دوست دارم بنویسم اما قلمم نای نوشتن ندارد!
گاهی اوقات دیگه کار از نامه نگاری و دلنوشته نوشتن گذشته، و دلت یک دلسیر گریه میخواهد.
از آن گریههایی که ضجه دارد، نه از آنهایی که آهسته و زیرزیرکی هست، از آنهایی که هیچ کس نباشد خودت باشی و خدایت و فکر کنی درون قفس هستی، و در را برای تمام دوستداشتنیهای دنیایی بستهای و کاسهی مهر تعلقات دنیایی را یکجا وارونه کرده باشی و با گریه کاسه دلت را تمیز کنی و دستمال بکشی مانند همان گردگیریهایی که سالی یکی دوبار خانهات را تمیز میکنی، الان نیز وقت تمیز کردن خانه دلمان است.
خدای عزیز و بخشنده منو ببخش و عفو کن چون بازهم دستخالی آمدم و کولهام پراز گناه است که خجالت میکشم آن را باز کنم دلم شکسته، آبرویم را حفظ کن و کوله بارم را با لطف و عنابتت پراز محبت خودت گردان و گناهانم را بیامرز، من دیگر جزتو کسی را ندارم که به درگاهش پناه ببرم و دستان خالیم را به سمتش دراز کنم و درخواست یاری کنم،
نمیدانم چندبار توبه شکستم فقط میدانم مرزش از هزار بگذشته،
اما باز خواهان توبهام و چشم امیدم به بخشش توست.
نمیدانم در کجا بود که بند تسبیح توبهام از هم گسست و حال دانههای توبهام سرگردانند
خداوندا دانههای توبهام بند میخواهند!
نمیدانم با کدام فراز از ابو حمزه، همخوانی دارد!
اگر دعا را خواندی بگو با کدام فراز قلبت بیشتر تپید و ناخواسته اشکت آمد و ضجه زدی!
تا من نیز بخوانم و اشک بریزم شاید سنگینی قلبم اندکی کمتر شود و در خوب شدن حالم شریک باشی…
واژهها، حرفهاو کلمهها، برایم معنا و مفهومی ندارند، کلماتی مانند: حجاب، عفاف، محرم و نامحرم….
حتما شما معنای این کلمات را میدانید اما من، نه!
اطرافیان خیلی توضیح میدهند، اما هنوز برای من جاده تاریک نا آشناست.
نامحرم کیست! که مادرم با چند متر پارچه خودش را در برابر او میپوشاند!
مادرم میگوید: چادر مشکی، اما رنگها را تاکنون ندیدهام و مفهومی برایم ندارند.
وقتی مهمان به خانهمان میآید، مادرم را صدا میکنم و بعد با سر انگشتانم سر و صورتش را لمس میکنم، آیا چادر سرکرده یا نه، تا بفهمم مهمانمان محرم است یا نامحرم.
مادرم میگوید: برایت چادر گلگلی خریدم، اما من حتی گل را ندیدهام که بدانم شکلش چگونه است؟!
از مادرم میخواهم شکل گل چادر را در کف دستم بکشد تا شکل گلهای نقش بسته بروی چادرم را بدانم.
صدایی زنانه از جعبهی کوچکی به گفتهی مادرم رادیو، میگوید: زنان مانند گل هستند، نباید در معرض نامحرمان و لمس آنها قرار بگیرد.
از مادرم میپرسم این کلمات چه میگویند؟!
مادرم چیزی را به دستم میدهد.
میپرسم این چیست؟
میگوید چه طوری است؟
میگویم قطعههای کوچکی که تعدادشان زیاد و جنسشان خیلی لطیف است.
مادرم میگوید بویش کن، میبویمش، دیگر دوست ندارم از کنار بینیام جایش تغییر کند از بس خوشبو و لطیف است.
مادرم میگوید این گل است.
مادرم چند دقیقه به آشپزخانه میرود.
من همان طور گل را میبویم و گلبرگهایش را لمس میکنم.
اما کمکم لطافت اولیه را ندارد حتی بویش هم مثل لحظات اول نیست، سر گلبرگ هایش پیچیده و استواریش از بین رفته و هر لحظه گلبرگی از گل جدا میشود.
مادرم را صدا میزنم و بلند میگویم حالا دیگر معنای زنان مانند گل اند را فهمیدم.
صدای پای مادرم را می شنیدم که داشت به من نزدیک میشد و در همین هنگام این جملات را میگفت: دخترم، محفوظ بودن وپاکدامنی برای زن مفیدتره و زیبای زن رو بادوامتر میکنه.
پ.ن
صيانَةُ المَرأَةِ أَنعَمُ لِحالِها و َأَدوَمُ لِجَمالِها.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم 405 ، ح9286)
اعمال ما هر کدام مثل یک کبوترند. اعمال صالح هر کدام مثل طوطی اعمال ناصالح هر کدام مثل جغد و کرکس و…
این تشبیه، تشبیه دقیقی است و ریشه قرآنی هم دارد.
قرآن وقتی میخواهد بگوید هر انسانی در قیامت با اعمال خود همراه است، به جای اعمال از واژه طائر استفاده میکند. طائر یعنی کبوتر. پس تو گویی آدمی در لحظهی مرگ یا با خیل طوطیان سر و کار دارد یا با انبوهی از کرکسان. اگر طوطی باشند او را به بهشت میبرند و اگر کرکس، او را به ویرانهها و در کنار لاشههای متعفن.
در حقیقت، وضعیت انسان پس از مرگ، درست برخلاف وضعیت او پیش از مرگ است.پیش از مرگ اعمال در اختیار ما هستند و پس از مرگ ما در اختیار اعمال.
کل نفس بما کسبت رهینه(سوره مدثر، آیه۳۰.)
منبع:
کتاب مثل خوشههای انگور، محمدرضا رنجبر
کسانی که در روز روشن همه چیز را تاریک میبینند، مشکل در بینایی آنهاست.
کسانی که همه را آلوده میبینند و همه را خراب میپندارند، اگر ایرادی هست در خود آنهاست. باید دست به کار شوند و آن را برطرف کنند.
مثل بچهای که دور خود میچرخد و وقتی میایستد، همه چیز را در چرخش میبیند.
برای همین امیر المومنین(ع) فرمودهاند: کسانی که در عبارت خود تعمیم میدهند و کلمه «همه» را به کار میبرند و میگویند: همه این گونهاند، اینها خودشان مشکل دارند و باید خودشان را اصلاح کنند.
از امام باقر(ع) هم روایت شده است:
لعل النمل الصغار یتوهم ان لله زبانیتین1
مورچه کوچک، چون خودش دوتا شاخک دارد فکر می کند خدا هم دوتا شاخک دارد!
1-بحارالانوار، ج66، ص293.
نویسنده:
محمدرضا رنجبر
توصیه های رهبر انقلاب به جوانان امروز
شماها جوانید، شماهانسل سومید؛ جوان نسل سوم، از جوان نسل اول امیدبخش تر است، در صورتی که بتواند ایمانش را حفظ کند… هرچه میتوانید خودتان را بسازید:
1. از لحاظ فکری و ایمانی خودتان را بسازید
2. تا آنجا که میتوانید نماز شب بخوانید
3. نماز را خوب و با توجه بخوانید
4. با خدا انس داشته باشید
5. قرآن بخوانید
اینها چیزهایی است که میتواند جای این شهداراپر کند.
شادی روح شهید سعید حیدری صلوات