شهادت امام كاظم (ع )
امـام كـاظم (ع ) درآخرين مرحله از انتقال خود از زندانى به زندانى ديگر، طبق دستور هارون به زندان (سندى بن شاهك ) منتقل شد. سندى امام (ع ) را در خانه اى در بغداد زندانى كرد وغلام خود (بـشـّار) را كـه از سـرسـخـت تـريـن دشـمـنـان اهـل بـيت (ع ) بود بر آن بزرگوار گمارد و از اِعمال هرگونه فشار و آزارى نسبت به او دريغ نورزيد. و سرانجام با چند عدد خرماى زهرآلود، فـرزنـد پـيـامـبـر(ص ) را مـسـمـوم سـاخـت و آن حـضـرت پـس از چـنـد سـال گـرفـتـارى در زنـدانـهـاى مـخـتـلف .(255) و تـحـمـل رنج و آزار فراوان ، در 25 رجب ، سال 183 هجرى قمرى در زندان سندى بن شاهك به شـهـادت رسـيـد و پـيـكـر مـطـهـرش در مـقـابـر قـريـش ، در نـزديكى بغداد به خاك سپرده شد. .(256)
تلاش براى محو آثار جرم
جنايتكاران عباسى با به شهادت رساندن موسى بن جعفر(ع ) بيش از هر كس ديگرى مى دانستند كـه چـه جـنـايـت بـزرگـى مـرتكب شده اند و نيز مى دانستند كه چنين جرم بزرگى هرگز مخفى نـخـواهـد مـانـد و بـطـور قـهـرى پـيـامـدهـاى سـوئى بـراى دسـتـگـاه آنـان بـه دنـبـال خـواهـد داشـت . از ايـن رو، بـراى مـحـو آثـار جـرم و فريفتن افكار عمومى و جلوگيرى از شورشهاى بعدى دست به اقداماتى زدند:
1 ـ سـنـدى بـن شـاهـك پـس از مـسـموم كردن امام (ع ) و ظرف دو سه روزى كه از عمر آن حضرت بـاقـى مـانـده بـود، هـشـتـاد نفر از رجال و شخصيتها را جمع كرد و به زندان برد تا از نزديك وضـع زنـدان و حـال امام (ع ) را ببينند و گواهى دهند كه پيشواى شيعيان در رفاه و آسايش به سر مى برد و هيچ گونه آثار جراحت و زخمى در او وجود ندارد. اماهوشيارى امام (ع ) نقشه او را نـقش بر آب ساخت ؛ او خطاب به حاضران فرمود: مرا به وسيله نه عدد خرما مسموم ساخته اند؛ بدنم فردا سبز مى شود و پس فردا از دنيا خواهم رفت ..(257)
2 ـ پـس از شـهـادت امـام (ع ) جـنـازه آن بـزرگـوار را مـدت سـه روز.(258) روى پـل بـغـداد در مـعـرض تماشاى عموم گذاشتند تا به شيعيان بفهمانند كه آن حضرت به مرگ طبيعى از دنيا رفته است ..(259)
3 ـ فـرومـايـگـان عـباسى مى دانستند كه اگر جنازه امام (ع ) را به دست شيعيان بسپارند وآنان عـهـده دار مـراسـم تـشـيـيـع و تـدفـيـن آن حـضـرت گـردنـد، چـه بـسـا مـراسـم ، تبديل به تظاهرات و تبليغات بر ضد دستگاه خلافت خواهد شد.
از سوى ديگر، هارون كه تا اين مرحله ، خود را از خون آن حضرت تبرئه كرده بود و مدعى بود او بـا مـرگ طـبـيـعـى درگذشته است ، مصلحت نمى ديد كه جنازه آن گرامى مخفيانه و به دور از چـشـم مـردم دفن شود. از اين رو، برنامه را بگونه اى ترتيب داد كه خود دولتمردان و سپاهيان عـهـده دار امـر تشييع شوند و مردم هم كنار آنان شركت كنند. براى اين منظور، سليمان بن جعفر، مرد جاافتاده و بزرگ خاندان ، يعنى عموى خود را پيشقدم كرد.
