14 فروردین 1396
زیر نور فسفری رنگ سحر تیربار دشمن که نفس خورد، حسن پیک گردان صدای هن هن نفس بقیه را شنید.مدتی بود از هاشم خبری نداشت. منور پشت منور به آسمان می رفت و چشم تیربار دشمن می شد.نگاهش به لوله تیربار بود که انگار حبه زغال ،گل انداخته بود. تیر های دو زمانه زوزه… بیشتر »
نظر دهید »