جای همدردی فقط زخم زبانت می زنند....
22 مرداد 1395
گرچه هرشب استکان بر استکانت می زنند
هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت می زنند
تا بریزی دردهایت را درونِ دایره
جای همدردی فقط زخم زبانت می زنند
عده ای که از شرف بویی نبردند و فقط
نیش هاشان را به مغزِ استخوانت می زنند!
زندگی را خشک مثل زنده رودت می کنند
با تبر بر ریشه ی نصف جهانت می زنند
چون براشان جای استکبار را پُر کرده ای
با تمسخر مشتِ محکم بر دهانت می زنند!
پیش ترها مخفیانه بر زمینت می زدند
تازگی ها آشکارا آسمانت می زنند!
آه! قدری فرق دارد زخم خنجرهایشان
دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند