01 اردیبهشت 1396
یادم می افتد که این بار فقط می خواهم تمرین دوست داشتن کنم. به ضریح نگاه می کنم ودست هایی که تلاش می کنند خودشان را جلوتر می کشند ومیله ها را لمس کنند.دست های محتاج ومشتاقی که به امیدی این همه نزدیک آمده اند. دست هایی که پل می شوند تا دلشان عبورکند… بیشتر »
نظر دهید »
07 فروردین 1396
امروز تشییع جنازه ی یکی از صمیمی ترین دوستانم بود. از وقتی به خانه آمدم تا الان ،یک لحظه ذهنم آرام نمی گیرد.روزهای شناسایی و عملیات مدام به یادم می آید وخاطرات تلخ وشیرینی که با دوستم داشتم مرا رها نمی کند.دلم بد جوری گرفته است… خدایا!کسی که… بیشتر »