیای الهی در امیرالمومنین(ع)
پيامبراکرم صلّیاللهعلیهوآله: مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْـظُرَ اِلى آدَمَ فى عِلْمِهِ وَ اِلى نُوحٍ فى تَقْواهُ وَ اِلى اِبْراهيـمَ فى حِلْمِهِ وَ اِلى مُوسى فى هَيْبَتِهِ وَ اِلى عيسى فى عِبادَتِهِ فَلْيَنْظُرْ اِلى عَلِىِّ بْنِ اَبى طالبٍ.
هر كه مى خواهد به « آدم » و علم او و « نوح » و تقواى او و « ابراهيم » و بردبارى او و « موسى » و هيبت او و « عيسى » و عبادت او بنگرد، به « على بن ابى طالب » بنگرد.
ارشادالقلوب: ج2/ص 217
استاد حداد پور جهرمی
قسمتی از نمایشنامۀ “مجلس ضربت زدن”
به قلم استاد “بهرام بیضایی”
«..آنکس که شمشیر بر سر علی فرود آورد “ابن ملجم” دیگر در دیار اسلام یگانه نیست!
▪️قطامه: هراس تو از چیست پسر ملجم، از شجاعتش؟ مگر او بندۀ پاك خدا نیست؟ و مگر چون پیشانی به خاك عبادت میساید بسیار نمیماند؟ چه فرصتی نیكوتر؟ شمشیر پنهان كن، و به مسجد كوفه برو؛ به زاویۀ او! گوشهای بخز، و جانوران طبعات را بیدار كن و بر او بگمار! در كمین باش؛ و چون سر بر زمین نهاد، تنها تو حاكمی و شمشیر!
ابن ملجم:آه؟
▪️قطامه: میگویند: اهل تظاهر نیست. پس به خلوتی نماز میكند دور از چشم. و میگویند از اسراف در مال جماعت بیزار است. پس شمع خاموش میكند.
▪️میبینی؟ نیكیهای وی به سود توست. نیكیهای وی همیشه به سود دشمنانش بوده! خدا نیز البته جایی در همان نزدیكی است. و اگر از كار تو ناخوشنود بود علامتی خواهی دید. اگر شمشیرت چوبین شد، یا دستت سنگ؛ اگر او به وقت نیامد، یا در حصار جماعت سجود كرد، علامت نیكویی است. نه؟ ..»
در محضر علامه طباطبایی
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ؛ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
مفاد آيه: اينست كه همه قرآن در شب قدر نازل شده است.
” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ” ضمير در” انزلناه” به قرآن برمیگردد، و ظاهرش اين است كه: میخواهد بفرمايد همه قرآن را در شب قدر نازل كرده، نه بعضى از آيات آن را، مؤيدش هم اين است كه تعبير به انزال كرده، كه به معنای يكپارچگى است، نه تنزيل كه ظاهر در نازل كردن تدريجى است.
وجه تسميه شب قدر، تقدير و احكام امور يك سال در شب قدر، يكى از شبهاى رمضان است و هر سال تكرار میشود. پس شب قدر شب اندازه گيرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث يك سال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مىكند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهايى ديگر از اين قبيل را مقدر میسازد.
از اين استفاده مىشود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى كه قرآن در آن شبش نازل شد نيست، بلكه با تكرر سنوات، آن شب هم مكرر میشود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، كه در آن شب امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيرى و مقدر میشود.
سوالی که مطرح می شود این است که آیا تقدیر سرنوشت در شب قدر با هیچ عاملی دگرگون نمی شود؟
علامه در پاسخ می فرماید: هيچ منافاتى ندارد كه در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى ديگر محقق شود، چون كيفيت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدير، امرى ديگر است، هم چنان كه هيچ منافاتى ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد، ولى مشيت الهى آن را تغيير دهد، هم چنان كه در قرآن كريم در سوره رعد کریمه39 می فرماید:” يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ".
در كافى، ج4، ص159؛ به سند از زراره روايت كرده كه گفت: امام صادق (ع) فرمود: تقدير در نوزدهم و ابرام در شب بيست و يكم و امضا در شب بيست و سوم است.