نمونه هايى از مبارزات امام (ع)
در ذيل نمونه هايى از مبارزات فرهنگى امام كاظم (ع ) را در برابر بعضى از مكاتب و مسلكهاى فكرى عصر امامت آن حضرت ذكر مى كنيم .
ملحدان
تـفـكـر الحـاديـگـرى و زنـدقـه از دوران حـكومت امويان و توسط بعضى از خلفاى اموى در ميان مـسـلمـانـان مـطـرح شـد و در عصر عباسيان ابعاد گسترده تر و داعيان بيشترى پيدا كرد. الحاد، شـاخـه هـاى مـخـتلفى دارد از قبيل انكار آفريدگار، اعتقاد نداشتن به يك يا چند صفت از صفات ثبوتيّه يا سلبيّه خداوند، ايمان نداشتن به پيامبران الهى و انكار معاد. عنوان فراگير همه آنها انكار ضرورى دين است .
مـعـروف ترين عناصر دعوت كننده به الحاد در عصر امام كاظم (ع ) عبارت بودند از: يزدان بن باذان ، بشّار بن برد، صالح بن عبدالقدوس ، ابن مقفّع ، ابن ابى العوجاء ، و مطيع بن اياس . ايـنـان بـا القـاى شـبـهـات گـمـراه كـنـنـده در زمـيـنـه مـسـائل اعـتـقـادى ، اصول و مبانى اعتقادات مردم را سست و متزلزل مى كردند و آنان را به انحراف مى كشاندند.
امـام كاظم (ع ) در برابر اين گروه بى دين به دفاع از آيين توحيد برخاست و شبهات آنان را پاسخ گفت كه به دو مورد آن اشاره مى كنيم .
1 ـ نـفـى حـركـت بـراى خداوند: از جمله اعتقادات سخيف زنديقيان اثبات حركت براى خداوند بود. آنـان بـا اسـتناد به روايت جعلىِ نقل شده توسط ابوهريره معتقد بودند خداوند هر شب در ثلث بـاقـيـمـانـده از شب به آسمان دنيا فرود مى آيد و از بندگانش مى خواهد كه او را بخوانند تا اجابت كند و از او درخواست آمرزش كنند تا آنها را بيامرزد.(121)
لازمه پذيرفتن چنين روايتى اعتقاد به جسم بودن و حركت پروردگار است .
امام كاظم (ع ) به مبارزه با اين تفكر پرداخت و در مقام پاسخگويى از آن فرمود:
(خداوند (هيچگاه به آسمان زمين ) فرود نمى آيد، و (اصولا) نيازى به فرود آمدن ندارد. در نگاه او دورى و نـزديـكـى مساوى است . نه نزديكى براى او دور است و نه دورى براى او نزديك . او محتاج به چيزى نيست و همه به او نيازمندند … .
امـا اين گفته كه خداوند فرود مى آيد! گفته كسانى است كه خداوند را به نقص و زيادت وصف مـى كـنـنـد. هـر مـتـحـركى نيازمند محركى است تا آن را به حركت درآورد يا به كمك آن به حركت درآيد. كسى كه چنين گمانهايى نسبت به خدا داشته باشد دچار هلاكت شده است .
در تـوصـيـف خـداونـد از صـفـائى كـه او را بـه نـقـص و زيـادت ، تـحـريـك و تـحـرك ، انـتـقـال و فـرود آمـدن ، بـرخاستن و نشستن محدود مى كند بپرهيزيد. خداوند بالاتر و برتر از وصفهاى وصف كنندگان است ..(122))
امـام (ع ) در ايـن بـيـان مستدل و منطقى .(123) اعتقاد قائلين به جسمانيت و حركت خدا را نفى و عقيده درست اسلامى را بيان كرده است .
2 ـ نفى جسمانيّت از خدا: يكى از اعتقادات ملحدان اعتقاد به جسم بودن پروردگار است . هشام بن حـكـم پـيـش از راهـيـابى به حق چنين اعتقادى داشت . وقتى نظريه او به استحضار امام كاظم (ع ) رسيد در ردّ آن فرمود:
(كدام بهتان و سخن باطلى بزرگتر از گفتار كسانى است كه آفريدگار موجودات را به جسم بـودن ، يـا صورت داشتن ، يا مخلوق و محدود بودن و اعضا و جوارح داشتن توصيف كند؟ خداوند از همه اين اوصاف برتر و منزه است ..(124))
121 - ر . ك : سنن الدّارمى ، ج 1 ، ص 346 ـ 347 .
122 - كافى ، ج 1 ، ص 125 .
123 - بـيـان امـام (ع ) حـاوى دو دليـل عـقـلى اسـت . نـخـسـت ايـنـكـه قـول بـه نزول پروردگار به عالم دنيا مستلزم قول به حركت اوست و لازمه هر متحركى خروج آن از نـقـص بـسـوى كـمـال يا از كاستى بسوى زياده است كه در هر دو مورد تعبير مى شود به خـروج از مـرحـله قـوه بـه فـعـل . پـس چـنـيـن مـوجـودى مـركـب از قـوه و فـعـل اسـت و هـر مـركـبـى مـمـكـن الوجـود اسـت . پـس لازمـه چـنـيـنـى اعـتـقـادى قـول بـه مـمـكـن الوجـود بـودن پـروردگـار اسـت و آن محال است .
و ديگر اينكه چنين پندارى مستلزم قول به حركت است و هر متحركى نياز به محرك دارد. و از آنجا كه حركت ، يك وصف عارضى و حدوثى است نيازمند دو طرف اضافه است . از يك سو محتاج به قـابـل (ذات مـتـصـف بـه حـركـت ) و از سـوى ديـگـر نـيـازمـنـد فـاعـل (ذات حـركـت آفـريـن ) اسـت . و از آنـجـا كـه فـاعـل مـغـايـر بـا قـابـل اسـت ، پـس هـر مـتـحـركـى نـيـازمـنـد مـحـركـى اسـت كـه مغاير با اوست . اين سخن در مورد فـاعـل نـيـز مـطـرح اسـت و در نـهـايـت اعـتـقـاد بـه چـنـيـن قـولى مـسـتـلزم تسلسل باطل است . (اقتباس از حياة الامام الكاظم (ع ) ، ج 2 ، ص 146)
124 - كافى ، ج 1 ، ص 105 .