نامه به خواهر 3
11 - بعضی از مردا و پسرا با پیامک و زنگ زدن های مدام به گوشیت، بعد از کلی جنگ اعصاب، ادعا میکنن که فقط به یه «پناهگاه» واسه شنیدن درددلهاشون نیاز دارن حتی اگه تو به اونا هیچ توجهی هم نکنی! ممکنه بگن که شما گوشیو بردار اما هیچی نگو و فقط گوش بده! اینا کسایی هستن که خیلی با برنامه پیش میرن و میدونن که هیچ دختر و زنی پیدا نمیشه که به تدریج به صدا و صوت حتی یه مزاحم عادت نکنه. حواست باشه که از اولش بهشون توجه نکنی و الا دیگه بیرون اومدن از چنگ اینجور آدما مصیبته. تجارب تلخ اینجور خانوم ها نشون داده که اگه از اول بهشون رو نمیدادن، هیچوقت «معتاد» صدا و حضورشون تو زندگیشون نمیشدن.
12 - «زبون تملق» بعضی پسرا و مردها اینقدر چربه که در دقایق اولیه هم کلام شد
ن با اونا یه جوری باهات حرف میزنن و تو را منحصر به فردترین دختر عالم معرفی میکنن که کم کم خودت هم شک ورت میداره و قاط میزنی! در حقیقت، اونا تو را بزرگ نمیبینن و گرنه اصلاً سراغت نمیومدن. بلکه اونا میخوان تو را با زبونشون تصاحب کنن. آخرش هم با همون زبون قالت میذارن. پسرا و مردای متملق حتما یه چیز بدردبخور در تو پیدا کردن و در حقیقت تو را واسه خودت نمیخوان بلکه کاملاً تاجرانه (یه تجارت و سود یه طرفه) اما نامحسوس باهات یه طرفه معامله میکنن. واسه اینجور مردها نفع خودشون مهمه نه حقیقت و ذات تو.
13 - بعضی از مردها و پسرا برای جلب توجّهت، «مظلومیت ها و محرومیت هات» را یادآوریت میکنن و اگه بشینی پای حرفاشون، کم کم توهّم میزنی که چقدر بدبختی و تنها شاهزاده و معجزه زندگیت، همین پسری هست که الان داره مختو میزنه! غافل از اینکه بالاخره یه سری محرومیت ها در زندگی همه هست و راهش این نیست که برای برطرف کردن اون محرومیت ها و ضعف ها به هر بی سر و پایی متوسل شد.
14 - حربه «تقدیر» از مهم ترین حربه هایی است که بعضی از مردها و پسرا ادعا میکنن که به خاطر اون سر راه همدیگه قرار گرفتین و لابد اصلاً خواست خدا بوده که سر راه زندگی همدیگه قرار بگیرین! ادعا میکنن که اگه بزنی زیرش و بخوای نادیدش بگیری، آهش دامنتو میگیره و پشت پا زدن به تقدیر و خواست خداست!
واقعاً مسخره است. اگه اینجوری باشه، آدما باید تن به هر کثافتی که سر راهشون قرار میگیره بدهند و از نفرین حتی جنایتکارترین آدم ها هم باید ترسید و به همشون جواب مثبت داد تا یه وقت خدایی نکرده آهشون دامنت را نگیره! اون موقع است که اختیار انسان و بهشت و جهنم و… هم زیر سوال میره و هزارتا اشکال دیگه.
15 - مردایی هم هستن که با «متاهل» معرفی کردن خود، خودش و خونش و ماشین و خلوتش را بی خطر و بی گناه جلوه میده! معمولاً اینجور مردا ادعا میکنن که ازدواج زودهنگام داشتن و تا چشم باز کردن، دیدن که زن و بچه قد و نیم قد دور و برشونو گرفته. تا اینکه تو رو دیدن و یاد همه عشق و زیبایی های برباد رفتشون افتادن! الان هم فقط تنها عامل آرامششون تویی و اونا رو یاد آرزوهای بر بادرفتشون میندازی!
لااله الا الله. میبینی عجب روزگاریه؟ شاید این حرفها و شخصیتها واسه تو آشنا نباشن اما بهم حق میدی نگرانت باشم و نخوام که آبجی عزیزم حتی یه لحظه هم طُعمه اینا بشه؟ میدونی هفته ای چندتا قربانی این مسائل بهم مراجعه میکنن و چقدر از سادگی و پاکی بر باد رفتشون ناله میکنن؟ زهرا جون! نمیخوام بترسونمت اما وقتی خانم ها و دخترای فریب خورده در این زمینه ها به مرکز مشاوره مسجدمون مراجعه میکنن و این چیزا رو میشنوم و باهام مشورت و دردل میکنن، احساس میکنم که تو جلوم نشستی و داری باهام حرف میزنی. همه مردا و پسرایی که واست تشریح کردم، شاخ و دم ندارن که بشه به راحتی تشخیصشون داد لذا باید به همه احترام گذاشت اما نباید به کسی به راحتی اعتماد کرد.
