من یک دختر مسلمانم
من دنبال مطلب برای کمپین(من یک دختر مسلمانم)بودم ولی هرچه فکر میکردم کمتر به نتیجه می رسیدم و در آخر ثمره جالبی بدست نمی آوردم وحسابی از دست ذهنم ناراحت شده بودم که چرا چیزی نمی توانم بنویسم.
چندروز پیش در خانواده حرف از حجاب وعفاف شد وپدرم گفت :که با دیدن بدحجابان حسابی غمگین وعصبی می شوم وبعد رو به ما کرد وگفت :با دیدن حجاب شما وطلبه ها روحیه وصف ناپذیری می گیرم ،چون برای اولین بار بود که این چنین حرف زدن پدرم را می شنیدم تعجب کردم با این حال قلبم سرشار از شوق شد ،هم چنین وقتی که به عنوان روحانی کاروان دانش آموزان دبیرستانی عازم مناطق عملیاتی بودم جانباز شریفی به عنوان پاسدار ومعرفی كننده مناطق با ما همراه شد ودر راه بازگشت به شهرمان روبه ما که سه نفر از طلاب بودیم کرد وگفت:مقاوم باشید شما راه درست را انتخاب کردید ،ان شاءالله در راهتان ثابت قدم بمانید وبا شهدا محشور شوید ،من از حجاب وحیا وعفاف شما روحیه می گیرم وخدارا شکر می کنم که امروز هم دخترانی هستند که قدر شهدا را می دانند وحجاب خود را رعایت می کنند.
دعا میکنم که همه جوانان به راه راست هدایت شوند وعمر خود را تلف چیز های بی ارزش نکنند.ان شاءالله…