این دعا را میشناسید!کدام جمله اش را دوست داری؟کدام جمله اش یاد خدا را دردلت زنده می کند؟!…
خدایا از تو درخواست میکنم بآن رحمت بىانتهایت که همه موجودات را فراگرفته است
و بتوانایى بىحدت که بر هر چیز مسلط و قاهر است و همه اشیاء خاضع و مطیع اوست و تمام عزتها در مقابلش ذلیل و زبون است
و به مقام جبروت و بزرگیت که همه قدرتها برابر او مغلوب است
و به عزت و اقتدارت که هر مقتدرى از مقاومتش عاجز است
و به عظمت و بزرگیت که سراسر عالم را مشحون کرده است
و به سلطنت و پادشاهیت که بر تمام قواى عالم برترى دارد
و بذات پاکت که پس از فناى همه موجودات باقى ابدى است
و بنامهاى مبارکت که در همه ارکان عالم هستى تجلى کرده است
و به علم ازلیت که بر تمام موجودات محیط است
و به نور تجلى ذاتت که همه عالم را روشن ساخته است
اى نور حقیقى و اى منزه از توصیف اى پیش از همه سلسله و بعد از همه موجودات پسین
خدایا ببخش آن گناهانى را که پرده عصمتم را مىدرد
خدایا ببخش آن گناهانى را که بر من کیفر عذاب نازل مىکند
خدایا ببخش آن گناهانى را که در نعمتت را به روى من مىبندد
خدایا ببخش آن گناهانى را که مانع قبول دعاهایم مىشود
خدایا ببخش آن گناهانى را که بر من بلا مىفرستد
خدایا هر گناهى که مرتکب شدهام و هر خطایى از من سر زده همه را ببخش
اى خدا من به یاد تو بسوى تو تقرب مىجویم و تو را سوى تو شفیع مىآورم
و از درگاه جود و کرمت مسئلت مىکنم که مرا به مقام قرب خود نزدیک سازى و شکر و سپاست را به من بیاموزى و ذکر و توجه حضرتت را بر من الهام کنى
خدایا از تو مسئلت مىکنم با سؤالى از روى خضوع و ذلت و خشوع و مسکنت
که کار بر من آسان گیرى و به حالم ترحم کنى و مرا به قسمت مقدر خود خوشنودو قانع سازى و در هر حال مرا متواضع گردانى
خدایا من از تو مانند سائلى در خواست مىکنم که در شدت فقر و بیچارگى باشد و تنها به درگاه تو در سختیهاى عالم عرض حاجت کند و شوق و رغبتش به نعم ابدى که حضور توست باشد
اى خدا پادشاهى تو بسیار با عظمت است و مقامت بسى بلند است و مکر و تدبیرت در امور پنهان است
و فرمانت در جهان هویداست و قهرت بر همه غالب است و قدرتت در همه عالم نافذ است و کسى از قلمرو حکمت فرار نتواند کرد
خدایا من کسى که گناهانم ببخشد و بر اعمال زشتم پرده پوشد و کارهاى بدم (از لطف و کرم) به کار نیک بدل کند جز تو کسى نمىیابم (که خدا این تواند)
خدایى جز تو نیست اى ذات پاک و منزه و به حمد تو مشغولم ستم نمودم به خودم و دلیرى کردم به نادانى خود
و خاطرم آسوده به این بود که همیشه مرا یاد کردى و بر من لطف و احسان فرمودى
اى خدا اى مولاى من چه بسیار کارهاى زشتم مستور کردى
و چه بسیار بلاهاى سخت از من بگردانیدى و چه بسیار از لغزشها که مرا نگاه داشتى
و چه بسیار ناپسندها که از من دور کردى و چه بسیار ثناى نیکو که من لایق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختى
