قصیده ای از امام خمینی (ره)در مورد حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)
امام خمینی (ره) در منقبت حضرت معصومه (س) قصیده بلندی سروده اند که دارای مضامین بلند و تعابیر عمیقی درباره مقام شامخ این بانوی معظم می باشد. این قصیده را در ادامه می خوانید.
وى ابدیّت به طلعت تو مقرّر
رایت قدرت در آستین تو مضمر
لطف هم بالشا، به صدر مصدّر
عالم اجسام گردد، عالم دیگر
عصمت توسر مختفى را مظهر
خوانم ممکن ترا، ممکن برتر
واجبى اندر رداى امکان مظهر
واجب، امّا شعاع خالق اکبر
فیض به مهتر رسد و زآن پس کهتر
ممکن اما ز ممکنات فزون تر
نور وى از حیدر است و او ز پیمبر
کرد تجلّى ز وى به حیدر صفدر
اینک ظاهر ز دخت موسى جعفر
عالم، آن کاو در عالم است منّور
داد به دوشیزگان هستى زیور
ناگفتى، آدم ز خاک هست و من آذر
گر نبدى، باطل آمدند سراسر
ظلّش بخشود، جوهرّیت جوهر
موسى عمران به باگاهش چاکر
وین یک چون قاپقان معطّى بردر
از پى تکمیل نفس آمده مضطر
و آن یک تورات را بخواند از بر
موسى جعفر، ولىّ حضرت داور
معجزه اش مى بود همانا دختر
صلب پدر را و هم مشیمه مادر
نامد و ناید دگر هماره مقدّر
وین یک افواج حلم را شده مصدر
وین یک معدوم از عقابش مستر
وین یک اندر سر اولی ارا مغفر
وین یک در ملک کبریائى مشعر
دخت خدایند این دو نور مطهّر
وین یک ملک جهانش بسته به معجر
معجر این یک نقاب عفّت داور
این یک بر عرش کبریائى افسر
سایه اى از قهر این جحیم مقعّر
رشحه اى از فیض این ذخایر اغبر
صفحه قم را نموده این یک انور
آب مدینه نموده آن یک کوثر
بلکه بهشتش یساولى است برابر
شاید گر لوح را بیاید همسر
ملجأ بر مسلم و پناه به کافر
شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
اى به جلالت ز آفرینش برتر
اى که جهان از رخ توگشته منوّر