کتاب «سبک زندگي؛ منشور زندگي در منظر امام رضا(ع)» که توسط محمدباقر پوراميني تاليف يافته و از سوي انتشارات قدس رضوي منتشر شده است، در عين ايجاز و اختصار و کم بودن صفحات آن، حاوي نکاتي بديع و موضوعاتي خواندني درباره سيره حضرت امام رضا عليه السلام در عرصه هاي مختلف زندگي است. نويسنده بر همين اساس کتاب را در چهارفصل تاليف کرده که سه فصل آن عبارت است از: «ارتباط با خدا»، «ارتباط با خود» و «ارتباط با خلق». براي آشنايي اجمالي با محتواي اين کتاب ارزشمند گزيده هايي از اين سه فصل در پي مي آيد که البته براي رعايت اختصار، از ذکر منابع و مستندات موجود در کتاب خودداري کرده ايم.
«ارتباط با خدا»، پارسايي و بندگي
در حالات معنوي امام رضا(ع) چنين بيان شده است که ايشان کم خواب بودند و بسيار روزه مي گرفتند و روزه داشتن سه روز در هر ماه را هرگز ترک نمي کردند و مي فرمودند: «هرکسي سه روز از هر ماه را روزه بگيرد، مثل اين است که همه عمرش را روزه گرفته باشد.» آن حضرت وقتي پيراهن خود را به دعبل هديه دادند، فرمودند: احتفظ بهذا القميص فقد صليتُ فيه الف ليلة کل ليلة الف رکعة و ختمت فيه القرآن الف ختمة؛ (دعبل! اين پيراهن را قدر بدان و خوب محافظت کن! که من در آن هزار شب و هر شبي هزار رکعت نماز خوانده ام و در آن هزار ختم قرآن به جاي آورده ام.) رجاء بن ابوضحاک که مامون وي را براي آوردن امام رضا(ع) ماموريت داده بود، در بخشي از گزارش خود به مامون مي گويد: «من پيوسته از مدينه تا مرو با ايشان بودم. به خدا قسم، کسي را با تقواتر از او در برابر خدا نديدم و کسي را نديدم که بيشتر از او در تمام اوقاتش ذکر خدا گويد و نديدم کسي را که خداترس تر و پارساتر از او باشد.» امام (ع) نام و ياد خدا را در همه حال جاري مي ساختند و اين فرهنگ را به ياران خود منتقل مي کردند. هرگاه مي خواستند يادداشتي براي نيازمندي هايشان بنويسند،چنين مي نوشتند: «بسم ا… الرحمن الرحيم. ان شاء ا… به ياد خواهم آورد.» و سپس هرچه مي خواستند يادداشت مي کردند.
آداب نماز
امام رضا(ع) نماز را وسيله نزديکي هر انسان پارسا به خداوند مي شمردند و مي فرمودند: «الصّلاة قربان کل تقيّ.» امام رضا(ع) درباره آداب نماز نيز چنين مي فرمودند: «اگر براي نماز ايستادي، تلاش کن با حالت کسالت و خواب آلودگي و سستي و تنبلي نباشد. بلکه با آرامش و وقار نماز را به جاي آور و بر تو باد که درنماز خاشع و خاضع باشي و براي خدا تواضع کني و خشوع و خوف را بر خود هموار سازي. در آن حال که بين بيم و اميد ايستاده اي و پيوسته با طمأنينه و نگران هستي، همانند بنده گريخته و گنهکار که در محضر مولايش ايستاده، در پيشگاه خداي عالميان بايست. پاهاي خود را کنار هم بگذار و قامت را راست نگه دار و به راست و چپ توجه نکن! و چنان باش که گويي خدا را مي بيني که اگر تو او را نمي بيني، او تو را مي بيند.»