اى خدا غمى بزرگ در دل دارم و حالى بسیار ناخوش و اعمالى نارسا
و زنجیرهاى علایق مرا در بند کشیده و آرزوهاى دور و دراز دنیوى از هر سودى مرا باز داشته
و دنیا به خدعه و غرور و نفس به جنایت مرا فریب داده است
اى خداى بزرگ و سید من به عزت و جلالت قسم که عمل بد و افعال زشت من دعاى مرا از اجابتت منع نکند
و به قبایح پنهانم که تنها تو بر آن آگاهى مرا مفتضح و رسوا نگردانى و بر آنچه از اعمال بد و ناشایستهدر خلوت بجا آوردهام و تقصیر و نادانى و کثرت اعمال غفلت و شهوت که کردهام (کرم کن و) زودم به عقوبت مگیر
* * *
اى خدا به عزت و جلالت سوگند که با من در همه حال رأفت و رحمت فرما و در جمیع امور مهربانى کن
اى خدا اى پروردگار جز تو من که را دارم تا از او درخواست کنم که غم و رنجم را برطرف سازد و به مآلم از لطف توجه کند
اى خدا اى مولاى من تو بر من حکم و دستورى مقرر فرمودى و من در آن به نافرمانى پیرو هواى نفس گردیدم
و خود را از وسوسه دشمن (نفس و شیطان) که معصیتها را در نظرم جلوهگر ساخته و فریبم داد خود را حفظ نکردم و قضاى آسمانى نیز مساعدت کرد
تا آنکه من در این رفتار از بعض حدود و احکامت قدم بیرون نهادم و در بعضى اوامرت راه مخالفت پیمودم
حال در تمام این امور تو را ستایش مىکنم و مرا در آنچه رفته است بر تو هیچ حجتى نخواهد بود با آنکه در او قضاى تو بوده و حکم (تکوینى) و امتحان و آزمایش تو مرا بر آن ملزم ساخته
و با این حال بار خدایا به درگاهت پس از تقصیر و ستم بر نفس خود باز آمدهام با عذر خواهى و پشیمانى
و شکسته دلى و تقاضاى عفو و آمرزش و توبه و زارى و تصدیق و اعتراف بر گناه خود نه از آنچه کردم مفرى دارم و نه جایى که براى اصلاح کارم بدانجا روى کنم و پناه برم
مگر آنکه تو باز عذرم بپذیرى و مرا در پناه رحمت بىمنتهایت داخل کنى
اى خدا عذرم بپذیر و بر این حال پریشانم ترحم فرما و از بند سخت گناهانم رهایى بخش
اى پروردگار من بر تن ضعیف و پوست رقیق و استخوان بىطاقتم ترحم کن
اى خدایى که در اول به خلعت وجودم سرافراز کردى و به لطف یاد فرمودى و به تربیتو نیکى پرورش دادى و بغذا عنایت داشتى اینک بهمان سابقه کرم و احسانى که از این پیش با من بودت بر من ببخش
اى خداى من اى سید و مولاى من آیا باور کنم که مرا در آتش مىسوزانى با وجود آنکه به توحید و یکتائیت گرویدم
و با آنکه دلم به نور معرفتت روشن گردید
و زبانم به ذکرت گویا شد و در باطنم عقد محبت استوار گردید
و بعد از آنکه از روى صدق و خضوع و مسکنت به مقام ربوبیتت اعتراف کردم
بسیار دور است که تو کریمترى از اینکه از نظر بیاندازى کسى را که پرورش دادهاى آن را یا آنکه دور کنى کسى را که نزد خود کشیده
یا برانى آنکه را که به او جا دادهاى یا بسپارى بسوى بلاء آنکه را که به او کفایت کردهاى و رحم نمودهاى
و اى کاش اى خداى من و سید و مولاى من بدانستمى که تو آتش قهرت را مسلط مىکنى بر آن رخسارها که در پیشگاه عظمتت سر به سجده عبودیت نهادهاند