داداشی! میدونی که اهل طولانی حرف زدن نیستم و همیشه توی منبرها و کلاسام، حرفامو ساندویچی به مخاطبم میدم تا کسی مجبور نباشه تحملم کنه.
خیالم ازت راحته و میدونم که میدونی که در آستانه دالان این روابط قرار نگرفتن، خیلی از بیرون اومدن از دام این مسائل راحتتره؛ و این حرفا رو که گفتم بذار به پای اینکه خیالم از بابت دیگران راحت نیست. بازم باید بگم که دلم خیلی هوای خونه و مسجد محلمون و بابا و مامان و آبجی گلمو کرده. راستی زن داداش و طاها هم سلام میرسونن. خیلی مواظب خودت باش.
التماس دعا
حدادپور
نامه به خواهر 2
3- مردها و پسرایی که معمولاً حرفای نامتعارف و تحریک کننده میزنن. مدام از تیپ و قیافه و هیکلت تعریف میکنن و جوری سر بحثو باز میکنن که همیشه به حرفای زشت و تحریک کننده ختم میشه. تلاش میکنن مهم ترین و برنده ترین سلاح دنیا و جذابترین زیبایی آفرینش که همون «بدنت» باشه را تصاحب کنن. مدام ازت عکسای جورواجور میخوان و به تدریج، حیای زیبا و غرور قشنگ دخترونتو ازتو میگیرن؛ از ناجورترین آدمای روی زمینن و معلوم نیست که تو آبجی عزیز من، چندمین طعمشون باشی؟!
4- مردها و پسرایی که یواش یواش محبتشون را به هر طریقی تو دلت میندازن و تمایل به آشنایی و رابطه طولانی دارن و زمان مشخص و سرانجام روشنی هم واسه این رابطه مجهول اعلام نمیکنن. همش میگن: بسپارش به زمان! بذار زمان تکلیفمونو روشن کنه! اما آخرش هم نمیفهمی که کجای زندگیش بودی و اصلاً چرا اومد و چرا رفت؟!
5- بعضی از پسرا و مردها هم هستن که واسه «جلب توجهت»، مدام از فشار دیگر دخترها و زن ها بهش حرف میزنن و اینکه هیچکدومشونو قبول نداره و دارن کلافش میکنن و مدام واسش مزاحمت میتراشن. نه میشه به راحتی ردشون کرد و نه میشه باورشون داشت. ادعا میکنن که به تو پناه آوردن، چون که احساس میکنن تو با همشون فرق داری و… اصلاً راست و دروغ احساسشون هم معلوم نیست و نمیدونن که کسی با وجود چندتا مزاحم، مهم نمیشه و اصلاً اهمیتی ندارن.
6- مردها و پسرایی که دم از پاکی و صداقت میزنن و مدعی میشن که «نیتشون خیره» اما چون حوصلشون سر رفته و دنبال تنوع میگردن سراغت اومدن و برای علنی کردن این ارتباط امروز و فردا میکنن: بذار درسم تموم بشه! سربازی نرفتم! هنوز بیکارم! پس انداز کافی ندارم! بذار موافقت خونوادمو جلب کنم! و…
یکی نیست بپرسه: آخه تو که این همه گیر و گرفتاری داری و هنوز شرایط جمع و جور کردن خودتو هم نداری، چرا دل آبجی منو اول اسیر خودت میکنی و بعدش یادت میاد که هنوز شرایطشو نداری؟!
7- بعضی از «خطرناکترین» مردها و پسرا هم کسانی هستن که مدام دم از خواهر و برادری میزنند و مثلاً میخوان با شرعیات پیش بیان لذا چراغ خاموش حرکت میکنن و چنان با احتیاط و عبارات مذهبی بازی میکنن که حتی تصورشو هم نمیکنی که این آقا اون کاره باشه! اما غافل از اینکه گفتن کلمه «خواهر و برادر»، حرامی را حلال نمیکنه و اصولاً هیچ زن و مرد نامحرم جوونی نمیتونن باهم باشن و رابطه نسبتاً عاطفی باهم برقرار کنن اما همیشه به چشم خواهر و برادری بهم نگاه کنن! مگه میشه به هوای نفس و شهوت دروغ گفت و یا مگه میشه سر دین کلاه گذاشت؟!