حکمت نماز
امام رضا(ع) در پاسخ نامه اي که از فلسفه و علل تشريع نماز پرسيده بود، چنين فرمودند: علت تشريع نماز اين است که بنده به ربوبيت پروردگار توجه و اقرار کند و مبارزه با شرک و قيام در پيشگاه پروردگار، در نهايت فروتني و اعتراف به گناهان و تقاضاي بخشش از معاصي گذشته و نهادن پيشاني بر زمين، همه روزه انجام پذيرد. نيز هدف اين است که انسان همواره هوشيار و متذکر شود، گرد و غبار فراموشکاري بر دل او ننشيند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد و نيز طالب وعلاقه مند افزوني در مواهب دين و دنيا شود. همين توجه او به خداوند متعال و قيام در برابر او، انسان را از معاصي باز مي دارد و از انواع فساد جلوگيري مي کند. امام رضا(ع) درباره ساير دستاوردهاي نماز فرمودند: «نماز و مداومت ياد خدا در شب و روز سبب مي شود که انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نکند و روح سرکش و طغيانگري در برابر خدا بر او غالب نيايد.»
«ارتباط با خود»، ساده زيستي
سادگي و بي تکلفي در زندگي امام (ع) جاري بود. آن حضرت کم خوراک بودند و غذاي سبک مي خوردند. در خانه جامه اي ساده و غالبا پيراهني از پارچه هاي خشن بر تن مي کردند و فقط در مجالس عمومي و در ميان مردم جبه اي لطيف بر رويش مي پوشيدند. معمربن خلاد گويد: از حضرت رضا (ع) شنيدم که مي فرمودند: «به خداوند سوگند، اگر خلافت امت در دستم قرار گيرد، طعام هاي ناگوار و لباس هاي درشت خواهم خورد و خواهم پوشيد و خود را بعد از راحتي، به سختي و زحمت خواهم افکند.» حضرت رسول (ص) در وصيت هاي خود به ابوذر فرمودند: «اي ابوذر، من لباس هاي درشت و خشن مي پوشم و روي زمين مي نشينم و انگشت هاي خود را پاک مي کنم و بر الاغ بدون زين سوار مي شوم و ديگري را هم دنبال خود سوار مي کنم. هرکس از روش من دوري گزيند، از من نيست. اي ابوذر، اکنون لباس هاي خشن در برکن تا تکبر و نخوت بر تو مسلط نشود.» ابن عباد مي گويد: «امام (ع) تابستان ها روي حصيري مي نشستند و زمستان ها بر گليمي استراحت مي نمودند و تنها براي برخي نشست هاي جمعي، خويشتن را در مواقعي مي آراستند.» گاه به هنگام آراستگي و پوشش، به ايشان اعتراض مي کردند و ايراد مي گرفتند. ايشان در پاسخ مي فرمودند: «يوسف بن يعقوب، پيغمبر و فرزند پيغمبر بود. پارچه هاي ديبا مي پوشيد و در مجالس آل فرعون مي نشست و اين لباس ها و معاشرت ها او را از مقامش فرود نياورد.» امام (ع) ضمن نفي زهد فروشي و پشمينه پوشي صوفيان همه را به ساده زيستي توصيه مي کردند و ياران خود را به توصيه پيش گفته حضرت رسول (ص) به ابوذر يادآوري مي کردند.
