گزیده بیانات رهبر انقلاب دربارهی شورای عالی انقلاب فرهنگی
عباراتی کوتاه از کتاب «گزیده بیانات رهبر انقلاب دربارهی شورای عالی انقلاب فرهنگی»
اثبات اهميّت شوراي عالي انقلاب فرهنگي در گذر زمان
آنچه كه امروز ميفهميم و احساس ميكنيم كه بايد انجام دهيم، اين است كه بايد مسئلهي فرهنگ را با كليّتش ـ كه حالا مقداري توضيح خواهم داد ـ مسئلهي اول اين كشور به حساب آورد. ما اگر توانستيم فرهنگ اين كشور را با پايههاي مستحكم و قوي و نهادهاي صحيحي كه كارآيي لازم را داشته باشند، پشتيباني و تقويت كنيم، كار اين كشور روي غلتك خواهد افتاد و پيشروي اين كشور در همهي زمينههاي مورد نظر تضمين خواهد شد. چنانچه ما فرهنگ را اصلاح و دنبال نكرديم، به احتمال زياد، برنامهريزيهايمان ابتر خواهد بود.
تأكيد من بيشتر اين است كه فرهنگي كه ما ميخواهيم به صورت هدايت شده و اداره شده باشد ـ يعني فرهنگ كشور را اداره كنيم ـ بايد در اين اداره و هدايت ما، مسائل اسلامي و انقلابي، در درجهی اول مورد نظر باشد. بايد ايمان و حركت اسلامي و انقلابي و روح انقلاب، مثل روحي در همهي تصميمات فرهنگي، مورد توجّه قرار گيرد، اين واجبترين مسئله است. (19آذرماه 69)
مصوّبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در حكم قانون واجبالاطاعه
مكرراً سؤال ميشود كه از لحاظ نفوذ قانوني اين مصوّبات، ما در چه وضعيّتي هستيم؟ آيا از لحاظ قانوني، حكم قانون دارد؟ اينهم قبلاً عرض شد كه بله؛ ما در زمان امام سؤال كرديم، ايشان فرمودند؛ بعد هم همين معنا از طرف ما تأييد شد كه مصوّبات اين شورا لازمالاجراست و به هرجا كه ابلاغ شد، دستگاههاي اجرايي موظّفند اجرا كنند. (4بهمنماه 76)
ضرورت ترسیم مهندسی فرهنگی کشور
ما [باید] وضع فرهنگى مطلوب كشور را تصوير كنيم و اجزاء متشكل آن را در مقابل خودمان ترسيم كنيم، بعد ببينيم كجاها اولويّت دارد، كجاها احتياج به مراقبت بيشتر دارد؛ به آنجاهايى كه در اين مدت مغفولعنه باقى مانده، برسيم و مسئله را دنبال كنيم؛ يك جاهايى سرمايهگذارى بيشترى لازم دارد، به اينها توجّه كنيم. اين، مهندسى فرهنگى است. (23خردادماه 90)
مسائل فرهنگي نياز اصلي و اولويت اول كشور
در كار فرهنگي نبايد مسئلهي پول و بودجه، يك مشكل عمده به حساب آيد. به اين معنا كه مشكلات و نقايص فرهنگي را در رديف نيازهاي بودجهاي و در آخرهاي ليست قرار ندهيم؛ بلكه در اولهاي ليست ـ اگر نگوييم در رديف اول ـ قرار بدهيم. اگر درست فكر بكنيم، اين به صرفهي اقتصادي مملكت هم هست؛ يعني از اينكه بودجه و امكانات بيشتر را به كارهاي فرهنگي ـ به خصوص فرهنگ آموزشي ـ متوجّه كنيم، كشور زيان نخواهد كرد؛ زيرا كه خود اين، براي آيندهي كشور توليد امكانات ميكند.
براي يك كشور، نيروي انساني همهچيز است. ما اگر نيروي انساني نداشته باشيم، هيچ چيزي نداريم. چند سال قبل از اين، روي بعضي از كشورهايي كه سالها پيش از ما انقلاب كردند و توفيقهايي هم در عرصه های اقتصادي و صنعتي و فني و امثال اينها به دست آوردند، مطالعهاي ميكردم. ديدم اينها در اوايل انقلاب، بيشترين تكيه و برنامهريزي را روي تربيت نيروي انساني گذاشتهاند؛ به طوري كه بعضي از اين كشورها، همين الان نيروي انساني كارآمد و ماهر صادر ميكنند.
اين قسمت را از اين جهت مطرح كردم كه اگر ما امروز بودجهي ارزي و يا ريالي را به كار فرهنگي متوجّه ميكنيم، بايد توجّه کنيم كه اگرچه ممكن است در كوتاهمدت، اين بودجه به درد كارهاي اقتصادي و گردش امور اقتصادي كشور ما نخورد، اما در اندكي بعد از كوتاهمدت ـ نه اينكه در بلندمدت زياد ـ عوایدش فوراً به خود ما برميگردد. (21آذرماه 68)
تهاجم فرهنگي، حقيقتي عيني و غير قابل انكار
اين مسئلهي «تهاجم فرهنگي» كه ما بارها روي آن تأكيد كردهايم، واقعيت روشني است؛ با انكار آن، ما نميتوانيم اصل تهاجم را از بين ببريم. «تهاجم فرهنگي» را نبايد انكار كرد؛ وجود دارد. به قول اميرالمؤمنين (صلواتاللهعليه)، «من نام لم ينم عنه»؛ اگر شما در سنگر خوابت برد، معنايش اين نيست كه دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت برده؛ سعي كن خودت را بيدار كني. ما بايد توجّه داشته باشيم كه انقلاب فرهنگي در تهديد است؛ كمااينكه اصل فرهنگ ملّي و اسلامي ما در تهديد دشمنان است.
خصوصيّت جمهوري اسلامي اين است كه دستگاه انسانسازياش بايستي صحيح حركت بكند و انسانِ باب هدفهاي جمهوري اسلامي بسازد؛ والّا اگر ما بخواهيم انسانِ فقط عالم بسازيم ـ منهاي آرزوهاي مقدّسي كه يك ملّت و بهخصوص مسلمين دارند ـ بهتر همين است كه دانشجويانمان را گروهگروه به كشورهايي كه دستگاههاي علميشان مجهّزتر و مدرنتر از ماست، روانه كنيم؛ آنجا بروند ياد بگيرند و بيايند! هدف اين نيست. هدف اين است كه كشور به دست انسانهاي صالح از لحاظ علمي و فكري، در جهت هدفهاي خودش حركت كند؛ و اين نخواهد شد، مگر آن وقتيكه اين انسانها خودشان، آن هدفها را شناخته و قبول داشته باشند.
اگر دانشگاه جايي شد كه كسي كه از آنجا صادر و خارج ميشود ـ متخرّج دانشگاه ـ نه نسبت به انقلاب حسّاس باشد، نه نسبت به دين حسّاس باشد، نه نسبت به كشور حسّاس باشد، نه نسبت به استقلال ملّي و آرزوهاي بزرگ ملّي حسّاس باشد، اين دانشگاه هرچه هم از لحاظ علمي والا باشد، ارزشي نخواهد داشت؛ زيرا كه متخرّج و محصول اين دانشگاه، راحت در اختيار سياستهاي مختلف قرار خواهد گرفت. اين مطلب، برنامهي ما را در مورد دانشگاه بايد مشخّص بكند. يعني ما بايستي در دانشگاه، دين و روحيهي انقلابي و بيزاري از وابستگي ملّي را مورد توجّه قرار بدهيم. (20آذرماه 70)