این دعا را میشناسید!کدام جمله اش را دوست داری؟کدام جمله اش یاد خدا را دردلت زنده می کند؟!…
خدایا از تو درخواست میکنم بآن رحمت بىانتهایت که همه موجودات را فراگرفته است
و بتوانایى بىحدت که بر هر چیز مسلط و قاهر است و همه اشیاء خاضع و مطیع اوست و تمام عزتها در مقابلش ذلیل و زبون است
و به مقام جبروت و بزرگیت که همه قدرتها برابر او مغلوب است
و به عزت و اقتدارت که هر مقتدرى از مقاومتش عاجز است
و به عظمت و بزرگیت که سراسر عالم را مشحون کرده است
و به سلطنت و پادشاهیت که بر تمام قواى عالم برترى دارد
و بذات پاکت که پس از فناى همه موجودات باقى ابدى است
و بنامهاى مبارکت که در همه ارکان عالم هستى تجلى کرده است
و به علم ازلیت که بر تمام موجودات محیط است
و به نور تجلى ذاتت که همه عالم را روشن ساخته است
اى نور حقیقى و اى منزه از توصیف اى پیش از همه سلسله و بعد از همه موجودات پسین
خدایا ببخش آن گناهانى را که پرده عصمتم را مىدرد
خدایا ببخش آن گناهانى را که بر من کیفر عذاب نازل مىکند
خدایا ببخش آن گناهانى را که در نعمتت را به روى من مىبندد
خدایا ببخش آن گناهانى را که مانع قبول دعاهایم مىشود
خدایا ببخش آن گناهانى را که بر من بلا مىفرستد
خدایا هر گناهى که مرتکب شدهام و هر خطایى از من سر زده همه را ببخش
اى خدا من به یاد تو بسوى تو تقرب مىجویم و تو را سوى تو شفیع مىآورم
و از درگاه جود و کرمت مسئلت مىکنم که مرا به مقام قرب خود نزدیک سازى و شکر و سپاست را به من بیاموزى و ذکر و توجه حضرتت را بر من الهام کنى
خدایا از تو مسئلت مىکنم با سؤالى از روى خضوع و ذلت و خشوع و مسکنت
که کار بر من آسان گیرى و به حالم ترحم کنى و مرا به قسمت مقدر خود خوشنودو قانع سازى و در هر حال مرا متواضع گردانى
خدایا من از تو مانند سائلى در خواست مىکنم که در شدت فقر و بیچارگى باشد و تنها به درگاه تو در سختیهاى عالم عرض حاجت کند و شوق و رغبتش به نعم ابدى که حضور توست باشد
اى خدا پادشاهى تو بسیار با عظمت است و مقامت بسى بلند است و مکر و تدبیرت در امور پنهان است
و فرمانت در جهان هویداست و قهرت بر همه غالب است و قدرتت در همه عالم نافذ است و کسى از قلمرو حکمت فرار نتواند کرد
خدایا من کسى که گناهانم ببخشد و بر اعمال زشتم پرده پوشد و کارهاى بدم (از لطف و کرم) به کار نیک بدل کند جز تو کسى نمىیابم (که خدا این تواند)
خدایى جز تو نیست اى ذات پاک و منزه و به حمد تو مشغولم ستم نمودم به خودم و دلیرى کردم به نادانى خود
و خاطرم آسوده به این بود که همیشه مرا یاد کردى و بر من لطف و احسان فرمودى
اى خدا اى مولاى من چه بسیار کارهاى زشتم مستور کردى
و چه بسیار بلاهاى سخت از من بگردانیدى و چه بسیار از لغزشها که مرا نگاه داشتى
و چه بسیار ناپسندها که از من دور کردى و چه بسیار ثناى نیکو که من لایق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختى
