یـــــازهــــــــــرا
گریه نکن فضه ببین حالم چه خوب است
زهرا همان زهرا فقط وقت غروب است
گریه نکن فکری به حال بچه ها کن
فکری به حال پر و بال بچه ها کن
فضه حواست باشد آنها کوچک هستند
سنی ندارند آه،خیلی کودک هستند
این بچه ها خیلی به من وابسته هستند
از بستر بیماری من خسته هستند
این بسترم را بعد مرگم جمع کن زود
تا زود یادشان رود مادر کجابود
این بسترم راجمع کن وقتی که رفتم
بال و پرم را جمع کن وقتی که رفتم
تاکید دارم که تو فکر بچه ها باش
فکر فضای خانه و آب و غذا باش
فکری به حال قلبشان که سوخته کن
فکری به حال چشم بر در دوخته کن
به مرتضی گفتم که در تعویض گردد
تا حال خانه دور از پاییز گردد
فضه,عزیزم خوب خانه را نظر کن
فکری برای حال آن دیوار و در کن
من شسته ام اما ببین دیوار پاک است؟
که دیدن یک لکه ی خون دردناک است
تاکید دارم خونی از من جانماند
از فاطمه چیزی در این دنیا نماند
فضه حسین و زینبم باهم عجینند
در شادی و غم هر دو باهم همنشینند
توبیشتر فکری بحال مجتبی کن
فکری برای رفتنش از کوچه ها کن
خیلی دلش ترسیده تنهایش نذاری
قلبش نگیرد با غم مادر نداری
او کوچه بامن بود دید آن ضربه ها را
آن ضربه های بیهوا با دست وپا را
گفتم فراموشش کن آخر مرد مادر
تنهاترین مرد غیور درد مادر…
فضه کمک کن یاد آن غمها نیفتد
در بین کوچه مجتبی تنها نیفتد
اما همین یک مطلب من جان فضه
بعد از من این دست من ودامان فضه
من به علی هم گفته ام فضه،حسین،آب
تاکید دارم باز هم فضه حسین، آب
او نیمه شبها تشنگی دارد همیشه
از تشنگی او اشک می باردهمیشه
بالاسرش هر شب ببر یک کاسه آبی
تا آب را نگذاشتی فضه نخوابی
دیگر کلام آخرمن یاور من
توبهترین بودی برایم مادر من
تنها همین یک غم برایم مانده تابوت
داغی به روی این دلم بنشانده تابوت
اسما برایم طرح تابوتی کشیده
که دور آن دیواره تا بالارسیده
تابوت اگر اینگونه شد… ممنونِ اسما
فضه تومیگویی علی میسازد آن را؟
وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست
احساس میکنیم که دو عالم گدای ماست
با گریه بهر فاطمه آدم عزیز است
این گریه خانه نیست که دولت سرای ماست
اینجا به ما حسین حسین وحی میشود
پیغمبریم و مجلس زهرا حرای ماست
سلمان شدن نتیجه همسایگی اوست
زهرا برای سیر کمال ولای ماست
تنها وسیله ای که نخش هم شفاعت است
چادر نماز مادر ارباب های ماست
باران به خاطر نوه ی فضه میرسد
ما خادمیم و ابر کرم در دعای ماست
فرموده اند داخل آتش نمیشویم
فردا اگر شفاعت زهرا برای ماست
“به امید ظهور که صد البته نزدیکست”
پرتوى از فضايل حضرت زهرا(س)در تفسير روضالجنان
فاطمه زهراعليهاالسلام دختر پيامبر اكرم، سيماى پرفروغ ايمان، نمونه روشن تقوا، و اسوه تمامعيار زن مسلمان است. در فضيلت آن بانوى بزرگوار نويسندگان مذاهب اسلامى روايتها آوردهاند كه هر يك بيانگر گوشهاى از عظمت روحى آن نور مبين و گوهر ثمين است. مسلمانان نيكنهاد عموما و شيعيان شيفتهجان خصوصا عشق محمد و آل محمد را پيوسته در سويداى دل نهفته داشتهاند. در طول قرون با دل و جان به خاندان رسالت عشق ورزيده و جلوههاى اين مهرورزى را با خامه اخلاص رقم زدهاند.
از جمله عالم نامور شيعه حسين بن على بن محمد بن احمد الخزاعى در تفسير روضالجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن علاوه بر مطالب متنوع لغوى، فقهى، كلامى، ادبى در فضيلتخاتون دو جهان حضرت صديقه كبرى روايتها آورده است، همچنين ذكر و نقل روايت از امامان «امام على، امام حسن، امام حسين، علىبن الحسين، ابوجعفر محمدبن على، جعفربن محمد الصادق، علىبن موسى الرضاعليهمالسلام» (1) در تفسير گرانقدر كشف الاسرار و عدة الابرار بيانگر علاقه و گرايش ابوالفضل رشيدالدين ميبدى به آن انوار پاك است. در اين جا براى نشان دادن همآوايى مفسران شيعى و سنى در ذكر مناقب و فضايل حضرت فاطمه، به عنوان نمونه شواهدى از دو تفسير فوق ارائه مىگردد.
حضرت فاطمهعليهاالسلام و توبه حضرت آدمعليهالسلام
مىدانيم كه انديشه جاودانگى به قدمتحيات بشر است. نخستين وسوسه شيطان نيز از همين روزنه و بدينشكل صورت مىپذيرد كه ابتدا شيطان با سوگند خود را خيرخواه آدم و حوا مىنماياند (2) و سپس سبب نهى پروردگار را از نزديك شدن به شجره خلد، فرشته شدن يا جاودانگى آن دو القا مىكند (3) چون آن دو مبتلا به ترك مندوب شدند توبه كردند و نداى «ربنا ظلمنا» از جان برآوردند تا رحمتحق در كسوت «كلمات» (4) و تماثيل نور متجلى شد.
