بسم الله الرحمن الرّحیم
ریشههای انحراف یهود از منظر قرآن
ادامه استضعاف بنی اسرائیل
موسی بسیار زیبا پاسخ داد. گفت: تو باید بر من منّت بگذاری که مرا بزرگ کردهای یا من باید به تو اعتراض کنم که بنیاسرائیل را به بندگی گرفتهای؟ (القمی، 2، 118) تو کودکان را به قتل میرساندی و مادرم برای نجات من از دست تو، مرا به رودخانه سپرد و آب مرا به کاخ تو آورد. تو حق نداری بر من منّت بگذاری.
تو برای جلوگیری از تولد موعود بنیاسرائیل، آنها را به اسارت کشیدی و چه خونها که نریختی. فرعون که با این افشاگری موسی دیگر جوابی نداشت، بحث را عوض کرد و برای رسالت از او نشانه خواست که داستان ساحران و معجزات موسی پیش آمد.
مأموریت دوم موسی بسیار دشوارتر است. چون باید مراقب ایمان آنان باشد و با تشکیل حکومت، همراه آنها قدس را فتح کند. اما بنیاسرائیل در حکومت فرعون، مردمانی مستضعف بودند که هیچ کاری نمیدانستند. موسی(ع) چگونه باید اینبار را به سرمنزل مقصود برساند؟
خداوند تمام حکومت فرعون را در اختیار موسی قرار داده بود تا طی این فرصت، آمادگی اجمالی را در بنیاسرائیل ایجاد کند. موسی(ع) در این مدت، پیاپی به فرعون نشانه و معجزه نشان میداد، گرچه فرعون همواره بر کفر خویش پای میفشرد اما این آیات باعث میشد او فعلاً با موسی مماشات کند و او و بنیاسرائیل را در مصر تحمل کند.
موسی از همین فرصت، نهایت بهرهبرداری را کرده و بنیاسرائیل را آماده ساخت. « وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِیهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتاً وَاجْعَلُواْ بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ » « به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قوم خود در مصر خانههایی مهیا کنید. و خانههای خود را عبادتگاه سازید و نماز گزارید و مومنان را بشارت ده » (یونس، 87).
بنیاسرائیل نخست باید سازمان بیابند و در کنار هم زندگی کنند. آنان تاکنون گروههای پراکنده، شکستخورده، وابسته، طفیلی و آلوده و ترسان بودند. نه خانهای از خود داشتند نه اجتماع و تمرکزی و نه برنامة سازندة معنوی و نه شهامت و شجاعت لازم برای یک انقلاب کوبنده. بنابراین موسی و هارون مأموریت یافتهاند برای بازسازی اجتماع بنیاسرائیل، مخصوصاً از نظر روحی، برنامهای در چند ماده اجرا کنند:
1. خانهسازی و جدا کردن مسکن خود از فرعونیان، با این کارآنان با مالک شدن مسکن در سرزمین مصر، علاقه بیشتری به دفاع از خود و آن آب و خاک مییافتند، افزون بر آن از خانههای قبطیان بیرون میآمدند و اسرار و نقشههای آنان به دست دشمنان نمیافتاد.
2. خانههایشان را مقابل یکدیگر و نزدیک به هم بسازند. این کار کمک موثری به تمرکز و اجتماع بنیاسرائیل میکرد و میتوانستند مسائل اجتماعی را به طور عمومی بررسی کنند و برای انجام مراسم مذهبی گرد هم آیند و برای آزادی خویش نقشه بریزند.
3. اقامه نماز، که آنان را به بندگی خداوند پیوند زند و قلب و روحشان را از آلودگی پاک سازد و اعتماد به نفس را در وجودشان افزون کند و با تکیه بر قدرت پروردگار، روح و جان تازه بگیرند.
4. موسی(ع) مأمور میشود دست در درون زوایای روحی بنیاسرائیل بیفکند و زبالههای ترس و وحشت را که یادگار سالیان دراز بردگی و ذلّت بوده است، بیرون بکشد و با بشارت مومنان به فتح و پیروزی نهایی و لطف و رحمت پروردگار، اراده آنها را قوی و شهامت و شجاعت را در آنان پرورش دهد (الطباطبایی، 1، 114).
گرچه در این آیه نیامده که موسی از خدا چه خواسته است ولی از آیه ذیل که پاسخ خداست، فهمیده میشود که او هلاکت فرعونیان را درخواست نموده است. «فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ. وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُون» «بندگان مرا شب هنگام روانه کن تا از پی شما بیایند. دریا را آرام پشت سر گذار که آن سپاه غرق شدگانند» (دخان، 23).
