27 تیر 1395
شعر وداع با مولا، امام رضا (علیه السلام)
من آمدم و قبر تو بوسيدم و رفتم از روي ادب خاک تو بوئيدم و رفتم
تا در دم مرگم تو به ديدار من آئي من آمدم و قبر تو را ديدم و رفتم
اي عقده گشا تا ز دلم عقده گشائي من حلقه به دربار تو کوبيدم و رفتم
من غرق گناه… بیشتر »
نظر دهید »
27 تیر 1395
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
سلام دوستان
سفرنامه ی نوشتم که قسمت هایی از خاطرات را برای شما می نویسم.
از لحظه ای که حرکت کردم دقیقه ها وثانیه ها برایم طعم انتظار داشت و وقتی به کویر زیبای الهی نگاه می کردم به یاد یک بیت شعر افتادم که چند ماهی ست… بیشتر »
19 تیر 1395
من خوب میدانم بدم اما دوباره آمدم خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
به به! چه میآید به هم ترکیب ما، آخر بر آن صحن سفید مرمرت، خالی سیاهم یا رضا !
وقت نظر بر گنبد و گلدستههای عرشیت افتاده با عمامهها از سر کلاهم یا رضا !
بیشتر »
18 تیر 1395
هر شب کنار پنجره های وصال تو حرف تو بود و آمدنی که قرار بود آن روزها که بوی تو در سال می وزید پاییز هم برای درختان بهار بود ! حتی نگاه کردن خورشید جمعه هم نذر ظهور دولت چشم نگار بود جمعیتی به ناله ی ما گریه می شدند از بس که آه ندبه ی ما گریه دار بود
ای… بیشتر »
14 تیر 1395
هرکه دارد چشمهای تر پناهش میدهند بنده وقتی میشود مضطر پناهش میدهند
هرکه خورده سیلی از مردم به دادش میرسند چون ندارد آبرو دیگر پناهش میدهند
غالباً مهمان اگر ناخوانده باشد میخرند غالباً درمانده را آخر پناهش میدهند
بد نشد افتاده ام از چشم صاحب کارهام پادو… بیشتر »