سـليمان ، به ظاهر از جريان دستگيرى و درگذشت امام (ع ) ابراز تاءسف كرد و به فرزندان خـود دسـتـور داد تا جنازه را از نيروهاى پليس تحويل بگيرند؛ سپس براى مراسم تشييع جنازه اعـلام عـمومى كرد..(260) بدين ترتيب تحت اين پوشش فريبنده نگذاشتند جنازه به دست مردم بيفتد.
4 ـ بـعـضـى از مـورخـان نـوشـته اند: همان روز شهادت امام كاظم (ع ) خداوند انتقام خون او را از قاتلش (سندى بن شاهك ) گرفت .بدين ترتيب كه هنگام عبور از دجله اسب او رم كرد و صاحبش را به كام امواج آب سپرد و غرق شد..(261)
مـورخـان هـر چند علت رم كردن اسب (سندى ) رايادآور نشده اند؛ ولى چنين به نظر مى رسد كه ـ گرچه او به سزاى عمل خود رسيد ولى ـ مرگ او حساب شده و با انگيزه محو آثار جرم صورت گرفته است تا امكان دسترسى به مباشر و مجرى اين جنايت بزرگ براى هميشه از ميان برود و با هلاكت او بسيارى از رازهاى سياسى پشت پرده ، همچنان در خفا بماند.
دو روايت از امام کاظم (ع)
ارزيابى عملكرد روزانه
(لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسِبْ نَفْسَهُ فى كُلِّ يَوْمً فَاِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزادَ اللّهَ وَ اِنْ عَمِلَ
سَيِّئاً اسْتَغْفَرَاللّهَ مِنْهُ وَ تابَ اِلَيْهِ).(كافى ، ج 2 ، ص 453)
از مـا نـيـسـت (بـا مـا رابطه و پيوندى ندارد) كسى كه در هر روز خود را محاسبه نكند؛ تا اگر عـمـل نـيـكـى انـجـام داده اسـت از خـداونـد طـلب افـزونـى بـكـنـد و چـنـانـچـه مـرتـكـب عـمـل نـاروايـى شـده (روى بـه درگـاه خـدا آورده ) از كـرده خـود اسـتـغـفـار كـنـد و به سوى خدا بازگردد.
توضيح: از نـظـر عـلمـاى اخـلاق (مـحـاسـبـه نـفـس ) و ارزيـابـى عـمـلكـرد خـويـش يـكـى از عـوامـل مـهـمّ مـوفـقـيـت انـسان درميدان عمل است. انسان درمرحله نخست مى بايد نفس خود را وادار بر عـمـل و انـجـام وظـيـفـه نـمـايـد، در مـرحـله بـعـد كـارهـاى خـويـش را كـنـتـرل كـنـد و نـفـس را بـه خـود وانـگـذارد تـا هـر چـه خـواست انجام دهد. مرحله سوم ، محاسبه وارزيـابـى عـملكرد است كه بعد از فراغ از عمل صورت مى گيرد. نيتجه ارزيابى يكى از دو چيز خواهد بود:
1 ـ انـجام وظيفه به نحومطلوب كه اقتضامى كند انسان خدارا بر اين موفّقيت شكر بگزارد و از درگاه ربوبى اش بخواهد او را در انجام اعمال نيك بيشتر يارى كند.
2 ـ كـوتـاهـى و سـهل انگارى در انجام وظيفه و يا ترك آن كه در هر دو صورت مى بايد جبران شـود. و از آنـجا كه منشاء اين ترك و ظيفه فراموشى ياد خدا و پشت كردن به حق تعالى است ، امـام (ع ) راه جـبـران را بازگشت بسوى پروردگار و طلب آمرزش از او دانسته است . توجه به پـروردگـار بـه مـعـناى توجه به وظيفه بندگى و طلب آمرزش از محضر حق تعالى به معناى ابراز نفرت از لغزش انجام گرفته است . پيدايش اين حالت (توبه ) در كسى او را موفق به انجام وظيفه بندگى در مراحل بعد خواهد كرد.