فرار بنیاسرائیل پیچیدهترین فراری است که در طول تاریخ ثبت شده است. مطابق آمار تورات، آنها، هنگام خروج، بیش از ششصد هزار نفر بودهاند (عهد عتیق، اعداد، 2) و حضرت موسی یک شب فرصت داشت. این نتیجه آن چهل سال تلاش و فرصت بود. صبح هنگام که مصریان متوجه شدند به فرمان فرعون، سپاهیان در پی بنیاسرائیل روان شدند (المجلسی، 152).
بنیاسرائیل در مسیر فرار خویش، به دریا رسیدند. در این هنگام فرعونیان از پشت سر رسیدند. اکنون بنیاسرائیل نه راه پیش دارند و نه را پس. فغان بنیاسرائیل به آسمان رفت. «فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى إِنَّا لَمُدْرَکُون قالَ کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبّی سَیَهْدِین فَأَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرفَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیم» «چون آن دو گروه همدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: گرفتار آمدیم. گفت: هرگز! پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد نمود. پس به موسی وحی کردیم که عصایت را به آب بزن. دریا بشکافت و هر پاره چون کوهی عظیم گشت» (شعراء، 63-61).
دوازده راه به عدد اسباط بنیاسرائیل، در پیش روی آنان باز شد و آنان از آب عبور کردند. « وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُون » « ما بنیاسرائیل را از دریا گذراندیم.
فرعون و لشکریانش به قصد ستم و تعدی به تعقیبشان پرداختند. چون فرعون غرق میشد، گفت ایمان آوردم که هیچ خدایی جز آنکه بنیاسرائیل بدان ایمان آوردهاند نیست و من از تسلیم شدگانم. آیا اکنون؟ و تو پیش از این عصیان میکردی و از مفسدان بودی. امروز جسم تو را به بلندی میافکنیم تا برای آنان که پس از تو میمانند، عبرتی باشی، و حال آنکه بسیاری از مردم از آیات ما غافلند» (یونس، 92 -90).
سپاه عظیم فرعون غرق شدند، موسی در مصر دشمنی نداشت و میتوانست به مصر باز گردد اما مأموریت ایشان استقرار در فلسطین و قدس و تشکیل حکومت است. آن سوی آب دشواریها و مشکلات موسی آغاز میشود. تا اینجا حضرت تنها مشکل حرکت دادن این قوم را داشت اما هنگامی که از آب گذشتند، پاسخگویی به همه مشکلات به عهده موسی است.
در حقیقت حکومت این پیامبر از اینجا آغاز میشود. نخستین مشکل در این حال، آب بود. از موسی درخواست آب کردند و موسی به خدا مراجعه کرد. خداوند متعال فرمود: سنگی را وسط اردوگاه بگذار و با عصایت بدان بزن. از سنگ دوازده چشمه جوشید و آب فوران کرد و مشکل آب حل شد (بقره، 60). از این پس این سنگ در اردوگاه منبع آب بود و آن را با خود حمل میکردند و هرگاه آب میخواستند، حضرت با عصا به آن میزد و آب جاری میشد (القمی، 1، 47).
مشکل دیگر، غذا بود که با (مَنّ وَ سَلوی) حل شد (مَنّ) دانههای ریزی بود که از آسمان فرو میریخت و بنیاسرائیل با آن نان درست میکردند (عهد عتیق، خروج، 16). (سَلوی) هم پرندهای بود که آرام بر سر اردوگاه حرکت میکرد و هر یک از بنیاسرائیل که دست دراز میکرد، یکی از آنها را میگرفت (القمی، 1، 48).
بسم الله الرحمن الرّحیم
ریشههای انحراف یهود از منظر قرآن
مقدمه
قرآن کریم یهود را سرسخت ترین دشمن مومنان (مائده، 82) میداند. به همین دلیل برخی از تاریخ پژوهان نیز در اغلب حوادث به دنبال کشف ردپایی از یهود بوده و نتایجی هم به دست آوردهاند و با استدلال های متقن عامل اصلی بسیاری از حوادث منفی را چه در صدر اسلام و چه در قبل از آن، بزرگان قبایل یهود معرفی میکنند.
از طرف دیگر یهودیان خود را از نسل یعقوب پیامبر و قوم بنی اسرائیل میدانند، قومی که باز هم به تعبیر قرآن، انتخاب شدگان برای ماموریت الهی فتح جهان بودند و خداوند ایشان را برگزیده بود تا به وسیله پیامبران الهی در جهان حاکم شوند لذا خداوند آموزشهای الهی را تحت نظر یک مربی الهی به آنها آموخته بود.