یا بر آن زبانها که از روى حقیقت و راستى ناطق به توحید تو و گویا به حمد و سپاس تواند
یا بر آن دلها که از روى صدق و یقین به خدایى تو معترفند یا بر آن جانها که از علم و معرفت در پیشگاه جلالت خاضع و خاشعند
یا بر آن اعضایى که مشتاقانه به مکانهاى عبادت و جایگاه طاعتت مىشتابند و به اعتقاد کامل از درگاه کرمت آمرزش مىطلبند
و هیچکس به تو این گمان نمىبرد و چنین خبرى از تو اى خداى با فضل و کرم به ما بندگان نرسیده
در صورتى که تو خود بىطاقتیم را بر اندک رنج و عذاب دنیا و آلامش مىدانى
و آنچه جارى شود در آن از بد آمدنىهاى آن بر اهل آن با آنکه رنج و الم دنیا اندک است و زمانش کم است و دوامش ناچیز است و مدتش کوتاه است
پس من چگونه طاقت آرم و عذابعالم آخرت و آلام سخت آن عالم را تحمل کنم
و حال آنکه مدت آن عذاب طولانى است و زیست در آن همیشگى است و هیچ بر اهل عذاب در آنجا تخفیفى نیست
چندان که آن عذاب تنها از قهر و غضب و انتقام توست
که هیچکس از اهل آسمان و زمین تاب و طاقت آن ندارد
اى سید من پس من بنده ناتوان ذلیل و حقیر و فقیر و دور مانده تو چگونه تاب آن عذاب دارم
اى خداى من اى پروردگار من و سید و مولاى من از کدامین سختیهاى امورم بسویت شکایت کنم و از کدام یک به درگاهت بنالم و گریه کنم
از دردناکى عذاب آخرت بنالم یا از طول مدت آن بلاى سخت زارى کنم
پس تو مرا با دشمنانت اگر به انواع عقوبت معذب گردانى و با اهل عذابت همراه کنى و از جمع دوستان و خاصانت جدا سازى
در آن حال گیرم که بر آتش عذاب تو اى خداى من و سید و مولاى من و پروردگار من صبورى کنم چگونه بر فراق تو صبر توانم کرد
و گیرم آنکه بر حرارت آتشت شکیبا باشم چگونه چشم از لطف و کرمت توانم پوشید
یا چگونه در آتش دوزخ آرام گیرم با این امیدوارى که به عفو و رحمت بىمنتهایت دارم
بارى به عزتت اى سید و مولاى من به راستى سوگند مىخورم که اگر مرا با زبان گویا (به دوزخ) گذارى من در میان اهل آتش مانند دادخواهان ناله همى کنم
و بسى فریاد مىزنم بسویت مانند شیون گریه کنندگان
و بنالم به آستانت مانند عزیز گم کردگان و به صداى بلند تو را مىخوانم که اى یاور اهل ایمان
و اى منتهاى آرزوى عارفان و اى فریادرسفریاد خواهان
و اى دوست دلهاى راستگویان و اى یکتا خداى عالمیان
آیا درباره تو اى خداى پاک و منزه و ستوده صفات گمان مىتوان کرد که بشنوى در آتش فریاد بنده مسلمى را که به نافرمانى در دوزخ زندانى شده
و سختى عذابت را به کیفر گناه مىچشد و میان طبقات جهنم به جرم و عصیان محبوس گردیده
و ضجه و نالهاش با چشم انتظار و امیدوارى به رحمت بىمنتهایت بسوى تو بلند است و به زبان اهل توحید تو را مىخواند و به ربوبیتت متوسل مىشود
باز چگونه در آتش عذاب خواهد ماند در صورتى که به سابقه حلم نامنتهایت چشم دارد
یا چگونه آتش به او الم رساند و حال آنکه به فضل و کرمت امیدوار است