«ارتباط با خلق»، معاشرت کريمانه
نوع برخورد و معاشرت پسنديده امام(ع) به گونه اي بود که بدون استثنا، در دل هاي مردم نفوذ فراوان داشتند. همواره متبسم و خوش رو بودند و مي فرمودند: «عيسي(ع) مي گريست و مي خنديد؛ وليکن يحيي(ع) مي گريست و نمي خنديد. سيره عيسي(ع) نيکوتر است.» امام(ع) در معاشرت نيکو، سرآمد و مثال زدني بودند. ابراهيم بن عباس مي گفت: «امام رضا(ع) با سخن هرگز به هيچ کس جفا نکرد و کلام کسي را نبريد تا مگر شخص از گفتن باز ايستد. حاجتي را که مي توانست برآورده سازد، رد نمي کرد. پاهايش را دراز نمي کرد و هرگز روبه روي کسي که نشسته بود، تکيه نمي داد و هيچ کس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمي داد. هرگز آب دهان بر زمين نمي افکند و در خنده اش قهقهه نمي زد؛ بلکه تبسم مي نمود.» مردم به راحتي به حضور امام(ع) مي رسيدند و خواست و سوال خويش را طرح مي کردند؛ زيرا حضرت بعد از اين که از نماز و سجده خود فارغ مي شدند، جلوس مي کردند، مردم در خدمتشان حاضر مي شدند و احتياجات خود را عرضه مي داشتند. امام(ع) با مردم بسيار نرم و آرام سخن مي گفتند و درباره کسي سخن ناروا بر زبان نمي راندند. هر کس با ايشان صحبت مي کرد، آن حضرت به سخنان او گوش مي دادند و تا مطلب او تمام نمي شد، سخن او را قطع نمي کردند. اين سفارش را به ياران خود مي فرمودند: «هر گاه با مردي حضوري خواستي سخن بگويي، او را با کنيه مخاطب قرار بده و هر گاه خواستي از کسي که غايب است، سخن بگويي، او را با نامش عنوان کن.» امام رضا(ع) با زيردستان و خادمان خود با مهرباني و ملايمت رفتار مي کردند. هنگامي که تنها مي شدند، همه آنان را از بزرگ و کوچک جمع مي کردند و با آنان سخن مي گفتند. ايشان به آنان انس مي گرفتند و آنان با ايشان. در تنهايي، هنگامي که براي امام(ع) غذا مي آوردند، آن حضرت خادمان و حتي دربان و نگهبان را بر سر سفره شان مي نشاندند و با آن ها غذا مي خوردند. مردي از اهالي بلخ مي گفت: در سفر خراسان با امام رضا(ع) همراه بودم. روزي سفره گسترده بودند و امام(ع) همه خدمتگزاران و غلامان حتي سياهان را بر آن سفره نشاندند تا همراه ايشان غذا بخورند. به امام(ع) عرض کردم: «فدايتان شوم. بهتر است اينان بر سفره اي جداگانه بنشينند.» فرمود: «ساکت باش. پروردگار همه يکي است، پدر و مادر همه يکي است و پاداش هم به اَعمال است.» حضرت به آمد و شد مومنان با يکديگر، تأکيد داشتند و مي فرمودند: «سخي از غذاي مردم مي خورد تا مردم هم در سر سفره او حاضر شوند و از غذاهاي او بخورند؛ اما بخيل براي اين که مردم از طعام او نخورند، از خوردن طعام ديگران خودداري مي کند.» ايشان مهمان را دوست مي داشتند و بر اکرام او پاي مي فشردند. شبي امام(ع) مهمان داشتند. در ميان صحبت، چراغ نقصي پيدا کرد. مهمان امام(ع) دست پيش آورد تا چراغ را درست کند. امام(ع) نگذاشتند و خود اين کار را انجام دادند و فرمودند: «ما گروهي هستيم که مهمانان خود را به کار نمي گيريم.» تواضع و فروتني امام(ع) مثال زدني بود. روزي شخصي که امام را نمي شناخت، در حمام از امام خواست تا او را کيسه بکشد. امام(ع) پذيرفتند و مشغول شدند. ديگران امام(ع) را بدان شخص معرفي کردند و او با شرمندگي به عذرخواهي پرداخت؛ ولي امام بي توجه به عذرخواهي همچنان او را کيسه مي کشيدند و او را دلداري مي دادند که طوري نشده است. امام(ع) در کنار تأکيد بر معاشرت کريمانه با مردم، درباره معاشرت با اشرار هشدار مي دادند و مي فرمودند: «هر گاه شنيدي مردي حق را انکار مي کند يا تکذيب مي نمايد يا اهل حق را دشنام مي دهد، از نزد او برخيز و با او مجالست مکن.»
