قهرمانسازی، درد کهنهی فرهنگ
تلفن همراهم پیام میدهد، تقویم گوشیام روز خلیج فارس را یادآوری میکند. حماسه تاریخی رئیسعلی دلواری در قاب «دلیران تنگستان» در ذهنم زنده میشود. دلیرانی که در مقابل هجمهی ناوهای انگلیسی مقاومت کردند. سؤالی ذهنم را مشغول میکند، سینما و تلویزیون چقدر توانسته شخصیت رئیسعلی دلواری را در فیلمها و سریالها نشان دهد و آیا توانسته تصویری ضداستعماری از او در ذهن مردم حک کند؟
اصولاً فیلم و سریال، رسانهای هستند که به عنوان ابزار از آن استفاده میشود تا دنیایی خلق شود و ببینده بتواند با آن احساس نزدیکی کند یا بپذیرد که چنین دنیایی وجود دارد. فیلمهای ایرانی هم میتوانند در جهت آگاهیبخشی فرهنگی و هویتی افراد بهکار گرفته شود. سریالها و فیلمها به عنوان مصرف کننده یا تولیدکننده پارادایمهای دانش و کالاهای فرهنگی و مادی در حال کنش و واکنش و تأثیر و تأثر دائمی از فرهنگها و اجتماعات هستند. قهرمانان فیلمها نشئت گرفته از فرهنگی بومی هستند، قهرمانانی که بخشی از هویت هر اجتماع را بازنمایی میکنند. منظور از قهرمانان ایرانی، شخصیتهای انقلابی، مؤثر و بزرگ از لحاظ علمی ،اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در تاریخ ایران است.آمریکا و غرب با اینکه شخصیتهای بزرگی ندارند اما در فیلمهایشان به خلق شخصیتهای پوشالی پرداختهاند.
قهرمانپردازی یا قهرمانسازی یکی از شاخصهای دراماتیک فیلمهای آمریکایی است که کارکردی ایدئولوژیک دارد. قهرمانان نقش بنیادی در جنگ نرم و خودباوری وحتی قدرت ژئوپلتیک فرامنطقهای دارند. امری که در فیلم و سریالهای ایران بسیار کمرنگ است. در واقع شخصیتهایی که با شمایل قهرمان در فیلمهای غربی ظهور میکنند سفیرانی هستند که در قالب اسطوره در ناخودآگاه و ضمیر افراد نفوذ میکنند، تا اخلاق، سبک زندگی و ایدئولوژی لیبرال سرمایهداری را در آنها تلقین کنند.
اثرات فرهنگی فیلمها و تولیدات رسانهای نوعی تهاجم جنگی و نزاع فرهنگی است، نزاعی که در دفاع از هویت و شناسنامهی فرهنگی جوامع شکل میگیرد. در واقع میتوان فیلمهای پر مخاطب را متصلکنندهی هویتهای متکثر جامعه در یک هویت جمعی در نظر گرفت. این فیلمها شمایی از هویت جمعی هستند.
تلاش سینمای غرب برای خلق قهرمانهایی که صرفاً بعد دراماتیک ندارند، یک نوع کوشش برای تأمین نیاز به داشتن قهرمان و اسطورهی جامعه است. این درحالیست که قهرمانان آنها کاملاً کاذب و دروغین هستند. چرا که این سرزمینها فاقد تمدن و در نتیجه فاقد اسطوره و قهرمان واقعی است.
اما جای تأسف است که چرا فیلمهای ایرانی با وجود اینکه کشورمان از قهرمانهای حقیقیای مانند رئیسعلی دلواری، میرزا کوچکخان جنگلی، میرمهنا، لطفعلی خان زند، ابو مسلم خراسانی، امام قلی خان، یعقوب لیث صفاری و امثال آن برخوردار است، بسیار کم به سراغ آنها میرود؟ هرچند که طی سالهای اخیر، فیلمهایی با رویکرد قهرمان محور دیده شده است. اما واقعا چند درصد سینما و تلویزیون ما را اسطورهها و قهرمانان واقعی ما تشکیل میدهد؟ اخیراً فیلم یتیم خانه ایران با موضوع مبارزه با استعمار به نمایش درآمد، در کنار سینما، در دنیای انیمیشن هم نبرد خلیج فارس با قهرمانی از جنس سرلشکر قاسم سلیمانی یک نمونهی مثبت دیگر است. در حالی که تمدن ایران و اسلام پر از این دست شخصیتها است، سینمای غرب، قهرمانانی از جنس سربازان یا سوپر سربازان خود دارد که در واقعیت نقشی جز ترور و قتلعام مردم بیگناه کشورهای تحت اشغالشان ندارند.
تولید کمرنگ آثار قهرمان محور فقط به فیلمهای سینمایی محدود نشده، بلکه در سریالهای تلویزیونی نیز عدم بازنمایی اسوهها، یک درد فرهنگی محسوب میشود. به جز تعداد انگشت شماری چون معمای شاه، سیمرغ، میرزا کوچک خان، گیلهوا، شوق پرواز و… روایت قهرمانان ملی و تاریخی ایران همچنان دارای سوژههای نابی است که کمتر پرداخته میشود.
صدا و سیما توانایی بیشتری برای عملی ساختن این امر دارد و رسانه ملی میتواند یکی از برنامههای ثابت خود را تولید سریالهای پرجاذبه درباره زندگی و مبارزان سرداران ایران قرار دهد که البته این مهم میسر نمیشود مگر اهتمام جدی فیلمنامه نویسان، فیلمسازان و مدیرانی که توانایی تامین مالی این سریال ها را دارند. باید دید چالش اصلیای که تلویزیون به سراغ این دست شخصیتها نمی رود چیست؟ آیا مالی است و یا اینکه اصلا دغدغهای در این حوزه وجود ندارد؟
#به_قلم_خودم
#نبض_صداوسیما
#نشریه
#قهرمان_سازی_درد_کهنه_فرهنگ