اى خدا غمى بزرگ در دل دارم و حالى بسیار ناخوش و اعمالى نارسا
و زنجیرهاى علایق مرا در بند کشیده و آرزوهاى دور و دراز دنیوى از هر سودى مرا باز داشته
و دنیا به خدعه و غرور و نفس به جنایت مرا فریب داده است
اى خداى بزرگ و سید من به عزت و جلالت قسم که عمل بد و افعال زشت من دعاى مرا از اجابتت منع نکند
و به قبایح پنهانم که تنها تو بر آن آگاهى مرا مفتضح و رسوا نگردانى و بر آنچه از اعمال بد و ناشایستهدر خلوت بجا آوردهام و تقصیر و نادانى و کثرت اعمال غفلت و شهوت که کردهام (کرم کن و) زودم به عقوبت مگیر
* * *
اى خدا به عزت و جلالت سوگند که با من در همه حال رأفت و رحمت فرما و در جمیع امور مهربانى کن
اى خدا اى پروردگار جز تو من که را دارم تا از او درخواست کنم که غم و رنجم را برطرف سازد و به مآلم از لطف توجه کند
اى خدا اى مولاى من تو بر من حکم و دستورى مقرر فرمودى و من در آن به نافرمانى پیرو هواى نفس گردیدم
و خود را از وسوسه دشمن (نفس و شیطان) که معصیتها را در نظرم جلوهگر ساخته و فریبم داد خود را حفظ نکردم و قضاى آسمانى نیز مساعدت کرد
تا آنکه من در این رفتار از بعض حدود و احکامت قدم بیرون نهادم و در بعضى اوامرت راه مخالفت پیمودم
حال در تمام این امور تو را ستایش مىکنم و مرا در آنچه رفته است بر تو هیچ حجتى نخواهد بود با آنکه در او قضاى تو بوده و حکم (تکوینى) و امتحان و آزمایش تو مرا بر آن ملزم ساخته
و با این حال بار خدایا به درگاهت پس از تقصیر و ستم بر نفس خود باز آمدهام با عذر خواهى و پشیمانى
و شکسته دلى و تقاضاى عفو و آمرزش و توبه و زارى و تصدیق و اعتراف بر گناه خود نه از آنچه کردم مفرى دارم و نه جایى که براى اصلاح کارم بدانجا روى کنم و پناه برم
مگر آنکه تو باز عذرم بپذیرى و مرا در پناه رحمت بىمنتهایت داخل کنى
اى خدا عذرم بپذیر و بر این حال پریشانم ترحم فرما و از بند سخت گناهانم رهایى بخش
اى پروردگار من بر تن ضعیف و پوست رقیق و استخوان بىطاقتم ترحم کن
اى خدایى که در اول به خلعت وجودم سرافراز کردى و به لطف یاد فرمودى و به تربیتو نیکى پرورش دادى و بغذا عنایت داشتى اینک بهمان سابقه کرم و احسانى که از این پیش با من بودت بر من ببخش
اى خداى من اى سید و مولاى من آیا باور کنم که مرا در آتش مىسوزانى با وجود آنکه به توحید و یکتائیت گرویدم
و با آنکه دلم به نور معرفتت روشن گردید
و زبانم به ذکرت گویا شد و در باطنم عقد محبت استوار گردید
و بعد از آنکه از روى صدق و خضوع و مسکنت به مقام ربوبیتت اعتراف کردم
بسیار دور است که تو کریمترى از اینکه از نظر بیاندازى کسى را که پرورش دادهاى آن را یا آنکه دور کنى کسى را که نزد خود کشیده
یا برانى آنکه را که به او جا دادهاى یا بسپارى بسوى بلاء آنکه را که به او کفایت کردهاى و رحم نمودهاى
و اى کاش اى خداى من و سید و مولاى من بدانستمى که تو آتش قهرت را مسلط مىکنى بر آن رخسارها که در پیشگاه عظمتت سر به سجده عبودیت نهادهاند