در اين باب صاحب تفسير عظيم روضالجنان چنين آورده است: «چون خداى تعالى آدم را بيافريد و حيات در او آفريد… بر ساق عرش اشباحى و تماثيلى از نور ديد كه بر بالاى سر هر يك نوشته بود: محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسين.
آدم گفت: بار خدايا پيش از من بر صورت من خلقى آفريدى؟
گفت: نه.
گفت: اينان كهاند؟
گفت: فرزندان تواند ولولاهم لما خلقتك و اگر نه ايشانندى تو را خود نيافريدى.
گفت: بار خدايا گرامى بندگانند بر تو. گفت: اى آدم اين نامها ياد گير تا در وقت درماندگى مرا به اين نامها بخوانى تا فريادت رسم. آدم اين نامها ياد گرفت. چون اين ترك مندوب كرد و خواست تا از آن توبه كند، گفت: بار خدايا به حق محمدصلى الله عليه وآله و علىعليهالسلام و فاطمهعليهاالسلام والحسنعليهالسلام والحسينعليهالسلام به حق اين بزرگان كه توبه من قبول كنى. خداى تعالى توبه آدم قبول كرد فهذه هى الكلمات». (5)
علماى اهل سنت همانند علماى شيعه به دوستى اهلبيت مباهات كرده و در اين خصوص به روايات متعدد استناد كردهاند. زمخشرى در تفسير كشاف ذيل آيهاى كه مودت ذوىالقربى را اجر رسالتشمرده، (شورى /23) حديث مفصلى از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نقل مىكند كه مطلع آن چنين است: «من مات على حب آل محمد مات شهيدا». (6) از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نيز سؤال شد محبت چه كسانى به موجب آيه «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى» (شورى /23) بر ما واجب شده؟ حضرت بيان فرمودند: «علىعليهالسلام و فاطمهعليهاالسلام و ابناهما». (7)
حديث كساء و حضرت فاطمهعليهاالسلام
مراد از اهلبيت در آيه تطهير (سوره احزاب/33) پنج تن آل عباست در اين خصوص قول پيامبر كه از منابع اهل سنت نيز نقل شده است كافى است كه فرمود: «اين آيه درباره من و على و حسن و حسين و فاطمه نازل شده است» (8) ميبدى نقل مىكند كه: «ربالعالمين منت مىنهد بر مصطفى عربى كه خواست ما و حكم ما آن است كه اهلبيت تو پاك باشند از هر چه آلايش خلقيت است و اوساخ بشريت تا «از خانه به كدخداى ماند همه چيز». الطيبات للطيبين والطيبون للطيبات و در همان تفسير از قول امسلمه آورده است: چون آيه تطهير نازل شد «فارسل رسول الله الى فاطمة و على والحسن والحسين فقال هؤلاء اهل بيتى» (9) در تفسير روضالجنان هم مىخوانيم: «رسول -عليهالسلام- حسنعليهالسلام را بر دست راستخود نشاند و حسين را بر دست چپ و على را و فاطمه را در پيش روى، آن گه گليمى خيبرى بر ايشان افكند و گفت: اللهم لكل نبى اهل و هؤلاء اهلى، در حال خداى تعالى اين آيت فرستاد (.. انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا» (10)
با وجود قدر و شان عظيم امسلمه و تاييد نيكنهادى او توسط پيامبر از همراهى با پنج تن منع مىشود ولى جبرئيل با حسن قبول «انت منا» (11) با نورانيتى مضاعف به ملكوت پرواز مىنمايد و در آسمانها مىنازد و فخر مىكرد و مىگفت: «من مثلى وانا فى السماء طاووس الملائكة و فى الارضمن اهل بيت محمد» يعنى چون من كيست كه در آسمان رئيس فرشتگانم و در زمين از اهلبيت محمد خاتم پيغامبرانم؟» (12)
مباهله و حضرت فاطمهعليهاالسلام
چون سران مسيحى شهر نجران از قبول حقيقتسرباز زدند و بر اين پندار كه عيسىعليهالسلام فرزند خداست پاى فشردند به پيامبر اكرم وحى شد تا با آنان مباهله كند، ماجراى مباهله با حضور باشكوه پيامبر و چهار نور پاك به شرح زير صورت پذيرفت:
«حضرت پيامبر و على و حسنين از پيش مىرفتند و فاطمه -عليهاالسلام- بر اثر ايشان مىرفت تا به صحرا شدند. ترسايان بيامدند و اسقف ايشان از پيش ايستاد. اسقف گفت: اينان كهاند از محمد. گفتند: آن برنا پسر عم و داماد اوستبر دخترش و آن زن دختر اوست و آن كودكان دخترزادگان اويند. اسقف به ترسايان نگريد و گفت: بنگريد كه محمد چگونه واثق است كه به مباهله فرزندان و خاصگان خود را آورده است. از مباهله او حذر كنيد كه اگر نه مكان قيصر بودى من اسلام آوردمى، رويها ديدم كه اگر از خدا بخواستندى تا كوهها را از جاى بركند اجابت كردى». (13)
رشيدالدين فضلالله ميبدى در ذيل آيه مباركه: «فقل تعالوا ندع ابنائنا وابناءكم ونسائنا ونسائكم وانفسنا وانفسكم» (آلعمران /61) ماجراى مباهله را چنين ياد مىكند:
«آن روز كه حضرت رسول اكرمصلى الله عليه وآله براى مباهله به صحرا رفتند دستحسن و حسينعليهماالسلام را گرفته و فاطمهعليهاالسلام و علىعليهالسلام از پس ايشان به راه افتادند «رسول ايشان را با پناه خود گرفت و گليم بر ايشان پوشانيد و گفت: اللهم ان هؤلاء اهلى، جبرئيل آمد و گفت: يا محمد و انا من اهلكم چه باشد يا محمد اگر مرا بپذيرى و در شمار اهل بيتخويش آرى؟ رسولصلى الله عليه وآله گفت: يا جبرئيل و انت منا.» (14)
پيوند ملكوتى
ازدواج سيده عالم يعنى پيوند نور با نور و انتقال زهره زهراعليهاالسلام از بيت نبوت به منزل امامت در واقع سرآغاز ظهور انوار پاك يازده گوهر تابناك برج امامتبود كه باشكوهى الهى در زمين و شورى ملكوتى در آسمان برگزار گرديد. در فضيلتحضرت علىعليهالسلام بر ديگر خواستگاران فاطمهعليهاالسلام پيامبر اكرم فرمود: «لولا على لم يكن لفاطمة كفو». (15)
پيام ملكوتى همسرى حضرت على و فاطمه را فرشتهاى شگرف به نام محمود به رسول اكرم رسانيد. پيامبر پرسيد: «يا محمود چه كار را آمدهاى؟ گفت: جئتك لتزويج النور من النور. آمدهام تا نور را به نور دهى. گفتم: آن نور كدام است كه او را به نور دهم. گفت: تزويج فاطمة من على فاطمهعليهاالسلام را به علىعليهالسلام دهى كه خداى تعالى اين عقد را در آسمان ببست.» (16)
آن گاه فرمان آمد، اى مقربان درگاه اى خاصگيان پادشاه سوره «هل اتى على الانسان» برخوانيد. ايشان همه به آوازى دلرباى و الحان طربفزاى سوره «هل اتى» خواندن گرفتند و درخت طوبى بر خود بلرزيد و در بهشت گوهر و مرواريد و حلهها باريدن گرفت.» (17)
روز بعد از ازدواج وقتى زنان قريش براى تهنيت آمدند حضرت فاطمه جامهاى فاخر بر تن داشت كه آنان متحير بماندند گفتند: «يا فاطمه اين حله از كجا آوردى كه همانا در دنيا نباشد و ما نديديم و نشنيده؟ گفت: هذا من عندالله از نزد خداست.» (18)
رشيدالدين فضلالله ميبدى در پيوند همسرى حضرت علىعليهالسلام با حضرت فاطمهعليهاالسلام سخنان زير را نيز مىافزايد: فرشتهاى فصيح به نام راحيل بر منبرى سپيد برآمد و خداى را ثنا گفت آن گاه خداوند ذوالجلال بىواسطه ندا كرد كه: اى جبرئيل و اى ميكائيل شما دو گواه باشيد كه من فاطمه زهراعليهاالسلام را به زنى به على مرتضى دادم.» (19) چون فرشته اين بشارت را به حبيب خدا داد آن حضرت مهاجر و انصار را خواندند و روى به علىعليهالسلام كردند و فرمودند: «يا على چنين حكمى در آسمان رفت اكنون من فاطمهعليهاالسلام دخترم را به چهارصد (20) درم كاوين به زنى به تو دادم.» (21)
حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام سيدة النساء العالمين
حضرت زهراى مرضيه در خانه نبوت و مركز وحى تربيتشد پدرى چون پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله، همسرى چون على مرتضى، و فرزندانى چون حسنين داشت. روزى زنان قريش با همسران رسولصلى الله عليه وآله از حسب و نسب خويش و مفاخرت قوم خود سخن مىگفتند. چون فاطمهعليهاالسلام وارد جمع شد همه ساكتشدند يكى از ايشان گفت: «چرا حديث رها كردى؟ گفتند: براى آن كه در پيش او حديثحسب و نسب كردن محال باشد، ديگرى گفت: ما بالكم يا بنىهاشم… چيست اى بنىهاشم كه همه سيادت جمع كردى خود را و گوى سيادت از همه عالم بربودى، اما پدرت سيد ولد آدم است. و اما تو سيده زنان جهانى. اما شوهرت سيد عرب است و اما فرزندانتسيدان جوانان بهشتند و اما متحمزه سيد شهيدان است.» (22) بدينجهت پارهاى از مفسران آيه «نسبا و صهرا» را در شان حضرت علىعليهالسلام دانستهاند كه اميرالمؤمنين جامع سبب و نسب بود «و هيچ كس را از صحابه اين هر دو بيك جاى نبود.» (23)
حضرت محمدصلى الله عليه وآله و فاطمهعليهاالسلام
از سخنان و شيوه رفتار پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با فاطمه زهراى مرضيهعليهاالسلام پى مىبريم كه علاوه بر محبت فطرى پدر و فرزندى، ملكات انسانى و فضايل معنوى، ديندارى و پارسايى امالائمه حضرت فاطمهعليهاالسلام موجب اصلى جلالت و عظمت قدر آن بزرگوار نزد پدر بوده است. محدثان و مفسران قرآن در باب عظمت كفو ولايت و مصداق روشن: «انا اعطيناك الكوثر». روايات متعددى نقل كردهاند كه در اين جا به ذكر چند نمونه از تفسير روضالجنان (ابوالفتوح رازى) و تفسير كشفالاسرار ميبدى اكتفا مىشود.
1 - حضرت فاطمه مادر امامان
در خبر است كه رسول شبى به نزديك خديجهعليهاالسلام بود و او سخن مىگفت: رسول گفت: يا خديجه من تكلمين؟ با كى سخن مىگويى؟ گفت: اى رسولالله با اين جنين كه در شكم دارم. رسول گفت: بشارت باد تو را كه جبرئيل مرا بشارت داد كه مادينه است و مادر امامان است.»