در انتظار قائم (عج)
يونس بن عبدالرحمان مى گويد: بر موسى بن جعفر(ع ) وارد شدم و به آن حضرت عرض كردم : اى فرزند رسول خدا(ص ) آيا شما قيام كننده به حق هستيد؟ فرمود:
(اَنـَا الْقـائِمُ بـِالْحـَقِّ وَ لكِنَّ الْقائِمَ الَّذى يُطَهِّرُ الاَْرْضَ مِنْ اَعْداءِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ يَمْلَاءُها عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، هُوَ الْخامِسُ مِنْ وُلْدى ، لَهْ غَيْبَةٌ يَطُولُ اَمَدُها خَوْفًا عَلى نَفْسِهِ، يَرْتَدُّ فيها اَقْوامٌ وَ يَثْبُتُ فيها آخَرُونَ.
ثُمَّ قالَ: طُوبى لِشيعَتِنَا، الْمُتَمَسِّكينَ بِحَبْلِنا فى غَيْبَةِ قائِمِنا، اَلثّابِتينَ عَلى مُوالاتِنا وَ الْبـَراءَةِ مـِنْ اَعْدائِنا، اُولئِكَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوابِنا اَئِمَّةً وَ رَضينابِهِمْ شيعَةً، فَطُوبى لَهُمْ، ثُمَّ طُوبى لَهُمْ، وَ هُمْ وَاللّهِ مَعَنا فى دَرَجاتِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ.).(كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 361)
مـن قـيـام كـنـنـده بـه حق هستم ، لكن آن (قائم ) كه زمين را از دشمنان خدا پاك مى سازد و آن را از عدالت پر مى كند همانسان كه از جور و ستم پر شده است ، پنجمين نفر از فرزندان من است .
براى وى ـ به خاطر بيمى كه بر جان خويش دارد ـ غيبتى طولانى خواهد بود، چندانكه گروهى مرتدّ شده از دين برمى گردند و (تنها) عدّه اى ثابت قدم مى مانند.
سپس فرمود: خوشا به حال شيعيان ما؛ آنان كه در غيبت (قائم ) ما به ريسمان (ولايت ) ما چنگ مى زنـنـد، از دشـمـنان ما بيزارى جسته بر ولايت ما استوار مى مانند. آنان از ما و ما از ايشان هستيم . آنـان از مـا بـه عـنـوان امامان خويش ، خشنودند و ما از ايشان به عنوان شيعيانمان خشنوديم . پس خـوشابه حال ايشان ، خوشا به حال ايشان . سوگند به خدا آنان در مقامات و درجات ما در روز قيامت همراه با ما هستند.
توضيح: نكات مهمّى كه از اين حديث شريف استفاده مى شود عبارت است از:
1 ـ مـسـاءله انـتـظـار ظـهـور (قـائم ) از فـرزنـدان رسـول خـدا(ص ) از مـدتـهـا قـبـل از ولادت پـيشواى دوازدهم در ميان مسلمانان مطرح بوده است ، ليكن بعضى مصداق آن را به طور دقيق نمى دانستند كه امامان (ع ) مصداق آن را تعيين مى كردند.
2 ـ مـدت غيبت حضرت حجت (عج ) آنقدر بطول خواهد انجاميد كه گروهى از معتقدان به آن گرامى از دين برمى گردند.
3 ـ فـلسـفـه غـيـبـت ، تـرس آن حـضـرت بر جان خويش است ؛ بنابراين ، مردم نقش اصلى را در فراهم كردن زمينه ظهور يا تداوم غيبت آن بزرگوار بر عهده دارند.
4 ـ اسـتـوار قـدمـان در مـحـبـّت و ولايـت اهـل بـيـت (ع ) در دوران غـيـبـت كـبـرى از اجـرى جزيل و پاداشى بزرگ برخوردار هستند.
256 - ر . ك : عيون اخبارالرضا(ع ) ، ج 1 ، ص 85 .
257 - عيون اخبارالرضا(ع ) ، ج 1 ، ص 79 ؛ بحارالانوار ، ج 48 ، ص 212 .
258 - بحارالانوار ، ج 48 ، ص 248 .
259 - ارشاد ، ص 302 .
260 - ر . ك : عيون اخبارالرضا(ع ) ، ج 1 ، ص 81 .
261 - مـناقب ، ج 4 ، ص 328 ، لازم به يادآورى است كه از گفته مسعودى (در مروج الذهب ، ج 3 ، ص 411) چنين استفاده مى شود كه سندى تا دوران حكومت ماءمون زنده بوده است .