یا بر آن زبانها که از روى حقیقت و راستى ناطق به توحید تو و گویا به حمد و سپاس تواند
یا بر آن دلها که از روى صدق و یقین به خدایى تو معترفند یا بر آن جانها که از علم و معرفت در پیشگاه جلالت خاضع و خاشعند
یا بر آن اعضایى که مشتاقانه به مکانهاى عبادت و جایگاه طاعتت مىشتابند و به اعتقاد کامل از درگاه کرمت آمرزش مىطلبند
و هیچکس به تو این گمان نمىبرد و چنین خبرى از تو اى خداى با فضل و کرم به ما بندگان نرسیده
در صورتى که تو خود بىطاقتیم را بر اندک رنج و عذاب دنیا و آلامش مىدانى
و آنچه جارى شود در آن از بد آمدنىهاى آن بر اهل آن با آنکه رنج و الم دنیا اندک است و زمانش کم است و دوامش ناچیز است و مدتش کوتاه است
پس من چگونه طاقت آرم و عذابعالم آخرت و آلام سخت آن عالم را تحمل کنم
و حال آنکه مدت آن عذاب طولانى است و زیست در آن همیشگى است و هیچ بر اهل عذاب در آنجا تخفیفى نیست
چندان که آن عذاب تنها از قهر و غضب و انتقام توست
که هیچکس از اهل آسمان و زمین تاب و طاقت آن ندارد
اى سید من پس من بنده ناتوان ذلیل و حقیر و فقیر و دور مانده تو چگونه تاب آن عذاب دارم
اى خداى من اى پروردگار من و سید و مولاى من از کدامین سختیهاى امورم بسویت شکایت کنم و از کدام یک به درگاهت بنالم و گریه کنم
از دردناکى عذاب آخرت بنالم یا از طول مدت آن بلاى سخت زارى کنم
پس تو مرا با دشمنانت اگر به انواع عقوبت معذب گردانى و با اهل عذابت همراه کنى و از جمع دوستان و خاصانت جدا سازى
در آن حال گیرم که بر آتش عذاب تو اى خداى من و سید و مولاى من و پروردگار من صبورى کنم چگونه بر فراق تو صبر توانم کرد
و گیرم آنکه بر حرارت آتشت شکیبا باشم چگونه چشم از لطف و کرمت توانم پوشید
یا چگونه در آتش دوزخ آرام گیرم با این امیدوارى که به عفو و رحمت بىمنتهایت دارم
بارى به عزتت اى سید و مولاى من به راستى سوگند مىخورم که اگر مرا با زبان گویا (به دوزخ) گذارى من در میان اهل آتش مانند دادخواهان ناله همى کنم
و بسى فریاد مىزنم بسویت مانند شیون گریه کنندگان
و بنالم به آستانت مانند عزیز گم کردگان و به صداى بلند تو را مىخوانم که اى یاور اهل ایمان
و اى منتهاى آرزوى عارفان و اى فریادرسفریاد خواهان
و اى دوست دلهاى راستگویان و اى یکتا خداى عالمیان
آیا درباره تو اى خداى پاک و منزه و ستوده صفات گمان مىتوان کرد که بشنوى در آتش فریاد بنده مسلمى را که به نافرمانى در دوزخ زندانى شده
و سختى عذابت را به کیفر گناه مىچشد و میان طبقات جهنم به جرم و عصیان محبوس گردیده
و ضجه و نالهاش با چشم انتظار و امیدوارى به رحمت بىمنتهایت بسوى تو بلند است و به زبان اهل توحید تو را مىخواند و به ربوبیتت متوسل مىشود
باز چگونه در آتش عذاب خواهد ماند در صورتى که به سابقه حلم نامنتهایت چشم دارد
یا چگونه آتش به او الم رساند و حال آنکه به فضل و کرمت امیدوار است