2 - خانه فاطمهعليهاالسلام
اتاقى گلين و كوچك با معنويتى بىكرانه است كه تجليگاه نور الهى و مصداق بارز آيت قرآنى «فى بيوت اذن الله» است. «يك روز رسول -عليهالسلام- اين آيت مىخواند مردى برخاست و گفت: اين خانهها كدام است؟ گفت: بيوت الانبياء، خانههاى پيغامبران است. ابوبكر برخاست و گفت: يا رسولالله خانه فاطمه و على از اين جمله هست؟ گفت: هو من افاضلها، خانه ايشان فاضلترين خانههاى ايشان است.» (25)
3 - محبتحضرت محمدصلى الله عليه وآله و اطاعت فاطمهعليهاالسلام
علاقه و احترامى كه رسولالله نسبتبه فاطمهعليهاالسلام اظهار مىداشتند در تاريخ رابطه پدر و فرزندى بىنظير است. از جمله عادتهاى پيامبر اكرم چنان بود كه در ابتدا و بازگشت از سفر به ديدار فاطمهعليهاالسلام مىرفتند، روزى پيامبر اكرم به ديدار فاطمهعليهاالسلام رفتند و آن روز بر در سراى گليمى خيبرى آويخته بود، چون آن را ديدند، بازگشتند، فاطمهعليهاالسلام برخاست و به حجره رسول آمد و از سبب پرسيد؟ حضرت فرمودند: «يا فاطمه من بر عادت آنجا آمدم و لكن در سراى تو بر رسم جباران ديدم پرده فروگذاشته بازگشتم [فاطمهعليهاالسلام] برفت پرده از در سراى دور كرد.» (26)
4 - فاطمهعليهاالسلام و سجود پيامبرصلى الله عليه وآله
در ابتداى دعوت پيامبر اكرم به اسلام كفار دندان مبارك حضرت را شكستند و خاك و پليدى بر او مىريختند و حضرتش را ساحر و كاهن و مجنون مىخواندند. در تفسير آيه مباركه «ان الذين يؤذون الله ورسوله». (سوره احزاب /57) از قول عبدالله مسعود نقل شده است كه گفت: «ديدم رسول خدا را در مسجدالحرام سر به سجود نهاده كه كافرى شكنبه شتر ميان دو كتف وى فروگذاشت رسول سر از زمين برنداشت تا آن گه كه فاطمه زهراعليهاالسلام بيامد و آن از كتف وى بينداخت.» (27)
5 - فاطمه زهراعليهاالسلام و اندوه پيامبر اكرم (ص)
آن روز كه جبرئيل آيه «ان جهنم لموعدهم اجمعين» (سوره حجر /43) را آورد حضرت اندوهناك شدند و بسيار گريستند و هيچ كس از صحابه زهره نداشت كه از سر آن تاثر شديد جويا شود. عبدالرحمن عوف مىدانست كه رسول خدا به ديدار فاطمه آسايش مىيابد از حضرت فاطمه درخواست نمود تا از پيامبر اكرم سبب اين اندوه بزرگ را بپرسد. پيامبر در جواب به فاطمهعليهاالسلام فرمودند: چه پرسى از آنچه وهم و فهم هيچ كس بدان نرسد؟ چون حضرت اشارهاى به ابواب جهنم و چگونگى دركات دوزخ كردند «فاطمهعليهاالسلام بيفتاد و بيهوش شد چون به هوش باز آمد گفت: «الويل الويل لمن دخل النار». (28)
6 - دوستى فاطمهعليهاالسلام
چون قريش پيمان حديبيه را شكستند ابوسفيان را براى عذرخواهى نزد پيامبر فرستادند. او خواست از علاقه پيامبر به حضرت فاطمه به نفع خود سود جويد اين بود كه به در خانه فاطمهعليهاالسلام رفت و ماجرا را گفت، آن حضرت به او گفتند: «اين كار بزرگتر از آن است كه حديث زنان در آن گنجد.» (29)
7 - فاطمهعليهاالسلام و نوازش يتيم
مفسران قرآن كريم آيه «ويسئلونك عن اليتامى» (سوره بقره /55) را تاكيدى به «اصلاح كار و مال» (30) و نيكى به يتيمان دانستهاند. «روزى مهتر عالم يتيمى را ديدند كه كودكان او را سرزنش مىكنند و او مىگريد و در خاك مىغلتد، چون حضرت سبب درماندگى او را پرسيدند. گفت: پدرم روز احد كشته شد، خواهرم فرمان يافت و مادرم شوهر كرد و مرا براند حضرت رسول گفتند: اى غلام اندوه مدار من كه محمدم پدر توام و فاطمه خواهر تو و عايشه مادر تو… آن گاه مصطفى دست وى گرفت و به خانه فاطمه برد و گفت: يا فاطمهعليهاالسلام اين فرزند ماست و برادر تو، فاطمهعليهاالسلام برخاست و او را بنواختخرما پيش وى بنهاد…» (31)
8 - حجاب حضرت زهراعليهاالسلام
پوشيدگى زن از ديد نامحرم يك فرمان قرآنى است. در گذشته براى بيان اين مفهوم خصوصا در فقه واژه «ستر» (32) را به كار مىبردند. سعدى شاعر خوشسخن هم در معرفى زن پارسا چنين گفته است:
«چو مستور باشد زن و خوبروى به ديدار او در بهشت استشوى» (33)
و در تفسير همچنين مىخوانيم:
«در خبر است كه روزى رسول در حجره فاطمه -عليهاالسلام- بود. مردى نابيناى مادرزاد در بزد. رسول گفت: درآى، او درآمد فاطمهعليهاالسلام برخاست و در خانه رفت و تا او بنرفت از خانه بيرون نيامد. رسول بر سبيل امتحان گفت: يا فاطمه چرا از او پنهان شدى و او چيزى نبيند؟ گفت: يا رسولالله اگر مرا نبيند، من او را بينم. اليس الله تعالى قال: «وقل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن ويحفظن فروجهن». رسول -عليهالسلام- گفت: الحمدلله اراني في اهل بيتي ما سرني; سپاس آن خداى را كه با من نمود در اهلالبيت من آنچه مرا خرم بكرد.» (34)
حضرت علىعليهالسلام و فاطمهعليهاالسلام
بزرگان علم و عالمان دين در شناختشانى از شؤون حضرت علىعليهالسلام و فاطمه زهراعليهاالسلام درماندهاند. ما از طريق رواياتى چون: «احب النساء الى رسول الله فاطمة و من الرجال عليعليهالسلام) و (… فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر و انما سميت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها» (35) گوشهاى از عظمت اين دو عزيز را باز مىنماييم و از ميان انبوه روايات تنها به ذكر چند روايت از تفسير روضالجنان و كشفالاسرار اكتفا مىنماييم.