احسان و دست گيري
انفاق و دست گيري ضلعي مهم از رابطه فرد با جامعه است. انسان بايد در برابر روزي هايي که خداوند به وي عطا کرده است، انفاق کند. هر کس از حضرت رضا(ع) درخواستي داشت، ايشان در صورتي که قدرت و توانايي داشتند، خواسته او را انجام مي دادند. امام احسان فراواني داشتند و به تنگ دستان در نهان صدقه مي دادند و بيشتر، اين کار را در شب هاي تاريک به انجام مي رساندند تا احسان ايشان، شرمندگي نيازمند را در پي نداشته باشد. روزي غريبي به محضر امام(ع) رسيد. سلام کرد و گفت: «من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته ام و خرجيِ راه تمام کرده ام. اگر مايليد مبلغي به من مرحمت کنيد تا خود را به وطنم برسانم و در آن جا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد؛ زيرا من در شهر خويش فقير نيستم و اينک در سفر نيازمند مانده ام.» امام(ع) برخاستند و به اتاقي ديگر رفتند. دويست دينار آوردند و از بالاي در، دست خويش را فراز آوردند. آن شخص را خواندند و فرمودند: «اين دويست دينار را بگير و توشه راه کن و به آن تبرک بجوي. لازم نيست که از جانب من معادل آن صدقه بدهي…» آن شخص دينارها را گرفت و رفت. امام(ع) از آن اتاق به جاي اول بازگشتند. از ايشان پرسيدند: «چرا چنين کرديد که شما را هنگام گرفتن دينارها نبيند؟» فرمودند: «خواستم وي صورت مرا نبيند و من هم ذلت سوال را در چهره او مشاهده نکنم. آيا نشنيده ايد که حضرت رسول(ع) فرمود: کسي که نيکي را بپوشاند مانند اين است که هفتاد عمل نيک انجام داده است و کسي که بدي ها را علني انجام دهد، رسوا مي شود و کسي که اَعمال بد را پنهاني انجام دهد، خداوند آن اَعمال زشت را خواهد بخشيد.» احسان حضرت رضا(ع) مرزي نداشت و ايشان حتي پيش از شروع به غذا خوردن نيز سهم مساکين را جدا مي کردند. روايت است که هر گاه سر سفره غذا مي نشستند، ظرفي پيش آن جناب مي گذاشتند. حضرت قبل از اين که شروع به ميل کردن غذا بفرمايند، از غذاهاي گوناگوني که در سفره حاضر بود، از هر کدام مقداري برمي داشتند و در آن ظرف مخصوص مي گذاشتند و سپس دستور مي دادند آن غذا را به فقرا بدهند. حضرت رضا(ع) در اين هنگام، آيه شريفه «فَلا اقتَحَمَ العَقَبَة» را قرائت مي کردند و مي فرمودند: «خداوند متعال مي دانست همه بندگانش قدرت ندارند برده بخرند و آزاد کنند، از اين رو اطعام مساکين را مانند آزاد کردن بردگان تلقي کرده و از اين طريق بندگانش را به طرف بهشت راهنمايي کرده است.» حضرت رضا(ع) در واکنش به سخن فضل بن سهل که امام را براي انفاق همه مال خود ملامت مي کرد، چنين فرمودند: لاتعدن مغرما ما اتبعت به اجرا و مکرما؛ (چيزي را که پاداش و کرامت بدان تعلق مي گيرد، ضرر محسوب مکن.)
صدق لسان به چه معناست؟!
رُوِی عَن مُوسَی بنِ جَعفَرٍ(عَلَیهِمَا السَّلَامُ) قَالَ:
مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکی عَمَلُهُ وَ مَنْ حَسُنَتْ نِیتُهُ زِیدَ فِی رِزْقِهِ وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإِخْوَانِهِ وَ أَهْلِهِ مُدَّ فِی عُمُرِهِ.[1]
ترجمه حدیث: روایت از موسی بن جعفر (صلوات الله علیه) منقول است که حضرت به هشام بن حکم فرمودند: ای هشام! هر که راستگو باشد، اعمال نیک او فزونی گرفته و اعمالش پاکیزه میگردد، و هر که خوشنیت باشد روزیاش زیاد میشود و هر که به برادران و به خانواده خود نیکوکار باشد عمرش زیاد میشود.
شرح حدیث: «مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکی عَمَلُهُ». «صدق لسان» یعنی اینکه فرد مقید باشد دروغ نگوید و آنچه میگوید راست باشد. «زَکی» هم دو معنا دارد؛ هم به معنای افزایش است و هم به معنای پاکیزگی است.
بنابر این، راستگویی بر روی اعمال انسان دو اثر دارد: 1- بر اعمال نیک انسان میافزاید. 2- عمل انسان را هم پاکیزه میکند. یعنی عمل زشت از انسان سر نمیزند. چه بسا مراد امام کاظم(علیه السلام) هر دو معنا است.