یا چگونه شرارههاى آتش او را بسوزاند با آنکه تو خداى کریم نالهاش را مىشنوى و مىبینى مکانش را
یا چگونه شعلههاى دوزخ بر او احاطه کند با آنکه ضعف و بىطاقتیش را مىدانى
یا چگونه به خود بپیچد و مضطرب بماند در طبقات آتش با آنکه تو به صدق (دعاى) او آگاهى
یا چگونه مأموران دوزخ او را زجر کنند با آنکه به صداى یا رب یا رب تو را مىخواند
یا چگونه به فضل تو امید آزادى از آتش دوزخ داشته باشد و تو او را به دوزخ واگذارى
هیهات که هرگز چنین معروف نباشد و این گمان نرود
و به رفتار با بندگان موحدت که همه احسان و عطا بوده این معامله شباهت ندارد
پس من به یقین قاطع مىدانم که اگر تو بر منکران خداییت حکم به آتش قهر خود نکرده و فرمان همیشگى عذاب دوزخ را به معاندان نداده بودى
محققا تمام آتش دوزخ را سرد و سالم مىکردى
و هیچکس را در آتش جاى و منزل نمىدادى
و لیکن تو اى خدانامهاى مبارکت مقدس است و قسم یاد کردهاى که دوزخ را از جمیع کافران
جن و انس پر گردانى و مخلد سازى معاندان را در آن عذاب
و تو را ستایش بىحد سزاست که با وجود آنکه خویش را ثنا گفتى و بهمه انعام نمودى در کتاب خود فرمودى آیا (در آخرت) اهل ایمان با فاسقان یکسانند هرگز یکسان نیستند
اى خداى من و سید من از تو درخواست مىکنم به مقام قدر (و آن قدرت ازلى) که مقدرات عالم بدان کردى
و به مقام قضاى مبرم که بر هر که فرستادى غالب و قاهر شدى
که مرا ببخشى و در گذرى در همین شب و همین ساعت هر جرمى و هر گناهى که کردهام
و هر کار زشتى پنهان داشتهام و هر عملى (مستور و عیان) آشکار یا پنهان به جهالت مرتکب شدهام
و هر بد کارى که فرشتگان عالم پاک را مأمور نگارش آن نمودهاى که آن فرشتگان را به حفظ هر چه کردهام موکل ساختى
و شاهد اعمالم با جوارح و اعضاى من گردانیدى و فوق آن فرشتگان تو خود مراقب من
و شاهد و ناظر بر آن اعمال من که از فرشتگان هم به فضل و رحمتت پنهان داشتهاى همه را ببخشى
و نیز درخواست مىکنم که مرا حظ وافر بخشى از هر خیرى که مىفرستى و هر احسانى که مىافزایى
و هر نیکویى که منتشر مىسازى و هر رزق و روزى که وسیع مىگردانى و هر گنه که مىبخشى و هر خطا که بر آن پرده مىکشى اى رب من اى رب من اى رب من
اى خداى من اى سید و مولاى من اى کسى که زمام اختیارم به دست اوست
اى واقف از حال زار و ناتوانم اى آگه از بینوایى و وضع پریشانم اى آگاه به احتیاجم و بىچیزیم اى رب من اى رب من اى رب من
از تو درخواست مىکنم به حق حقیقتت و به ذات مقدست و بزرگترین صفات و اسماء مبارکت
که اوقات مرا در شب و روز به یاد خود معمور گردانى و پیوسته به خدمت بندگیت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمایى
تا کردار و گفتارم همه یک جهت و خالص براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت مصروف گردد
اى سید من اى کسى که تمام اعتماد و توکلم بر اوست و شکایت از احوال پریشانم به حضرت اوست اى رب من. . .