1 - يارى و پرستارى فاطمهعليهاالسلام
در جنگ احد كه رسول اكرم و حضرت علىعليهالسلام جراحاتى برداشتند حضرت فاطمهعليهاالسلام چهره مبارك پدر و روى نازنين همسر را شست. در همين غزوه شجاعت و فداكارى علىعليهالسلام تا آنجا جلوه نمود كه جبرئيل از آسمان آواز داد: «لاسيف الا ذوالفقار ولافتى الا على» پس از جنگ آن تيغ را به فاطمهعليهاالسلام داد و گفت: «بستان اين شمشير را كه امروز با من وفا كرد.» (36)
2 - دعاى حضرت محمدصلى الله عليه وآله
پيامبر اكرم در پاسخ به طعنه زنان قريش كه به حضرت زهراعليهاالسلام گفته بودند: پدرت تو را به مردى درويش داده است چنين فرمودند: «بدان كه اين زنان كه اين گفتند نه بر طريق شفقت گفتند. من تو را به مردى دادم كه «اقدمهم سلما و اكثرهم علما واعظمهم حلما» به اسلام از همه پيشتر است و به علم از همه بيشتر و به حلم از همه عظيمتر. آنگه دعا كرد ايشان را و گفت: بار خدايا جمع ايشان مجتمع دار و دلهاشان به هم آر و فرزندان ايشان را وارثان بهشت نعيم كن.» (37)
3 - شمهاى از فضايل حضرت علىعليهالسلام و فاطمهعليهاالسلام
در وجود مبارك حضرت فاطمه فضايل بيشمارى جمع است و زندگانى آن بانوى دوسراى در همه ابعاد نمونه است، از جمله پايدارى آن اسوه كامل در تنگدستى و هجوم فقر مادى است; آوردهاند:
«يك روز اميرالمؤمنين -عليهالسلام- در حجره فاطمه شد او را يافت كه حسن و حسين را مىخوابانيد و ايشان نمىخفتند از گرسنگى، فاطمه گفت: يابن عم رسولالله! بنگر تا چيزكى به دست آرى براى اين كودكان كه از گرسنگى بنمىخسبند و سه روز است تا طعام نخوردهاند؟
اميرالمؤمنين از خانه به در آمد و بنزديك عبدالرحمن عوف شد و او را گفت: دينارى زر به قرض مرا ده. عبدالرحمن دست در كيسه كرد و دينارى از آن برداشت و به اميرالمؤمنين داد او بستد. اميرالمؤمنين به بازار آمد تا چيزى بخرد مقداد را بر سر راه ديد از حالش جويا شد، دينارى كه به قرض گرفته بود به او داد و گفت: تو اوليترى كه تو چهار روز است كه چيز نيافتهاى و ما سه روز. مقداد آن بستد و برفت، اميرالمؤمنين به مسجد رسول آمد. در شان او و اين قصه، آيت آمده بود كه: «ويؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة و…» (حشر /9) (38)
4 - پيوستن دو دريا
بعضى از اهل اشارت در تفسير: مرج البحرين يلتقيان (سورة الرحمن /19) نوشتهاند مقصود از بحرين، فاطمهعليهاالسلام و علىعليهالسلام است. و بينهما برزخ (محمدصلى الله عليه وآله) «يخرج منهما اللؤلؤ والمرجان،» الحسن والحسينعليهماالسلام است.
و نيز گفتهاند: از تخصيصات و تشريفات آدمى يكى آن است كه در نهاد وى دو بحر آفريدهاند يكى بحر سر، ديگر بحر دل، اين اشاره استبه آيه مرجالبحرين و بحرين اين جا خوف و رجاست عامه مسلمانان را و بحر قبض و بسط خواص مؤمنان را و بحر هيبت و انس انبياء و صديقان را.» (39)
5 - حضرت فاطمهعليهاالسلام خاتون قيامت
ميبدى در تفسير آيه شريفه: «انما وليكم الله و رسوله» (سوره مائده /55) با استناد به حديث: «من كنت مولاه فعلى مولاه» ولايت دين را اجل ولايات مىداند و در فضيلت علىعليهالسلام چنين مىنويسد: «على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قيامت فاطمه زهراعليهاالسلام كه خلافت را حارس بود و اولياء را صدر و بدر بود…» (40)
در تفسير كشفالاسرار علاوه بر آنچه گذشت نام و ياد حضرت فاطمهعليهاالسلام مكرر (41) آمده است، براى كوتاهى سخن به ذكر پارهاى بسنده شده است.