8- بعضی از مردا و پسرای فامیل هم قوم و خویش بودن را عَلَم میکنن و اقوام بودن را بی خطر جلوه میدن! هی میگن: ما که از کوچیکی باهم بودیم! پس فرق من با غریبه ها چیه؟ تو هم مثل خواهرمی! این از «شایعترین» خطراتی هست که دخترای هم سن و سال تو رو تهدید میکنه. یه جایی به نقل از دخترخانم امام خمینی (رحمه الله علیه) میخوندم که: اینقدر امام روی محرم و نامحرمی حتی در روابط خانوادگی و فامیلی حساس بودن که به دخترخانومشون فرموده بودن که: سلام کردن به نامحرم حتی داماد خانواده (شوهر خواهر) هم واجب نیست چه برسه به اینکه سر سفره ای بشینی که نامحرم باشه!
9- مردا و پسرایی که برای جلب توجهت، مدام خرج های گزاف میکنن و با خریدن هدیه های مختلف و گاه و بیگاه، وابستگی غیر ارادی شدیدی در تو ایجاد میکنند. در روایات هم داریم که هدیه و خرج کردن، وابستگی میاره و وابستگی هم تدریجاً سبب غرق شدن در روابط میشه. اما عزیزدلم! حتی اگه این پول ها و هدیه ها را هم حرام یا شبهه ناک ندونیم، اما مقدمه خیلی از حرام ها و چشم داشت ها و وابستگی ها و… را فراهم میکنه که به سادگی نمیشه از تبعاتش خلاص شد.
10 - مرداوپسرایی هم هستن که سر بزنگاه تنهایی و نیازمندی و خلاءهای روحیت پیداشون میشه و ادعای دلسوزی و بی چشم داشتی هم میکنن. میدونن که یافتن و کمک کردن به زن ها و دخترا در لحظات سخت زندگیشون، بهترین راه برای وابسته کردن و مدیون کردن اون خانوماست. خیلی مراقب باش و سفره دلتو پیش همه باز نکن و همیشه اون روایت زیبای امام علی (علیه السلام) یادت باشه که فرمودن: سرّی که خودت نتونی حفظش کنی، انتظار نداشته باش کسی واست حفظش کنه. خیلی از سوتی ها و سواستفاده ها ثمره اعتماد به افراد نالایق در شرایط دشوار است.
ادامه دارد…….
نویسنده : استاد حوزه ودانشگاه حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا حدادپور
گرچه هرشب استکان بر استکانت می زنند
هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت می زنند
تا بریزی دردهایت را درونِ دایره
جای همدردی فقط زخم زبانت می زنند
عده ای که از شرف بویی نبردند و فقط
نیش هاشان را به مغزِ استخوانت می زنند!
زندگی را خشک مثل زنده رودت می کنند
با تبر بر ریشه ی نصف جهانت می زنند
چون براشان جای استکبار را پُر کرده ای
با تمسخر مشتِ محکم بر دهانت می زنند!
پیش ترها مخفیانه بر زمینت می زدند
تازگی ها آشکارا آسمانت می زنند!
آه! قدری فرق دارد زخم خنجرهایشان
دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند
نامه به خواهر 1
خواهر گل و گلابم سلام
امیدوارم حالت خوب باشه و همیشه سالم و سرحال باشی. ببخشید که خیلی وقته نتونستم بیام شهرمون و بابا و مامان و آبجی عزیزمو ببینم. خدا میدونه دلم پیشتون هست و واستون دعا میکنم که فکر میکنم همین دعاها، بهترین کاری هست که میتونم انجام بدم. اگه از حال منم بخوای بدونی، الهی شکر. بد نیستم. ینی خوبم. قم خیلی راحت بودیم و از برکات حوزه و حرم بی بی استفاده میکردیم اما از وقتی از قم هجرت کردم و به این روستای کوچیک واسه تبلیغ اومدم، احساس وظیفم هم بیشتر شده و حتی حس میکنم اگه همین حالا بمیرم و جام رحمت رو سر بکشم، وجدانم راحت تره! چرا که میدونم حداقل مفیدتر واقع شدم و دست چندتا دختر و پسر همسن و سال تو و دیگران را تونستم بگیرم. بگذریم.