یا چگونه شرارههاى آتش او را بسوزاند با آنکه تو خداى کریم نالهاش را مىشنوى و مىبینى مکانش را
یا چگونه شعلههاى دوزخ بر او احاطه کند با آنکه ضعف و بىطاقتیش را مىدانى
یا چگونه به خود بپیچد و مضطرب بماند در طبقات آتش با آنکه تو به صدق (دعاى) او آگاهى
یا چگونه مأموران دوزخ او را زجر کنند با آنکه به صداى یا رب یا رب تو را مىخواند
یا چگونه به فضل تو امید آزادى از آتش دوزخ داشته باشد و تو او را به دوزخ واگذارى
هیهات که هرگز چنین معروف نباشد و این گمان نرود
و به رفتار با بندگان موحدت که همه احسان و عطا بوده این معامله شباهت ندارد
پس من به یقین قاطع مىدانم که اگر تو بر منکران خداییت حکم به آتش قهر خود نکرده و فرمان همیشگى عذاب دوزخ را به معاندان نداده بودى
محققا تمام آتش دوزخ را سرد و سالم مىکردى
و هیچکس را در آتش جاى و منزل نمىدادى
و لیکن تو اى خدانامهاى مبارکت مقدس است و قسم یاد کردهاى که دوزخ را از جمیع کافران
جن و انس پر گردانى و مخلد سازى معاندان را در آن عذاب
و تو را ستایش بىحد سزاست که با وجود آنکه خویش را ثنا گفتى و بهمه انعام نمودى در کتاب خود فرمودى آیا (در آخرت) اهل ایمان با فاسقان یکسانند هرگز یکسان نیستند
اى خداى من و سید من از تو درخواست مىکنم به مقام قدر (و آن قدرت ازلى) که مقدرات عالم بدان کردى
و به مقام قضاى مبرم که بر هر که فرستادى غالب و قاهر شدى
که مرا ببخشى و در گذرى در همین شب و همین ساعت هر جرمى و هر گناهى که کردهام
و هر کار زشتى پنهان داشتهام و هر عملى (مستور و عیان) آشکار یا پنهان به جهالت مرتکب شدهام
و هر بد کارى که فرشتگان عالم پاک را مأمور نگارش آن نمودهاى که آن فرشتگان را به حفظ هر چه کردهام موکل ساختى
و شاهد اعمالم با جوارح و اعضاى من گردانیدى و فوق آن فرشتگان تو خود مراقب من
و شاهد و ناظر بر آن اعمال من که از فرشتگان هم به فضل و رحمتت پنهان داشتهاى همه را ببخشى
و نیز درخواست مىکنم که مرا حظ وافر بخشى از هر خیرى که مىفرستى و هر احسانى که مىافزایى
و هر نیکویى که منتشر مىسازى و هر رزق و روزى که وسیع مىگردانى و هر گنه که مىبخشى و هر خطا که بر آن پرده مىکشى اى رب من اى رب من اى رب من
اى خداى من اى سید و مولاى من اى کسى که زمام اختیارم به دست اوست
اى واقف از حال زار و ناتوانم اى آگه از بینوایى و وضع پریشانم اى آگاه به احتیاجم و بىچیزیم اى رب من اى رب من اى رب من
از تو درخواست مىکنم به حق حقیقتت و به ذات مقدست و بزرگترین صفات و اسماء مبارکت
که اوقات مرا در شب و روز به یاد خود معمور گردانى و پیوسته به خدمت بندگیت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمایى
تا کردار و گفتارم همه یک جهت و خالص براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت مصروف گردد
اى سید من اى کسى که تمام اعتماد و توکلم بر اوست و شکایت از احوال پریشانم به حضرت اوست اى رب من. . .