«وَ مَنْ حَسُنَتْ نِیتُهُ زِیدَ فِی رِزْقِهِ». اگر نیت کسی از نظر درونی همیشه نیت خیر باشد و حسن نیت داشته باشد، این موجب میشود که به رزق و روزی او افزوده شود. یعنی هیچگاه در ذهنش این نیست که نعوذبالله کار زشتی انجام دهد، بلکه همیشه در ذهنش این است که کار خیر انجام دهد و اطاعت خدا کند. کسی که دلش میخواهد همیشه کار خوب کند، خدا روزیاش را زیاد میکند.
خیلی چیزها موجب زیادتی روزی میشود. مانند شکر نعمت. در قرآن کریم میفرماید: «لَإنِ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکمْ».[2]اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود. در اینجا منظور از شکرِ نعمت، صرفِ نیت است. حتی لازم نیست «شکراًلله» و «الحمدلله» بگویی. در این روایت هم اینطور است. همینکه دلش میخواهد کارهای خوب و خداپسندانه کند، همینکه در ذهنش هست، این موجب می شود روزی اش زیاد شود.
«وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإِخْوَانِهِ وَ أَهْلِهِ مُدَّ فِی عُمُرِهِ» کسی که نسبت به برادران دینیاش و خاندانش، کار نیک انجام دهد، اثرش این است که طول عمر پیدا میکند.
بنابر این، سه چیز مطرح شد: 1- صدق لسان که روی عمل دو اثر دارد. 2- صدق نیت که نسبت به ازدیاد روزی مؤثر است. 3- کار نیک انجام دادن در ارتباط با دیگران که نسبت به طول عمر مؤثر است.
……………….
[1]. بحار الانوار، جلد75، صفحه 303.
[2]. سوره ابراهیم، آیه 7
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزیز ،امیدوارم. سلامت و آرامش داشته باشید .ان شاءالله
چند روز دیگر روز دختر بود وروز بزرگداشت شاهچراغ در پیش بود … ودر شبکه کوثرنت نوشتند که عکس های که به وسیله خودتون تهیه کردید در شبکه بارگذاری کنید من دلم گرفت خیلی وقت بود که سعادت زیارت احمدبن موسی(ع) نداشتم ندای از قلبم برخاست با گفتن یا شاهچراغ دلتنگم ….بعدشروع به مطالعه کتاب کاکا علی کردم هنوز به آخرخط چهارم نرسیده بودم که پیامی از طرف مسئول خادمین شهدا به عنوان دعوت به اردوی شیراز برایم ارسال شد چند لحظه فقط متعجبانه به پیام نگاه میکردم وچندبار از روی پیام خواندم وفورا دعوت را پذیرفتم وساعت شش صبح روز جمعه راهی شیراز شدیم واولین جا دارالرحمه وقبور شهدا وشهید امام رضایی چه حال وهوایی داشت وبعد لحظه دیدار فرارسید السلام علیک یا احمدبن موسی الکاظم(علیه السلام) چه صفایی داشت زیارت شاهچراغ در بهترین روز ،روز جمعه ،«اللهم عجل لولیک الفرج » ،نائب الزیاره دوستان کوثرنتی وکوثربلاگی هم بودم.
سلام بر بانوی عفیف و پاک
سلام بر بانوی محبت و صداقت
و سلام بر شما عزیزان بزرگوار،میلاد کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) برمسلمانان ودختران سرزمینم تبریک عرض میکنم.
خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است
در کتاب «موارد العددیه و خصال» حدیثی از امیر المومنین(ع) نقل شده است كه میفرمایند: «إن الله تبارک و تعالی اخفا اربعة فی اربعا، رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة، فاخفا سخطو فی غضبة، عجابة فی دعوة، اخفا ولیه فی عباده»؛ 4 چیز را در 4 چیز مخفی کردهایم.
طاعت خدا را کوچک نشمرید
1. «رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة»؛ رضا و خشنودی خودش را در طاعت خودش قرار داده است. 4 رکعت نماز یکشنبههای ذیالقعده را کوچک نشمر، شاید رضای خدا در همین باشد.
