توکل برخدا
11 مرداد 1395
حکایت از استاد سخن سعدی شیرازی
یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت ای پسر چندانکه تعلق خاطر آدمیزاد به روزیست اگر به روزی ده بودی به مقام از ملائکه در گذشتی.
فرا موشت نکرد ایزد در آن حال
که بودی نطفه ی مدفون مدهوش
روانت داد و طبع و عقل و ادراک
جمال و نطق و رای و فکرت و هوش
ده انگشتت مرتب کرد بر کف
دو بازویت مرکب ساخت بر دوش
کنون پنداری ای ناچیز همت
که خواهد کردنت روزی فراموش