(لطفى کن) و به اعضا و جوارحم در مقام بندگیت قوت بخش و دلم را عزم ثابت ده
و ارکان وجودم را به خوف و خشیت سخت بنیان ساز و پیوسته به خدمت در حضرتت بدار
تا آنکه من در میدان طاعتت بر همه پیشینیان سبقت گیرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آیم
و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند اهل خلوص به تو نزدیک گردم
و بترسم از تو مانند ترسیدن یقین کنندگان و با اهل ایمان در جوار رحمتت همنشین باشم
خدایا و هر که با من بد اندیشد تو مجازاتش کن و هر که مکر ورزد به کیفرش برسان
و مرا بلطف و رحمتت نصیب بهترین بندگانت عطا کن و مقام مقربترین
و مخصوصترین خاصان حضرتت کرامت فرما که هیچکس جز به فضل و رحمتت این مقام نخواهد یافت و باز جود و بخشش بىعوضت از من دریغ مدار
بزرگى و مهربانى کن و مرا به رحمت واسعهات از شر دو عالم محفوظ بدار
و زبانم را به ذکر خود گویا ساز و دلم را از عشق و محبت بىتاب گردان
و بر من منت گذار و دعایم مستجاب فرما و از لغزشم بگذر و خطایم ببخش
که تو خود به بندگاناز لطف دستور عبادت دادى و امر به دعا فرمودى و اجابت را ضمانت کردى
اینک من به دعا رو بسوى تو آوردم و دست حاجت به درگاه تو دراز کردم
پس به عزت و جلالت قسم که دعایم مستجاب گردان و مرا به آرزویم (که وصال توست) برسان و امیدم را به فضل و کرمت ناامید مگردان
و از شر دشمنانم از جن و انس کفایت فرما
اى که از بندگانت بسیار زود راضى میشوى ببخش بر بندهاى که بجز دعا و تضرع بدرگاهت مالک چیزى نیست
که تو هر چه بخواهى میکنى اى که نامت دواى دردمندان و یادت شفاى بیماران است و طاعتت بىنیازى از هر چه در جهان
ترحم کن به کسى که سرمایهاش امید به توست و اسلحهاش گریه است
اى بخشنده کاملترین نعمت اى دفع کننده هر بلاء و مصیبت اى نور دلهاى وحشت زده در ظلمات (فراق) اى داناى علم ازل تا ابد بىآموختن
درود فرست بر محمد (ص) و آل محمد (ع) و با من آن کن که لایق حضرت توست
و درود و رحمت خدا بر رسول گرامیش و امامان با برکات از اهل بیتش و سلام و تحیت بسیار بر آن بزرگواران باد.
خداوندا، اکنون که در مقابل تو خود را تنها مییابم و نمیتوانم از احاطه حکومت تو فرار کنم و در مقابل تو خود را ذلیل و خوار و کوچک میبینم. یا غیاث المستغیثین مرا دریاب که اگر رهایم کنی، در جوار شیطان خواهم بود. خداوندا بس است دیگر، دنیا برایم قفس شده است و روحم را آزار و شکنجه میدهد.
شهید رسول فرهحسنلو
محل شهادت شلمچه به سال 1367
خدایا، گروهی میخواهند تو را با استدلال دیگران بشناسند. عدهای تورا در کتابها و مطالب خشک علمی میخوانند. جهتی از آیات تو را میخوانند. اما مولا جان توفیق ده، تا ما تو را از خوشبختیت بجوییم و در یابیم. بفرموده امام حسین (ع) از نوای خدا وصل تو را میجوییم و به وجودت بر خودت استدلال میکنم. پس مرا در پرتو انوار خودت به کوی وصالت برسان.
شهید محمد رضا مصلی نژاد
محل تولد استان فارس،
سال شهادت 1365
خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است
در کتاب «موارد العددیه و خصال» حدیثی از امیر المومنین(ع) نقل شده است كه میفرمایند: «إن الله تبارک و تعالی اخفا اربعة فی اربعا، رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة، فاخفا سخطو فی غضبة، عجابة فی دعوة، اخفا ولیه فی عباده»؛ 4 چیز را در 4 چیز مخفی کردهایم.