این تغییر مشهود در بیان قرآن با توجه به اینکه در تمام مطالب، بحث ذکر تاریخ در قرآن مطرح است و قرآن نیز از بیان تاریخ هدف خاصی را دنبال میکند و آن عبرت گرفتن از سرگذشت گذشتگان است این سوال را در ذهن ایجاد میکند که علت تغییر یافتن تعبیر خداوند در قرآن از قوم یهود با توجه به اینکه خدا قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خودشان تغییر پیدا کنند (رعد، 11) چه بوده است
به عبارت دیگر ریشه های انحراف یهود که باعث به ابتذال و فساد کشیده شدن ایشان تا این حد که قرآن آنرا برای عبرت گرفتن و نیز هشدار و تحذیر مومنین بیان میکند چیست؟
آغاز تاریخ بنیاسرائیل
مصر سرآغاز کسب تجربه حکومتی و دیوان سالاری بنیاسرائیل است. آنها با نوشتن مطالب، نسل خود را یادداشت میکردند. ریشه کارآموزی و کسب تجربة یهود در حکومت یوسف بود که در آن، تبلیغ دین میکردند. ایشان هنگامی که به مصر وارد شدند، در اقلیت بودند اما چون از خانواده حکومتی بودند، طبیعتاً به سمت گسترش نسل رفتند تا از این اقلیت درآیند. یوسف در پایان عمر، بزرگان قومش را جمع کرد و پس از حمد و ثنای الهی، از آیندة سختی خبر داد که در آن مردان کشته خواهند شد و شکم زنان آبستن دریده و کودکان ذبح خواهند شد. تا آن هنگام که خداوند همه را به دست قیامکنندهای از فرزندان لاوی بن یعقوب نجات دهد. او مردی گندمگون و بلندقد است و تمام صفات او را برایشان باز گفت (الصدوق،145،1).
یوسف در وصیّت به آنها هشدار داد که در واقع چون آنها گروهی مؤمن با هویت واحد و متشکل هستند و همة فرزندان اسرائیل، و افزون بر آن تجربة حکومتی نیز دارند، قدرت شرک از آنها احساس تهدید میکنند و فرعونیان از آنها میهراسند و لذا آنها را در تنگنا قرار خواهند داد و آنها باید منتظر منجی خود بمانند تا آنها را نجات دهد.
انتظار ظهور منجی، نقطة امید سازمان بنیاسرائیل شد و حضرت یوسف از دنیا رفت. بنابراین بنیاسرائیل پس از حضرت یوسف در سه جهت باید تلاش کنند:
1) حفظ هویت، یعنی این مجموعه دیندار و متدیّنِ به هم پیوسته، هویت دینی خود را در مصر مشرک حفظ کند.
2) رشد جمعیت به اندازهای که همانند نمک در آب حل نشوند.
3) انتظار منجی که آنها را از وضعیت ناهنجار مصر رهایی بخشد و آنها را در راه مسؤولیت تاریخی امامتِ دین خدا که بر عهده آنهاست، حرکت دهد (طائب، 90 و راوندی، 151 و الصدوق، کمال الدینوتمامالنعمه، 145).
استضعاف بنی اسرائیل
تمام گفتههای یوسف تحقق یافت و مصر در اختیار فراعنه قرار گرفت و فرعونیان در همان سهجهتی که گفته شد، بر بنی اسرائیل هجوم آوردند. اول تهاجم فرهنگی بر هویت دینی آنان، فرعونیان تلاش میکردند که ضمن تحقیر بنیاسرائیل آنها را در حدی رشد نایافته نگه دارند که در صورت تحقق ظهور تناسبی با موعود خود نداشته و در وضعیتی باشند که به کار او نیایند بنابراین اینان باید از امور فنی و مدیریتی دور باشند به همین دلیل حتی مدیریت خانواده را هم از آنها گرفته بود و هر چند خانوار بنیاسرائیل تحت مدیریت یک مرد فرعونی زندگی میکردند.
بنیاسرائیل به امور پست چون خشتسازی و گلکاری، خدمتکاری فرزندان، پیشخدمتی و نوکری در خانههای بزرگان مصر و در یک کلام بردگی واداشته شدند (الطبری، 722). شاید این استضعاف، اولین زمینة ایجاد انحراف آنها باشد.
بعد از چهارصد سال انتظار، بالاخره موعود بنیاسرائیل، موسی(ع)، به دنیا آمد، رشد کرد و از جانب خدا ماموریت یافت: « وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یَتَّقُونَ * قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ * وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ * وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ * قَالَ کَلَّا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُم مُّسْتَمِعُونَ * فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ * أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ » « و پروردگارت موسی را ندا داد که ای موسی! به سوی آن مردم ستمکار برو. قوم فرعون آیانمیخواهند پرهیزکار شوند؟ گفت ای پروردگار من! میترسم که دروغگویم خوانند و دل من تنگ گردد و زبانم گشاده نشود.
