خدایا…
خداوندا نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی!
میان این دو گم شده ام، هم خودم و هم تو را آزار می دهم!
هر چه تلاش کردم نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی!
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن…..
آمین یا رب العالمین…
ویژه شهادت امیرالمومنین (ع)
امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: « مرگ درجات و مراتبی دارد که گرامی ترین درجه و بالاترین مرتبهٴ آن کشته شدن در راه خداست. قسم به کسی که جان پسر ابوطالب در دست قدرت اوست هزار ضربه شمشیر در راه خدا برایم آسان تر از مرگ در بستر است.»
در جنگ صفین، وقتی که گروهی تعجیل نکردن آن حضرت در شروع جنگ را بر ترس از مرگ حمل کردند، فرمود: «به خدا سوگند باک ندارم که آگاهانه به سوی مرگ بروم و آن را در آغوش بکشم یا این که مرگْ ناگهان به سراغ من بیاید و مرا دربر بگیرد.»
چنان که پس از ماجرای سقیفه وقتی عمویش عباس و نیز ابوسفیان به آن حضرت پیشنهاد بیعت دادند، فرمود: شرایط طوری شد که اگر چیزی بگویم، می گویند: به طمع حکومت و ریاست سخن گفته و اگر سکوت کنم می گویند: از ترس مرگ ساکت شده است. سپس فرمود: هیهات، بعد از آن همه جنگها و مبارزات از مرگ بترسم. به ذات ذوالجلال سوگند که علاقهٴ پسر ابوطالب به مرگ بیش از علاقه طفل شیرخوار به شیر مادر است.
آن گاه به علت سکوت خود اشاره کرد و فرمود: از مطالب و حوادثی آگاهی دارم که اگر آنها را بازگو کنم و شما را از آنها آگاه سازم، آرامش و قرار را از شما می گیرد.
لذا در پایان عهدنامه آن حضرت به مالک اشتر آمده است: «از خدا می خواهم که عاقبت ما را به سعادت و شهادت ختم کند.»
در حالی که خود آن حضرت، هم فرمانده کلّ قواست و هم حاکم جامعه اسلامی و ضمن تنظیم دستورالعمل و منشور حکومتی، مالک اشتر را به عنوان فرمانده لشکر و والی سرزمین مصر اعزام فرموده، او را به تحصیل شوق شهادت دعوت می کند.
همچنین این دعا به طور ضمنی به مالک اشتر می فهماند که اگر برای رسیدن به منصب و مقام دنیایی به دیار مصر حرکت می کنی، بدا به حال تو. ولی اگر به این فکر هستی که در قبال مقام و منصبی که به استقبال تو می آید، انجام وظیفه کنی خوشا به حال تو.
بنابراین، کارگزار نظام علوی سعید و شهید است. کسی که سعادت را در سلامت دنیایی خود می پندارد راه مالک اشتر را نمی پیماید و قهراً علوی منش هم نخواهد بود. چون فکر اموی در سر دارد هر چند نام علی (ع) بر لب داشته باشد کسی همتای مالک اشتر است و در راه او قدم برمی دارد که سعادت را در شهادت دانسته، از هیچ چیز برای احیای دین دریغ ننموده و در این مرام تا مرز شهادت پیش برود. چنین کسی فکرش علوی است؛ زیرا انسان هنگامی نام و یاد علی (ع) را در دل دارد و علوی منش خواهد بود که از دل فریاد شهادت خواهی برآورد و بگوید: پروردگارا هنگام احساس خطر برای اسلام وضرورت حفظ دین، مردن با بیماری های عادی، مردار شدن و باعث ننگ است ومن آمادهٴ شهادت هستم. اگر مصلحت بود نصیبم کن و اگر مصلحت نبودمن تسلیم امر و مشیت تو هستم ولی آمادگی من برای شهادت همیشگی است.
آن حضرت در پایان فرمود: «إنّا إلَیه راغِبون»؛ ما برای بازگشت به سوی او رغبت و شوق داریم.
(منبع :آیت الله جوادی آملی، کتاب حماسه و عرفان صفحه ۲۱۳)
استاد حداد پور جهرمی
شب بیست و یکم شب آخر
شب پر زدن پدر به سوی مادر
امشب ماه نمیتابد به رخسار زمین
بوی تلخی دارد این تاریکی مطلق همین
شمشیر زهرآگن عجب برنده بود
قلب علی و اهل او بخشنده بود
شاعر :پرهون
آســـــمان گــــریه میکند در این شـــب▪▪
عــــــــلی در بســـــتـــــر است و در تـــب▪▪
حسین و حسن درد میبینند و خون▪▪
زیــــنـــــــب میرود تا مرز جــــــــــــــــنون▪▪
باز هم شــــــب احیا ،شـــــــب بیقراری▪▪
باز هم شــب بـخــشــش و گــریه زاری▪▪
باز هم شب نوزدهم ، شــــب ضربت▪▪
بر دشــــــمن مرتضی عــــــلی لعنــــــــت▪▪
شاعر: پرهون
انقدر به این مصیبت عادت کرده ام که مصیبت بودنش را به کلی از یاد برده ام !دردش را احساس نمیکنم و این خود مصیبتی بالا تر است . مد پیش تر از اینها قلب خودرا به دیگران سپرده ام و سر به سرای دیگری نهاده ام و حق هم دارم که یادش نباشم ،چرا که قلب تنها برای یک نفر جای دارد که اگر یکی اید دیگری رود ! زمانی برای درمان دردی می اندیشم که دردش را حس کنم .اگر بدنم بیماری بی درمانی دارم دست به دعا بر میدارم و در اندیشه ی درمانش می شوم اما اصلا نمیدان چه بر سرم آمده است بزرگترین درد و مصیبت بر سرم آمده اما به کلی از آن غافلم و به خیال خود هم نمی اورم غیبت امام زمان (عج) انقدر طولانی شده که فکر می کنم تا دنیا بوده و خواهد بود باید این گونه باشد چه بسا اینگونه بیندیشم که امام زمان (عج) به این زودی ها نمی اید و فرزندانم هم در زمان غیبت خواهند بود اگر جز این می انگاشتم غیبتش را مصیبت میخواندم و صبح تا به شام چشم به راهش میبودم .
چه تعداد از شیعیا عالم به این در به عنوان مصیبت مینگرند اگر غیبت را مصیبت ندانیم و دردش را حس نکنیم برای برطرف شدنش هم دعا نمیکنیم .
خود امام زمان (عج) فرمودند آنچه سبب میشود تا ما از چشمان اینان غایب باشیم و دستشان به ما نرسد همان گناهانی است که از آنان به ما میرسد و ما اینکه شیعیانمان چنین می کنند در رنج و اندوهیم.
هنوز کسی دغدغه ی آمدنت را ندارد هنوز کسی غم شما را به دوش نمیکشد هنوز کسی یک شب برای درد شما اشک نمیریزد .
گزیده ای از کتاب شب های بی قراری (فراموش شده ،ص۳۴)