عشق ومحبت دراسلام
اسلام ، دين حكومت است . آموزه هاي ديني ما بروشني دلــيل بر اين مدعاست.اما بررسي دقيق و مو شكافانه متون اسلامي نشان ميدهد كه اسلام بيشتر از آنكه بر ((تن ها)) حكومت كند و سلطه ي بر مردم را اقتدار سياسي پيشه نمايد در پي حكومت بر دلهاست
اصول اين نوع حكومت و كشورداري همان مباني سيـــاسي حكومتي اسلام است و مباني سياسي نظام علوي ، چيزي جز مبــــاني مديريت اسلامي نيست .
اسلام ، آيين نامه ي تكامل مادي و معنوي انسان است . بنيـــادي ترين عنصر اين آيين نـــــامه محبت است . نقش محبت در تحــقق حكومت اسلامي و برنامه ايي كه دين الهي براي پيشرفت جامعه انســــاني رقم زده است به حدي است كه امــام محمد باقر عليه السلام دين اسلام را جز محبت نمي داند و مي فرمايد:هل الدين الا الحب ؟ آيا دينداري ، جز محبت و مهرورزي است ؟ازنگاه علي عليه السلام نيزستونهاي اصلي اسلام واصول برنامه هاي تكامل آفرين آن بر پايه ي محبت خداوند است . چنان كه ميفرمـــايند:«اسلام ، ديـــــن خداوند است كه آن را براي خود برگزيد و به ديده ي عنايت خويش، آن را بپروريد،و بهترين آفريدگان خود را ويژه ي آن ساخت و ستون هاي آن را بر دوستي خود استوار داشت . پيشوايان ديني و رهبران راستين سياسي امت اسلامي ، جلوه هـــاي محبت مردم به آفريدگارند و مهرورزي مردم به آنـــان،مهروزي به خداست . بر اين اســاس ، پايگــاه اصلي حكومت اسلامي ، فراتر ازبيعت و راي مـــردم است . حكومت اسلامي ريشه در عشق و محبت مردم دارد. و اين است راز آن همه تــــاكيد قرآن و احاديث بر محبت اهل بيت عليه السلام.»
البته واضح است كه محبت ، امــري دستوري نيست . چنين نيست كه بتوان انســـــــان را با بخشنـــامه اي بر خلاف كشش دروني او ، به مهرورزي به كسي يا چيزي واداشت. انسان ،عاشق زيبايي هاست.عشق به زيبايي در اعماق جان انسان است او به گونه اي فطري همه ي زيبايي هاي مادي ومعنوي را دوست دارداز اين رو اگر بينش ، منش و كردار كسي را زيبـــــا ديد ، به او عشق مي ورزد و اگر نازيبا ديد از او روي برمي تابد.اين مقتضاي فطرت انسان است .مگر اينكه فطرتش دگرگون شده باشد. از اين جا ميتوان دريافت كه راز تاكيد بر محبت اهـــل بيت و فلسفه ي وجوب دوستي آن بزرگواران ، ترغيب به شناخت واقعي آنهاست .چرا كه منش،رفتار و تعامل آنان با مردمان، آن سان زيبـا وكشش آفرين است كه شنـاخت واقعي آنــان باعث دلبستـــگي و وابستـــــگي ميشود .نمي شود آن همه زيبــــــايي نهفته در رفتار علي (ع) را ديد ، شناخت اما به او عشق نورزيد .مگر اينكه كسي وجدان انساني اش را از دست داده باشد و فطرت پاك و پيراسته اش را آلوده كرده باشد.راز آن همه شيدايي ،شيفتگي و دلدادگي مردمان به علي (ع) همين است.
محبت از كلمه حب به معناي عشق و دلدادگيگرفته شده است اما در اصطلاح به معني پسنديدن چيزي است كه او را مي بيني يا گمان به خوب بودن او داري.
از ديگر كلماتي كه معناي محبت را مي رساند، عشق و مودة است كه در مورد عشق بايد گفت كه اين كلمه از مصدر عَشِقَ است به معناي «شگفت، دوست به حسن محبوب، از حد گذشتن در دوستي، كوري حس از دريافت عيوب محبوب يا مرضي است كه مردم را به سوي خود مي كشد جهت خلط و تسليط فكر بر نيك پنداشتن بغض صورتها يا محبت به نام اشد حباً»
در اصطلاح، به اين معنا آمده است كه عشق، محبت مفرط و از حد گذشته است. اين گفته ابن سينا است. البته به طور كلي مي توان گفت كه عشق چيزي مافوق محبت است و اثرش اين است كه بر خلاف محبت عادي، انسان را از حال عادي خارج مي كند، خواب و خوراك را از او مي گيرد، اما مودة كه در قرآن در چند آيه ذكر شده مثل آيه جعل بينكم مودة و رحمة، يا آيه 96 سوره مريم (سيجعل لهم الرحمنُ وداً) به معناي درستي و محبت استكه تفسيرش به طور مفصل آمده است.
منبع:
سایت تبیان