هارون را رسالت ده. بر من به گناهی ادعا دارند. میترسم که مرا بکشند. گفت: هرگز! آیات مرا هر دو نزد آنان ببرید ما نیز با شما هستیم و گوش فرا میدهیم. پس نزد فرعون روید و بگویید: ما فرستادگان پروردگارجهانیان هستیم تا بنیاسرائیل را با ما بفرستی » (الشعراء، 17- 10).
خدا دو مأموریت به موسی ابلاغ کرد: 1- فرعون را به اسلام دعوت کند. 2- بنیاسرائیل را از چنگ فرعون درآورد. با این دو مأموریت ایشان وارد مصر شدند و مبارزه آغاز شد. موسی به سراغ فرعون رفت. فرعون حقانیت موسی را دریافته (جزائری، 285) و میداند که دعوت او با استقبال همراه خواهد شد اما دست از مسیر خویش برنمیدارد و بر کفر خود پای میفشارد. لذا بلافاصله او را فردی ناسپاس معرفی میکند (جزائری، 270).
بسم الله الرحمن الرحیم
چهره هایی در تاریخ بشریت ظهور کرده اند که یک بار دیدن یا شنیدن توصیفی از آنان ،برای اطلاع از وقاحت وبی شرمی بی نهایت وشدت مبارزه ی آن ها با حق وحقیقت که یک انسان نما می تواند داشته باشد ، کفایت می کند.
بی تردید یزید یکی از آن چهره هاست که به تنهایی مجمع خیانت نسل ورذالت خانوادگی ونشو ونمای خود محوری ولذت پرستی و کامجویی حیوانی را در وجود خود جمع کرده است .نخستین جمله را از عبد الرحمن ابن خلدون مولف مقدمه تاریخ معروف میشنویم ،او می گوید:
جهاد علمی
من عقیده ام این است کار علمی در دانشگاه و در کشور باید جهادی باشد.کار علمی جهادی انجام بگیرد.(۹۲/۵/۶)
یکی از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژه تحقیقاتی صرف کنید و گذر ساعات رو نفهمید(۸۹/۴/۲)
جهاد اقتصادی
امروز هرکسی بتواند به اقتصاد کشور کمک بکند، یک حرکت جهادی انجام داده است(۹۴/۱/۱)
محصولات داخلی را مردم مصرف کنند،نروند دنبال این نشانه ها حالا مد شده است بگویند (برند) است،برند فلان،برند چیست!بروید سراغ مصرف تولیدات داخلی، آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد. متعصابانه و با تعصب تمام،ملت ایران،خارجی آم را مصرف نکنند.(۹۳/۱۱/۲۹)
جهاد فرهنگی
واقع قضیه این است که کارزار فرهنگی از کارزار نظامی اگر مهم تر نباشد و اگر خطرناک تر نباشد، کمتر نیست.این را بدانید،واقعا یک میدان کارزار است اینجا.(۹۲/۹/۱۹)
حقیقتا بنده نگرانی ام در طول سال های متمادی، بیش از نگرانی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، نگرانی فرهنگی بود.(۹۲/۲/۲)
چادر خاکی نشان مادری زینب است
ارث زهرا صورت نیلوفری زینب است
خط فکرم بر گرفته از دمشق و کربلاست
هرچه دارم از دعای مادری زینب است
پیکرم صحرای تربت، در رگم آب فرات
این یکی از راه شیعه پروری زینب است
من کیم تا دم زنم از عمه سادات چون
ذات الله الصمد خود مشتری زینب است
کشتی ارباب با دستان زهرا می رود
لنگر کشتی نخی از روسری زینب است
علم او از بس که از حد تصور خارج است
حضرت جبریل هم پا منبری زینب است
بیمه کردم قلب بیمارم به اشک روضه ها
خوش به حال آن کسی که بستری زینب است
قلب ما سنگ است و با گریه طلایی میشود
مجلس روضه محل زرگری زینب است
رنگ خاکستر برای ما گریز پر غمی ست
غیرت ما معجر خاکستری زینب است
با تمام این مصیبتها چه زیبا گفته است
” ما رایت الا جمیلا ” برتری زینب است
شاه افتاد از فرس، رخداده در مجلس، ولی
مات کردن شیوه افشاگری زینب است
لال شد عالم در آن وقتی که گفتی اُسکُتو
اهل عالم این صدای حیدری زینب است