تاكيد احاديث و همآوازى علماى اهل سنتبا شيعيان در دوستى اهلبيت موجب پيدايش اشعارى در مدح حبيبه خدا حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام شده است كه گزيده اى از آن اشعار را مىتوان در كتاب مناقب فاطمى (42) مشاهده نمود، البته انعكاس انوار ولايت از مشكوة وجود حضرت زهراعليهاالسلام در لابهلاى ديوان شاعران نيكنهاد ما به چشم مىخورد. از آن شمار استشعر عطار نيشابورى كه در آن ماجراى بيان احوال فاطمهعليهاالسلام به رسول اكرم و تعليم تسبيح نماز به صديقه كبرى آمده است پارهاى از آن ابيات چنين است:
«فاطمه خاتون جنت ناگهى پيش سيد رفت در خلوتگهى گفت كرد از آس دستم آبله يك كنيزك از تو مىخواهم صله تا مرا از آس رنجى كم رسد تا كىام از آس چندين غم رسد؟ آس گردونم چو يك ارزن بود آس كردن خود چه كار من بود وى عجب در پيش صدر روزگار بود آن ساعت غنيمتبىشمار دستبگشاد و ببخشيد آن همه هيچ نگذاشت از براى فاطمه يك دعاش آموخت زيبا و عزيز گفت اين بهتر تو را زآن جمله چيز انس حضرت جانفزايتبس بود تا كه تو هستى خدايتبس بود» (43)
در تعليم تسبيح حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام نوشتهاند: پس از مراسم باشكوه شب ازدواج آن حضرت كه همسران پيامبر و زنان مهاجر و انصار همه به خانههاى خود برگشتند فقط اسماء نزد آن حضرت ماند، چون حضرت فاطمه از خدمت چندين روزه اسماء شرمگين بود تقاضاى خادمهاى كرد، پيامبر فرمود: خادمهاى خواهى يا چيزى كه از خادمه بهتر باشد؟ گفت: و آن چيستيا رسولالله؟ گفت: آن كه به عقب هر نماز سىوچهار بار تكبير كنى و سىوسه بار تسبيح و سىوسه بار تحميد اين بر زبان صد است و در ترازو هزار يا فاطمه هيچ كس نباشد كه هر بامداد و شبنگاه اين تسبيح بكند و الا خداى تعالى او را مهمات دنيايى و آخرتى كفايت كند.» (44)
آنچه براى ما پس از سپرى شدن قرنها شايان توجه مىباشد اين است كه رسول اكرمصلى الله عليه وآله بجاى بخشش خادمه تسبيحى تعليم فرزندش نمود كه فيض آن جاودانه است چنان كه هم اكنون، امت اسلام تسبيح حضرت زهراعليهاالسلام را بعد از هر نماز مىخوانند و نام آن دخت پارسا و انسيه حورا تا آفتاب مىدرخشد و مسلمانى نماز گزارد برجاست و از بركات آن تسبيح و تحميد روح مقدسش بهرهمند مىگردد. زندگانى كوتاه حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام نمودار نورانى صفات حسنه است انعكاس احاديث نبوى و سخنان ائمه هدى در تفسير روضالجنان و كشفالاسرار نمايانگر گوشهاى از فضايل زهراى مرضيه است و اين سخن درست است كه بزرگان علم و ادب و عرفان و كلام… از بيان شانى از شؤون اين گوهر تابناك و اسوه راستين اسلام ناتوانند و در اين مقام ابيات زير بيان حال همگان است كه گفت:
«وصف تو بگذشت از قدر عقول عقل در شرح شما شد بوالفضول گرچه عاجز آمد اين عقل از بيان عاجزانه جنبشى بايد در آن» (45)
والسلام
پىنوشتها و مآخذ
1- ركنى، محمد مهدى، جلوههاى تشيع در تفسير كشفالاسرار; يادنامه علامه امينى به اهتمام سيد جعفر شهيدى، محمدرضا حكيمى، تهران، مؤسسه انجام كتاب، 1361، ص 165-230.
2- سوره اعراف/21.
3- سوره اعراف /20.
4- سوره بقره /37.
5- الخزاعى النيشابورى، حسين بن على بن محمد بن احمد، روضالجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن به تصحيح محمد جعفر ياحقى، محمد مهدى ناصح، بيست جلد، بنياد پژوهشهاى اسلامى، مشهد، 1371، ج1، ص228.
6- جارالله محمود بن عمر الزمخشرى، الكشاف، بيروت، دارالكتاب العربى، ربيعالاول،1366، ج6، ص220.
7- ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، كشفالاسرار و عدةالابرار، به اهتمام علىاصغر حكمت، ده جلد، دانشگاه تهران، 1331-1339، ج9، ص23.
8- سيد عبدالحسين شرفالدين، الكلمة الغرا فى تفضيل الزهرا، ترجمه محمد بيدارفر، انتشارات الزهرا، تهران، 1362، ص50.
9- ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، همان كتاب، ج8، ص45.
10- الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج15، ص419.
11- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، يكصدوده جلد، داراحياء التراث العربى،1403، ج17، ص262.
12- ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، همان كتاب، ج2، ص151.
13- الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج4، ص363.
14- ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، همان كتاب، ج2، ص147 و 151.
15- محمدباقر مجلسى، همان كتاب، ج43، ص145.
16- الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج14، ص243.
17- ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، همان كتاب، ج7، ص50.
18- الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج14، ص275.
19- ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، همان كتاب، ج7، ص50.
20- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ دوم، المكتبة الاسلاميه، 1362، ج43، ص105. در اين حديث مهر حضرت فاطمهعليهاالسلام پانصد درهم آمده است: «.. مهر جدته فاطمه و هو خمس مائه درهم جياد».
21- رشيدالدين فضلالله، همان كتاب، ج7، ص51.
22- الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج5، ص400.
23- همان، ج14، ص243.
24- همان، ج17، ص122.
25- همان، ج14، ص152.
26- همان، ج17، ص265.
27- ابوالفضل رشيدالدين، همان كتاب، ج8، ص87.
28- همان، ج5، ص330.
29- همان، ج10، ص647.
30- ابوالمحاسن الحسين بن الحسن الجرجانى، تفسير گازر جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، به تصحيح ميرجلالالدين حسينى ارموى، تهران، ناشر: مهرآيين، 1378، ج1، ص277.
31- ابوالفضل رشيدالدين، همان كتاب، ج1، ص595.
32- شهيد مرتضى مطهرى، مساله حجاب، نشريه انجمن اسلامى پزشكان، تهران، 1348، ص73.
33- مصلحالدين سعدى شيرازى، كليات سعدى، به اهتمام محمدعلى فروغى، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ اول، 1320، ص355.
34- الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج14، ص124.
35- محمد باقر مجلسى، همان كتاب، ج43، ص38 و 65.
36- الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج5، ص43.
37- همان، ج14، ص273.
38- همان، ج4، ص45 و46.
39- ابوالفضل رشيدالدين، همان كتاب، ج9، ص412، 421.
40- همان، ج3، ص150.
41- محمد جواد شريعت، فهرست كشفالاسرار، ناشر: اميركبير، تهران،1363، ص955.
42- احمد احمدى بيرجندى، مناقب فاطمى در شعر فارسى، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى،1369.