(لطفى کن) و به اعضا و جوارحم در مقام بندگیت قوت بخش و دلم را عزم ثابت ده
و ارکان وجودم را به خوف و خشیت سخت بنیان ساز و پیوسته به خدمت در حضرتت بدار
تا آنکه من در میدان طاعتت بر همه پیشینیان سبقت گیرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آیم
و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند اهل خلوص به تو نزدیک گردم
و بترسم از تو مانند ترسیدن یقین کنندگان و با اهل ایمان در جوار رحمتت همنشین باشم
خدایا و هر که با من بد اندیشد تو مجازاتش کن و هر که مکر ورزد به کیفرش برسان
و مرا بلطف و رحمتت نصیب بهترین بندگانت عطا کن و مقام مقربترین
و مخصوصترین خاصان حضرتت کرامت فرما که هیچکس جز به فضل و رحمتت این مقام نخواهد یافت و باز جود و بخشش بىعوضت از من دریغ مدار
بزرگى و مهربانى کن و مرا به رحمت واسعهات از شر دو عالم محفوظ بدار
و زبانم را به ذکر خود گویا ساز و دلم را از عشق و محبت بىتاب گردان
و بر من منت گذار و دعایم مستجاب فرما و از لغزشم بگذر و خطایم ببخش
که تو خود به بندگاناز لطف دستور عبادت دادى و امر به دعا فرمودى و اجابت را ضمانت کردى
اینک من به دعا رو بسوى تو آوردم و دست حاجت به درگاه تو دراز کردم
پس به عزت و جلالت قسم که دعایم مستجاب گردان و مرا به آرزویم (که وصال توست) برسان و امیدم را به فضل و کرمت ناامید مگردان
و از شر دشمنانم از جن و انس کفایت فرما
اى که از بندگانت بسیار زود راضى میشوى ببخش بر بندهاى که بجز دعا و تضرع بدرگاهت مالک چیزى نیست
که تو هر چه بخواهى میکنى اى که نامت دواى دردمندان و یادت شفاى بیماران است و طاعتت بىنیازى از هر چه در جهان
ترحم کن به کسى که سرمایهاش امید به توست و اسلحهاش گریه است
اى بخشنده کاملترین نعمت اى دفع کننده هر بلاء و مصیبت اى نور دلهاى وحشت زده در ظلمات (فراق) اى داناى علم ازل تا ابد بىآموختن
درود فرست بر محمد (ص) و آل محمد (ع) و با من آن کن که لایق حضرت توست
و درود و رحمت خدا بر رسول گرامیش و امامان با برکات از اهل بیتش و سلام و تحیت بسیار بر آن بزرگواران باد.
اول از همه خانم اشرفی خدافظی کرد وگفت راهی کربلا هستم وبعد از مدتی خانم ابراهیمی گفت :خدا حافظ ،من نیز راهی کربلا شدم وبعد خانم رضائی گفت، من امام رضایی شدم و خدا حافظی کرد ورفت دلم گرفت میدانستم نمی توانم کربلایی بشوم وفقط من مانده بودم وخانم محمودی که بعد از چند روز معلوم شد ایشان هم دعوت شده وبا من جامانده خدا حافظی کردند رفتند هر بار دلم را با آنان راهی کردم خدایا همه رفتند و من ماندم…این پیام زبان حال من شد …..معلم گفت :ضمایر را نام ببر!
گفتم:من…من…من…من…من…من….
معلم گفت:پس بقیه ؟!
گفتم:همه رفتند زیارت اربابم حسین(علیه السلام)و تنها (من)مانده ام….
یکی از حوزه های پژوهش در علم ژنتیک، رفتاری است که به مطالعه وراثت خصوصیات رفتاری و شکل گیری رفتار بر اساس زنوم می پردازیم وراثت به طور کلی مجموعه خصوصیات و ویزگی های غیر اکتسابی که از اجداد گذشته و از طریق والدین، توسط"ژن ها” به فرزند انتقال می یابد. وراثت یا انتقال ژنتیکی می نامند. وراثت پدیده ای بسیار پیچیده است که تبیین آن در حوصله این نوشتار نیست ولی به طور خلاصه می-توان گفت: هنگامی که تخمک(سلول جنسی ماده) در محیط رحم، توسط سلول جنسی نر یا اسپرماتوزوئید باور می شود، نطفه منعقد می شود. صفاتی که ژن ها به کودک منتقل می شود، ممکن است مستقیم از پدر و مادر و یا اجداد پیشین باشد.
