چند لحظه تأمل
انسان از خردسالی تا سالخوردگی به روایت قرآن:
کریمه: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَکمْ وَتَکاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»(حدید/20)، به تعبیر علامه طباطبایی)ره)، به پنج دوره حیات انسانی اشاره دارد:
1. دوره خردسالی (لعب و لهو =بازی وسرگرمی)
2. دوره بلوغ و نوجوانی (زینه= آرایش)
3. دوره جوانی (تفاخر=فخرفروشی)
4. دوره میانسالی (تکاثر فی الاموال=افزونخواهی مال)
5. دوره سالخوردگی (تکاثر فی الاولاد= افزونخواهی فرزند).
منبع: ترجمه تفسیر المیزان؛ ج19؛ ص289
روزی وزیر هارون الرشید از کنار قبرستان رد میشد .
دید جناب بهلول استخوان ها را در قبرستان جابجا میکند و دنبال چیزی میگردد
گفت : بهلول اینجا چه میکنی ؟
گفت امروز آمده ام اینهارا از هم جدا کنم ،
فرق بگذارم بین وزیر دبیر سرهنگ سرتیپ ، تاجر ، حمال و ..
میخواهم ببینم داخل اینها کدامشان وزیر است !
هرچه نگاه میکنم میبینم تمام مثل هم هستند ..
اینها بیخود در دنیا سر هم میزدند ..
معارفی از قرآن / “آیت الله دستغیب ص 325 »
هفت پند زیبا
شب باش : در پوشیدن خطای دیگران
زمین باش : در فروتنی
خورشیدباش : در مهر و دوستی
کوه باش : در هنگام خشم و غضب
رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران
دریاباش : در کنار آمدن با دیگران
خودت باش : همانگونه که می نمایی..
: ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ:
ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ…ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ…..
همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت!..
چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی .همیشه شکست با کوزه است…..
نمی دانم ….
وقتی از مرحوم شیخ انصاری سوالی می پرسیدند: اگر جواب را می دانستند، آهسته جواب می دادند و اگر جواب را نمی دانستند، با صدای بلند می گفتند: نمی دانم. به این عمل"سیطره بر نفس” می گویند.
آن کس که می دهد و می گیرد خداست
آخوند خراسانی در قضیه مشروطه هر چه داشت خرج کرد و جیبش خالی شد، شهریه طلبه ها را نداشت، خودش هم اجاره نشین بود. آخر سر می خواست به مسجد کوفه برود، گفت: وسایل مرا ببرید می خواهم در مسجد کوفه بمانم.
ناگهان آقایی پولی آورد و همه خوشحال شدند که برای حوزه پول رسید و مقرری حوزه برقرار خواهد شد. در این حین سیدی برخاست و چیزی در گوش آخوند خراسانی گفت. آخوند خراسانی هم، همه پول ها را به سید داد.
شاگردان سؤال کردند که آقا! شما همه پول را به ایشان دادید، خودتان که می دانید اوضاع حوزه چگونه است. آخوند شروع به گریه کرد. گفتند: آقا! مگر ما چه گفتیم که شما گریه می کنید. آخوند گفت: “به این گریه می کنم که نتوانستم شما را درست تربیت کرده و بزرگ کنم.
شما تا به حال متوجه نشده اید که آن کس که می دهد خداست و آن کس هم که می گیرد خداست. تازه دارید می گویید که ای وای چطور خواهد شد؟ “