طاعت خدا را کوچک نشمرید
1. «رضا فی طاعة فلا تستسقرنا فی طاعة»؛ رضا و خشنودی خودش را در طاعت خودش قرار داده است. 4 رکعت نماز یکشنبههای ذیالقعده را کوچک نشمر، شاید رضای خدا در همین باشد.
سلام نيمه شب به امام حسين (ع) كه انسان را بهشتي ميكند
پیرمردی از مسافرت آمده، نمیتواند چمدانش را بردارد، شما کمکش کن و براش ببر. نصف شب تشنت میشه میری آب میخوری میگی «السلام علیک یا ابا عبد الله» یکدفعه میبینی همین کارت را درست میکند.
برای سلامی که نصف شب به امام حسین (ع) دادی روز قیامت میری بهشت، پس هیچ عبادتی رو کوچک نشمار، شاید رضای خدا در آن باشد و تو نمیدانی که همین تو را بهشتی کرده است.
ماجراي سيبي كه علامه مجلسي را در عالم برزخ نجات داد
از آقا رضا در قدیم شنیده بودم که مرحوم مجلسی را خواب دیدند و گفتند: چی شد، بالاخره در اون عالم با تو چه کردند؟ گفت: این همه کتاب نوشتم و این همه کار کردم، هیچ کدام به کارم نرسید فقط یک روز سیبی دستم بود، دیدم بچهای بغل مادرش تقلا میکند و چشمش به اون سیب افتاده، من این سیب را دادم به بچه خودم هم نخوردم. همون سیبی که بچه را خوشحال کرد همون منو نجات داد.
هیچ گناهی را نبايد کوچک شمرد
2. «فاخفا سخطو فی غضبة»؛ غضب خودش را در گناه مخفی کرد.
لذا باید هیچ گناهی رو کوچک نشماری. نگاه کنی به زن نامحرم بگی چیزی نیست، این در قیامت گرفتاری دارد. خیال نکن که کوچک است، چه بسا همین معصیت مورد غضب خدا واقع شود و شما هم خبر نداری و در قیامت گرفتار همین معصیت شوی.
يك خط دعا كه ممكن است انسان را بيامرزد
3. «عجابة فی دعوة»؛ اجابت دعا در دعا مخفی است.
پس هیچ دعایی را مخفی نشمر شاید اجابت در همین یک دعا باشد.
دو رکعت نماز یکشنبههای ماه ذیالقعده، 70 تا استغفار بعدش، و لا حول و لا قوۀ الا بالله و دعای بعدش «و اللهم اغفرلی و الجمیع المؤمنین و المؤمنات». نگو این چیه، یک وقت میبینی در این 4 رکعت نماز و همین یک خط دعا خدا تو را بیامرزد.
به نظر حقارت به کسی نگاه نکنیم شاید او ولیّ خدا باشد
4. «اخفا ولیه فی عباده»؛ ولیّ خودش را در بندهها مخفی کرده است.
یک وقت میبینی کسی کنار دست شما نشسته که لباسش خیلی نو نیست و خیلی محلش نمیگذاری، در حالی که این ولیّ خداست. به نظر حقارت به کسی نگاه نکن.
ماجراي وليّ خدا و پيشنمازي كه در نماز به فكر ساختن طويله بود!
روزی یکی از اولیاء در صف اول، پشت سر پیشنمازی اقتدا کرد. رکعت دوم فرادی خواند و کنار نشست و سفرهاش را باز کرد و نان و پنیر و حبه انگور برداشت و مشغول شد به خوردن. صف اولیا که حاجی بودند و پولدار، بنا کردند به فریاد زدن: مشتی تو رو چه به صف اول؟ فرادی هم کردی و حواس ما را پرت کردی حالا نشستی حبه انگور میخوری؟
او هم هیچی نگفت. دید پیشنماز خیره خیره نگاهش میکند. آمد در گوش پیشنماز گفت: بگم یا میگی؟ گفت: بفرمایید. گفت: سه رکعت اول داشتی الاغ میخریدی. پیش نماز دید راست میگه، ولیّ خدا بود، از دلش خبر داشت.