43- فريدالدين عطار نيشابورى، مصيبتنامه، به اهتمام نورانى وصال، ناشر كتابفروشى زوار، تهران، 1364، ص41.
44- الخزاعى النيشابورى، همان كتاب، ج14، ص274.
45- جلالالدين محمد مولوى، مثنوى به تصحيح رينولد نيكلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادى، انتشارات اميركبير، تهران،1363، ج3، ص3.
فاطمه زهرا به مصداق بارز صالحين
انس مىگويد: روزى رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم نماز صبح را با ما خواند، سپس روى مباركش را به سوى ما برگرداند. عرض كردم: ممكن است آيه شريفهى (اولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين،و حسن اولئك رفيقا.)(1)
(آنان با كسانى هستند كه خداوند نعمت (ولايت) خويش را بر آنها ارزانى داشته است، يعنى پيامبران و صديقان و گواهان (اعمال) و صالحان. و چه رفيقان خوبى!) را تفسير بفرماييد؟ فرمود:
«اما «النبيون» فانا، و اما «الصديقون» فاخى على عليهالسلام، و اما «الشهداء» فعمى حمزه، و اما «الصالحون» فابنتى فاطمه و اولادها الحسن والحسين عليهمالسلام…» (2)
- مقصود از «پيامبران» من، و از «صديقان» برادرم على عليهالسلام، و از «شهداء» عمويم حمزه، و از «صالحان» دخترم فاطمه و فرزندان او حسن و حسين عليهمالسلام هستند…
بيان:
كدام عظمت و فضيلت براى فاطمه عليهاالسلام بهتر از اين كه در رديف انبياء و صديقين و شهداء و صالحين قرار گيرد، بلكه خود از صالحين باشد و اهل اطاعت از خدا و رسول به ايشان ملحق شوند كه: «و من يطع اللَّه والرسول فاولئك مع الذين…»
1ـ نساء: 69.
2ـ بحارالانوار، ج 24، ص 31، روايت 2.
اسرار و آثار تسبيح حضرت زهرا
نجات از شقاوت : تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام از آثار و بركات بسيارى برخوردار است كه از جملهى آنها نجات يافتن از شقاوت و بدبختى است.
هر انسانى به تناسب بينش و نگرشى كه به جهان هستى وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى ديگر يكىاز مهمترين مسائلى كه همهى انسانها را آگاه يا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى كه كارهاى زندگى و برنامههايشان را در جهت وصول به آن پىريزى مىكنند، مسئلهى رسيدن به سعادت و گريزانى از شقاوت است. منتهى از آنجايى كه انسان اختيار دارد، راه خودش را بايد آزادانه انتخاب كند.
لذا انسان بعد از اينكه راه برايش نمايان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مىدهد و سبيل هدايت مىپيمايد، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و سبيل ضلالت و گمراهى پيش مىگيرد. و اين مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئلهاى است كه همهى آنان كه به خود آمدهاند، از آن مىترسند و آنها كه بصيرت ندارند و در خواب غفلت عمر مىگذرانند از آن نيز به غفلت به سر مىبرند. لذا آن دسته كه داراى بصيرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت هميشه دست به دعا و ذكر بلند مىكنند و با تضرع و اصرار از خداى خويش طلب دورى از شقاوت و وصول به سعادت مىنمايند.
مداومت بر تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از اين رو شايسته نيست كه از بركات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن كوتاهى و سستى نمائيم. امام صادق عليهالسلام در اين رابطه مىفرمايد:
«يا اباهارون، انا نأمر صبياننا بتسبيح فاطمة عليهاالسلام كما نأمرهم بالصلاة، فألزمه، فانه لم يلزمه عبد فشقى». (1)
اى اباهارون! ما بچههاى خود را همانطور كه به نماز امر مىكنيم به تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز امر مىكنيم. تو نيز بر آن مداومت كن، زيرا هرگز به شقاوت نيفتاده است بندهاى كه بر آن مداومت نموده است.
و نيز از اين حديث شريف استفاده مىشود كه شايسته است والدين محترم، تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را مانند نماز به فرزندانشان تعليم كنند، باشد كه مشمول اين حديث گردند.
دورى شيطان و خشنودى خدا
شيطان همواره دشمن ديرينهى انسان بوده و هست و هيچگاه انسان از حيلهها و خواطر شيطانى او در امان نيست. شيطان بنا بنا بر آيات الهى، دشمن قسم خوردهى انسان است تا او را به هر طريق ممكن به گمراهى بكشاند. از اين رو آدمى هميشه در معرض تهاجم شيطان و وساوس شيطانى است.
بعضى انسانها در مقابل اين تهاجم شيطانى و خواطر نفسانى هميشه در حال فرارند كه در اين صورت همواره مورد تعقيب شيطان و خواطرند، و هيچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفسزنان تسليم شوند، و عدهاى اندك در تلاشاند كه با مداومت بر ذكر و فكر و عمل، چنان رفتار كنند كه شيطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شيطان را از خود دور كنند كه البته راهى است مشكل. كسانى كه به اين مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد كه ديگر دگرگونى در آن راه ندارد.
وقتى انسان توانست شيطان را از خود دور و طرد كند، و به طاعات عمل نمايد و در كارها و اذكار و عبادتهاى خود اخلاص ورزد، رضايت خدا نيز حاصل گردد، چون شيطان و وساوس او يكى از بزرگترين موانع كسب رضايت و خشنودى حقتعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالكان و منتهاى آرزوى عارفان است.
يكى از راههايى كه مىتواند شيطان را از انسان دور كرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبيح حضرت فاطمهى زهرا عليهاالسلام است.
امام باقر عليهالسلام مىفرمايد:
«من سبح تسبيح فاطمة عليهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائة باللسان، و الف فى الميزان، و يطرد الشيطان، و يرضى الرحمان». (2)
هركس تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام را بجا آورد و پس از آن استغفار كند، مورد مغفرت قرار مىگيرد، و آن تسبيح به زبان صداست، و در ميزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شيطان را دور كرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مىنمايد.