عامل وراثت بر خصوصیات جسمانی فرزند مانند رنگ پوست، تن صدا، چشم، مو، بلندی و کوتاهی قامت و چاقی و لاغری و …؛ و همچنین چگونگی کار کرد اعضای بدن مانند قلب، مغز، معده، سلسله اعصاب و غدد می باشد.
اما تاثیر مهم تر قانون وراثت، در شکل باطنی آن، است؛ شکل باطنی قانون وراثت به این صورت است که خصوصیات بعد روحانی و صفات باطنی و به عبارت دیگر، روحیات فرزند، شبیه صفات و روحیات پدر و مادر یا دست کم یکی از آن هاست و شخصیت درونی، اخلاقی و باطنی او از شخصیت باطنی والدین، تاثیر جدی می گیرد. این امر از نظر اسلام مسلم است که اگر یک کودک از خانواده با ریشه و با نجابت باشد، همین زمینه ساز نجابت اوست. همچنان که اگر درخانواده بی ریشه بزرگ شود، همین، زمینه ساز برای بی نجابتی او خواهد بود. به عبارت روشن تر همان طور که ژن ها، صفات ظاهری پدر و مادر را به فرزند منتقل می کنند روحیات و صفات اخلاقی و روانی آنها را نیز به فرزند انتقال می دهند. مثلا یک مادر حسود که خود در سراشیبی سقوط اخلاقی است، معمولا فرزندانی حسود دارد و فرزندان یک پدر متکبر، مغرور یا خودخواه،بعید است صفات زشت پدر را نداشته باشند. افراد غیرتمند، عفیف و نجیب و نیز اشخاصی که با حیا هستند و حجاب و پوشش مناسب و اخلاقی را رعایت می کنند، معمولا در خانواده هایی تربیت شده اند که از نظر حجاب، عفاف، و غیرت، وضعیت مطلوبی داشته اند و در مقابل افراد بی عفت، بی غیرت، بی حیا و بی حجاب، در اکثریت قریب به اتفاق موارد، صفات زشت خود را از خانواده و از پدر و مادر به ارث برده اند. فرزندانی که ذاتا مهربان، دل سوز و خیرخواه هستند و گذشت و ایثار و فداکار ی دارند، این فضائل نیکوی اخلاقی را از پدر و مادر خود به ارث برده اند و پدر و مادر قسی القلب، خودخواه، ظالم و بی رحم، خواه ناخواه صفات ناپسند خود را به فرزندان منتقل می کنند.
بنابر این هنگام تولد فرزند، پدر و مادر، زمینه سعادت یا شقاوت او را برای او فراهم کرده اند و کودک از همان لحظه تولد می تواند با زمینه چینی پدر و مادر سعادتمند یا شقاوتمند باشد. همچنان که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:” انسان شقی از بطن مادرش شقی است و انسان خوشبخت از بطن مادرش خوشبخت است."(البرهان فی تفسیر القرآن،ج2،ص529)
امام حسین علیه السلام:
«مَن اَحجَمَ عَنِ الرّایِ و عَیِیت بِه الحِیَلُ کانَ الرّفقَ مِختاحُهُ ؛
هر کس فکرش به جایی نرسد و راه تدبیر بر او بسته شود، کلیدش مداراست.
اعلام الدین فی صفحات المومنین،ص298
امام صادق علیه السلام:
” کسی که با معرفت به زیارت امام حسین علیه السلام برود خدواند برایش پاداش آزاد کردن هزار بنده را مینویسد و مانند کسی است که هزار مجاهد را با اسب زین کرده و لگام زده تجهیز کند و به جنگ در راه خدا روانه بدارد
کافی، ج4، ص 581.