گفت: رکعت دوم هم داشتی طویله میساختی. تا این را گفت اطرافیان نگاه کردند و فهمیدند که این کی بوده که به او بی احترامی کردند، ولیّ خدا بوده. پس لذا، به کسی به چشم حقارت نگاه نکن، شاید او ولیّ خدا باشد.
زمزمههای عارفانه خدا با حضرت موسی(ع)
احادیث در زمینه فضیلت نماز شب زیاد است در امالی شیخ صدوق حدیثی از امام صادق (ع) روایت شده است که حضرت فرمودند موسی(ع) در مقام مناجات با خدا بود که خداوند خطاب به او فرمود: «ای پسر عمران دروغ میگوید آن کسی که میپندارد مرا دوست دارد، اما آنگاه که تاریکی شب همه جا را فرا میگیرد میخوابد. آیا مگر این گونه نیست که هر محب و عاشقی خواهان خلوت با حبیب و معشوق خویش میباشد؟»
خداوند به حضرت موسی در این روایت فرموده، آدم دوست دارد با محبوبش در یک جایی تنها باشد پس چه طور این کسانی که ادعای دوستی مرا میکند با من خلوت نمیکنند و به راز و نیاز نمیپردازند، پس اینها دروغ میگویند. خواب بر عاشقان بود حرام/خواب آن کس کند که خام بود.
یک وقتی استاد ما آقای برهان این را تعریف میکرد که کسی عاشق شده بود. معشوق به عاشق قول داد که سر فلان ساعت پیش تو میآیم وقتی معشوق سر ساعت قرار حاضر شد متوجه شد که عاشق در خواب است او چند تا گردویی که به همراه داشت را در جیب عاشق ریخت و رفت.
عاشق بعد از چند روز معشوق را دید و شکایت کرد که فلانی وعده داده بودی، اما نیامدی. معشوق گفت تو را چه به عاشقی تو باید بروی گردو بازی کنی. عاشق متوجه شد که گردوها را معشوق را در جیب او ریخته است. عاشق که خواب ندارد. خواب بر عاشقان حرام است شما دیدهاید کسانی که عاشق مجازی میشوند از خواب و خوراک میافتند و گاهی دست به خودکشی میزنند، آن وقت چه طور ممکن است که ما عاشق خدا باشیم، اما شب تا صبح بخوابیم بعضیها هستند که برای نماز صبح هم آنها را باید با منجنیق بلند کرد چه برسد به نماز شب.
خوشا به حال کسانی که نماز شب میخوانند. طلبهای که نماز شب نخواند به درد طلبگی نمیخورد طلبههایی که اهل نماز شب هستند در آتیه چیزی میشوند البته بله طلبهای که نماز شب نخواند به درد آخوندیگری میخورد، اما منظور ما عالم ربانی است، عالم به درد بخور، مجتهد، ملا، مفسر، آشیخ عباس قمی، محدث کلینی، مرحوم مجلسی، این علمای بزرگ همه اهل نماز شب بودند.
خداوند در انتهای مناجات با حضرت موسی فرمود: «هان ای پسر عمران این منم که بر دوستانم مطلعام چون شب آنان را فرا گیرد چشم دلشان را دگرگون میسازند (که جز من چیزی نمیبینند) و عقوبتم را در مقابل دیدگانشان مجسم میکنم (بدان گونه) از راه شهود و رویارویی با من به مخاطبه میپردازند و حضورا با من به گفتوگو مینشینند. ای پسر عمران در دل شبهای تار از دلت خشوع و از تنت خضوع و از چشمانت قطرات اشک نثار من بنما و مرا بخوان که مرا به خود نزدیک و اجابتکننده دعایت خواهی یافت.