سلام نيمه شب به امام حسين (ع) كه انسان را بهشتي ميكند
پیرمردی از مسافرت آمده، نمیتواند چمدانش را بردارد، شما کمکش کن و براش ببر. نصف شب تشنت میشه میری آب میخوری میگی «السلام علیک یا ابا عبد الله» یکدفعه میبینی همین کارت را درست میکند.
برای سلامی که نصف شب به امام حسین (ع) دادی روز قیامت میری بهشت، پس هیچ عبادتی رو کوچک نشمار، شاید رضای خدا در آن باشد و تو نمیدانی که همین تو را بهشتی کرده است.
ماجراي سيبي كه علامه مجلسي را در عالم برزخ نجات داد
از آقا رضا در قدیم شنیده بودم که مرحوم مجلسی را خواب دیدند و گفتند: چی شد، بالاخره در اون عالم با تو چه کردند؟ گفت: این همه کتاب نوشتم و این همه کار کردم، هیچ کدام به کارم نرسید فقط یک روز سیبی دستم بود، دیدم بچهای بغل مادرش تقلا میکند و چشمش به اون سیب افتاده، من این سیب را دادم به بچه خودم هم نخوردم. همون سیبی که بچه را خوشحال کرد همون منو نجات داد.
هیچ گناهی را نبايد کوچک شمرد
2. «فاخفا سخطو فی غضبة»؛ غضب خودش را در گناه مخفی کرد.
لذا باید هیچ گناهی رو کوچک نشماری. نگاه کنی به زن نامحرم بگی چیزی نیست، این در قیامت گرفتاری دارد. خیال نکن که کوچک است، چه بسا همین معصیت مورد غضب خدا واقع شود و شما هم خبر نداری و در قیامت گرفتار همین معصیت شوی.
يك خط دعا كه ممكن است انسان را بيامرزد
3. «عجابة فی دعوة»؛ اجابت دعا در دعا مخفی است.
پس هیچ دعایی را مخفی نشمر شاید اجابت در همین یک دعا باشد.
دو رکعت نماز یکشنبههای ماه ذیالقعده، 70 تا استغفار بعدش، و لا حول و لا قوۀ الا بالله و دعای بعدش «و اللهم اغفرلی و الجمیع المؤمنین و المؤمنات». نگو این چیه، یک وقت میبینی در این 4 رکعت نماز و همین یک خط دعا خدا تو را بیامرزد.
به نظر حقارت به کسی نگاه نکنیم شاید او ولیّ خدا باشد
4. «اخفا ولیه فی عباده»؛ ولیّ خودش را در بندهها مخفی کرده است.
یک وقت میبینی کسی کنار دست شما نشسته که لباسش خیلی نو نیست و خیلی محلش نمیگذاری، در حالی که این ولیّ خداست. به نظر حقارت به کسی نگاه نکن.
ماجراي وليّ خدا و پيشنمازي كه در نماز به فكر ساختن طويله بود!
روزی یکی از اولیاء در صف اول، پشت سر پیشنمازی اقتدا کرد. رکعت دوم فرادی خواند و کنار نشست و سفرهاش را باز کرد و نان و پنیر و حبه انگور برداشت و مشغول شد به خوردن. صف اولیا که حاجی بودند و پولدار، بنا کردند به فریاد زدن: مشتی تو رو چه به صف اول؟ فرادی هم کردی و حواس ما را پرت کردی حالا نشستی حبه انگور میخوری؟
او هم هیچی نگفت. دید پیشنماز خیره خیره نگاهش میکند. آمد در گوش پیشنماز گفت: بگم یا میگی؟ گفت: بفرمایید. گفت: سه رکعت اول داشتی الاغ میخریدی. پیش نماز دید راست میگه، ولیّ خدا بود، از دلش خبر داشت.
گفت: رکعت دوم هم داشتی طویله میساختی. تا این را گفت اطرافیان نگاه کردند و فهمیدند که این کی بوده که به او بی احترامی کردند، ولیّ خدا بوده. پس لذا، به کسی به چشم حقارت نگاه نکن، شاید او ولیّ خدا باشد.