و به سند معتبر از امام صادق عليهالسلام منقول است كه چون آدمى در جاى خواب خود مىخوابد، فرشتهى بزرگوارى و شيطان متمردى به سوى او مىآيند، پس فرشته به او مىگويد:
روز خود را به خير ختم كن و شب را با خير افتتاح كن، و شيطان مىگويد: روز خود را با گناه ختم كن و شب را با گناه افتتاح كن. اگر اطاعت فرشته كرد و تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را در وقت خواب خواند، فرشته آن شيطان را مىراند و از او دور مىكند، و او را تا هنگام بيدارى محافظت مىكند، پس باز شيطان مىآيد و او را امر به گناه مىكند و ملك او را به خير امر مىكند. اگر از فرشته اطاعت كرد و تسبيح آن حضرت را گفت آن فرشته، شيطان را از او دور مىكند و حقتعالى عبادت تمام آن شب را در نامهى عملش مىنويسد. (3)
شفاى كم شنوايى و درد جسمانى
تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام بنا بر شواهد روايى و تاريخى در بعضى موارد بر بيماريهاى جسمى نيز مؤثر بوده و باعث درمان بيمارى گوش شده است.
يكى از ياران امام صادق عليهالسلام نزد آن حضرت آمده و از كمشنوايى گوش خود نزد آن حضرت شكايت كرد، امام عليهالسلام به او فرمود:
«عليك بتسبيح فاطمة عليهاالسلام». (4)
چه چيز مانع و جلوگير تو است و چرا غافلى از تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام؟
آن مرد پرسيد: قربانت گردم، تسبيح فاطمه چيست و چگونه است؟ حضرت فرمود: سى و چهار مرتبه «اللَّهاكبر»، سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحاناللَّه» كه صد عدد مىشود. آن مرد گويد:
«فما فعلت ذلك الا يسرا حتى اذهب عنى ما كنت اجده». (5)
و من اين كار را در اندك زمانى انجام دادم و كمشنوايىام برطرف شد.
برائت از دوزخ و نفاق
چنانچه گفته شد بنا بر روايت امام صادق عليهالسلام، تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام از جملهى ذكر كثيرى است كه خداوند در قرآن كريم ياد فرموده:
«تسبيح فاطمة الزهراء عليهاالسلام من الذكر الكثير الذى قال اللَّه عز و جل: «و اذكروا اللَّه ذكرا كثيرا».
و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است:
«من اكثر ذكر اللَّه عز و جل احبه اللَّه و من ذكر اللَّه كثيرا كتبت له براءتان: براءة من النار و براءة من النفاق». (6)
هركس ذكر خداى عزوجل را بسيار كند خداوند او را دوست دارد، و هر كه ذكر خدا را بسيار كند براى او دو برائت (منشور آزادى) نوشته شود: يكى برائت از آتش جهنم، و ديگرى برائت از نفاق و دورويى.
لذا تسبيح صديقهى طاهره اگر با شرائطش انجام پذيرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مىگردد.
غفران الهى
يكى ديگر از آثار تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام، غفران الهى است. غفران ربوبى، همهى ذنوب و آثار سوء تيرگيهاى آنها را از ميان مىبرد، حجابها را برطرف كرده و نقائص وجودى انسان را كنار مىزند. اما متأسفانه كمتر كسى هست كه بداند غفران يعنى چه و نياز به آنچه معنايى دارد، و چگونه مىشود غفران الهى همهى مشكلها را حل، و فاصلهها را از ميان بردارد؟ در فرق بين عفو و غفران گفته شده كه: عفو الهى، ناديده گرفتن و به حساب نياوردن لغزشها و خطاها و نقيصهها و عيبها، و محو آثار نامطلوب آنهاست.
و غفران الهى عبارت است از افاضات و رحمتهايى كه به دنبال ناديده گرفتن لغزشها و خطاها و نقيصهها، متوجهانسان مىگردد و او را تكميل مىكند و نقايص و عيوب وجودى وى را برطرف مىنمايد. غفران بعد از عفو است. عفو ناديده گرفتن بديهاست و غفران، برطرف كردن آنها از وجود سالك و تبديل آنها به خوبيها و كمالات است. عفو ربوبى، انسان را از سقوط و هلاكت نجات مىدهد و غفران الهى، به سالك پر و بال عطا مىكند و بالا مبرد. لذاست كه اگر عفو و گذشت ربوبى نباشد، رهروان طريق با شكست روبرو شده و كنار زده مىشوند، و اگر غفران ربوبى نباشد، آنها از حرت و پيشرفت بازمانده و متوقف مىگردند. امام صادق عليهالسلام مىفرمايد:
«من سبح تسبيح فاطمة الزهراء عليهاالسلام قبل ان يثنى رجليه من صلاة الفريضه، غفر اللَّه له». (7)
هركس تسبيح حضرت فاطمهى زهرا عليهاالسلام را قبل از اينكه وضع خود را بعد از نمار واجب عوض كند، بجا آورد، خداى متعال او را مشمول مغفرت خود مىگرداند.
البته نبايد چنين پنداشت كه اين «تسبيح» به لحاظ اينكه ظاهرى بسيار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسيار آسان است، چگونه مىشود از چنين آثار و بركاتى برخوردار باشد؟! آرى اين تسبيح به ظاهر بسيار خلاصه است، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دريايى از حقايق و اسرار توحيد را در بر دارد و نيز انجام آن به ظاهر خيلى آسان است، ولى اگر خوب بجا آورده شود، مشكلها را آسان مىگرداند. انشاءاللَّه.
1ـ فروع كافى، كتاب الصلاة، ص 343، ح 13.
2ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 1023، ح 3.
3ـ شيطان دشمن ديرينهى انسان، محمد نصيرى، ص 136.
4ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 20.
5ـ بحارالأنوار، ج 85، ص 334، ح 21.
6ـ اصول كافى، ج 2، ص 499، ح 3.
7ـ فروع كافى، كتاب الصلاة، ص 342، ح 6.