حرفای مختلفی درباره آبجی زهرای عزیزم از خونه بهم میرسه. شنیدم خانم تر شدی و از بچگیت دوس داشتنی تر. بزرگتر شدی و چادر مشکی و مقنعه ات را که سر میکنی (هزار ماشالله و بلکه صدهزار ماشالله) قند تو دل بابا و مامان و داداش و زن داداشت آب میشه. شنیدم تو همین چند ماهی که داداشی نبوده، چندتا خواستگار هم داشتی و چون تیپ و ظاهرت خوب بوده، توجهی به سن و سالت نکردن و اسباب خنده ما رو فراهم کردن! اینکه میگم «اسباب خنده» نه اینکه بهت خندیده باشم. ذوقتو میکردم و خندم میگرفت که آبجی زهرام واسش خواستگار اومده! اما عزیزدلم! خیلی وقت بود که میخواستم یه کم با هم راحت حرف بزنیم و چندتا حرف که خلاصه یه دنیا دلواپسی و محبت یه داداش به آبجی کوچیکش هست در چندتا نکته خلاصه کنم. میدونم اهل رعایت مسائل شرعی و حیا و عفاف هستی اما وقتی تصمیمم واسه نوشتن نامه قطعی شد که توی آخرین باری که بعد از مدتها اومده بودم خونه و خونواده دایی و خاله اومده بودن منو ببینن، احساس کردم با پسراشون خیلی راحت برخورد میکردی و با تیپ و ظاهر نسبتا راحت، نشسته بودی باهاشون بگو بخند میکردی. میدونم اهل برنامه ای نیستی ولی دلم از دلشوره یه جوری میشه وقتی یادم میاد که تو خونه و بیرون، مدام با گوشیت ور میرفتی و هرچی مامان میگفت بیا کمک، توجهی نمیکردی و حتی بعضی وقتا یواشکی جیم میشدی و میرفتی توی اتاقت و آروم حرف میزدی و برمیگشتی. نمی پرسم با کی حرف میزدی چون بهت اعتماد دارم اما زهرای عزیزم، عزیزدل داداشی! سن و سال تو الان به عنوان یه دختر دبیرستانی که داره کم کم وارد دانشگاه میشه، خیلی حساسه و خلوت و روح تو از گلبرگ گل هم لطیف تره. چون خیلی وقته که بخاطر موقعیتم جوونای زیادی به من مراجعه میکنند و مشاوره میگیرن، دلم میخواد از تجربه های زندگی دیگران واست بگم تا یه کم دور و برت رو بهتر بشناسی و فکر نکنی همه مثل خودت مهربون و ساده و بی ژیله پیله هستن. البته قبلش اینو بگم که نمیخوام کاری کنم که نسبت به همه سوء ظن پیدا کنی اما نکاتی هست که بدونی خیلی بهتره و من قضاوت این مسئله را به خودت میسپارم.
آبجی جونم! «احترام» گذاشتن به مردم و حتی نامحرمان یه حرفه و «اعتماد» به اونا و «راحت رفتار کردن» یه حرف دیگه. باید به همه احترام گذاشت و نباید حرمت کسی را شکست اما مجبور نیستیم و معقول هم نیست که به همه نوع آدم اعتماد کنیم و باهاشون خیلی لارج و راحت رفتار کنیم. تازه یادت باشه که بعضیا ارزش اعتماد ندارند و عده ای حتی ارزش «اعتنا» هم ندارن و باید فقط از کنارشون رد شد و کمترین توجهی بهشون نکرد. بذار راحتت کنم و بگم که اصولاً به هیچ مرد نامحرمی اعتماد نکن اما حداقل به پانزده تیپ از آقایون (اعم از مجرد و متاهل) حتی اعتنا هم نکن. (ممکنه به نظر برسه بعضی خصلت هایی که میخوام بگم خیلی بهم نزدیکن و یا بعضیا چندتا از این خصوصیات را باهم دارن) مختصراً اون پانزده گروه اینا هستن:
1- مردها و پسرایی که به جای شناخت منطقی و اصولی از تو، سراغ جنبه های احساسی وجودت میرن و با عواطف و احساساتت بازی میکنن. از خودخواه ترین آدمان. تشنه عواطف ظریف و لطیف دخترونت هستن. دوستیشون بیشتر در حد حرف میمونه و حتی ممکنه تو را واسه پز دوس دختر داشتنشون بخوان. اینا هدفشون شخصیت تو نیست و فقط (یه مشت) حرفای عاطفی و احساسی تحویلت میدن و بعد از مدتی که تاریخ مصرفت واسشون تموم شد ولت میکنن.
2- مردها و پسرایی که از آشنایی با بابا و مامان طفره میرن و کلاً اهل مسئولیت پذیری و این حرفا نیستن. فقط بهت وعده های سر خرمن میدن. هرچی منتظر میشی که اگه دوستت داره، با خونوادش بیاد خونه و با مامان و بابا آشنا بشن، نمیان و مدام بهونه میارن و فقط رابطه رو با تو طولانی و خسته کننده میکنن. متاسفانه هیچ حسابی نمیشه روی اینا کرد و حتی ممکنه بعد از مدتی بهت بگن: نشد! دوس داشتم با خانواده بیام اما نشد! خدافظ!
ادامه دارد…
نویسنده:استاد حوزه ودانشگاه حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا حدادپور