وقتی به دستفروش فقیری می رسیم که جنس خود را به نصف قیمت می فروشد با کلی چانه زدن او را شکست می دهیم و اجناسش را به قیمت ناچیز می خریم
بعد به کافی شاپ لوکس شخص ثروتمندی می رویم و یک فنجان قهوه را ده برابر قیمت نوش جان میکنیم و انعامی اضافه نیز روی میز می گذاریم و شادمانیم
شادمانیم که فقیران را فقیر تر میکنیم
شادمانیم که ثروت مندان را ثروتنمند تر میکنیم
این است…
❤️ خوشبختی در کنار ماست
قبل از طلوع خورشید از خواب برمی خاست و تا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود… هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا می رفت تا کمی استراحت کند. در دور دست ها خانه ای با پنجرهایی طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود . با خود می گفت: ” اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه حتما بسیار عالی خواهد بود. بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک آن را می بینم “…
یک روز پدر به پسرش گفت به جای او کارها را انجام می دهد و او می تواند در خانه بماند. پسر هم که فرصت را مناسب دید غذایی برداشت و به طرف آن خانه و پنجره های طلایی رهسپار شد. راه بسیار طولانی تر از آن بود که تصورش را می کرد. بعد از ظهر بود که به آن جا رسید و با نزدیک شدن به خانه متوجه شد که از پنجره های طلایی خبری نیست و در عوض خانه ای رنگ و رو رفته با نرده های شکسته را دید. به سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا در آورد. پسر بچه ای هم سن خودش در را گشود.
سؤال کرد که آیا او خانه پنجره طلایی را دیده است یا خیر؟ پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت ایوان برد. در حالی که آنجا می نشست، نگاهی به عقب انداخت و در انتهای همان مسیری که طی کرده بود و هم زمان با غروب آفتاب, خانه خودشان را دید که با پنجره های طلایی می درخشید…
خوشبختی در کنار ماست… قدرش را بدانیم…
زمزمههای عارفانه خدا با حضرت موسی(ع)
احادیث در زمینه فضیلت نماز شب زیاد است در امالی شیخ صدوق حدیثی از امام صادق (ع) روایت شده است که حضرت فرمودند موسی(ع) در مقام مناجات با خدا بود که خداوند خطاب به او فرمود: «ای پسر عمران دروغ میگوید آن کسی که میپندارد مرا دوست دارد، اما آنگاه که تاریکی شب همه جا را فرا میگیرد میخوابد. آیا مگر این گونه نیست که هر محب و عاشقی خواهان خلوت با حبیب و معشوق خویش میباشد؟»
خداوند به حضرت موسی در این روایت فرموده، آدم دوست دارد با محبوبش در یک جایی تنها باشد پس چه طور این کسانی که ادعای دوستی مرا میکند با من خلوت نمیکنند و به راز و نیاز نمیپردازند، پس اینها دروغ میگویند. خواب بر عاشقان بود حرام/خواب آن کس کند که خام بود.
یک وقتی استاد ما آقای برهان این را تعریف میکرد که کسی عاشق شده بود. معشوق به عاشق قول داد که سر فلان ساعت پیش تو میآیم وقتی معشوق سر ساعت قرار حاضر شد متوجه شد که عاشق در خواب است او چند تا گردویی که به همراه داشت را در جیب عاشق ریخت و رفت.
عاشق بعد از چند روز معشوق را دید و شکایت کرد که فلانی وعده داده بودی، اما نیامدی. معشوق گفت تو را چه به عاشقی تو باید بروی گردو بازی کنی. عاشق متوجه شد که گردوها را معشوق را در جیب او ریخته است. عاشق که خواب ندارد. خواب بر عاشقان حرام است شما دیدهاید کسانی که عاشق مجازی میشوند از خواب و خوراک میافتند و گاهی دست به خودکشی میزنند، آن وقت چه طور ممکن است که ما عاشق خدا باشیم، اما شب تا صبح بخوابیم بعضیها هستند که برای نماز صبح هم آنها را باید با منجنیق بلند کرد چه برسد به نماز شب.
خوشا به حال کسانی که نماز شب میخوانند. طلبهای که نماز شب نخواند به درد طلبگی نمیخورد طلبههایی که اهل نماز شب هستند در آتیه چیزی میشوند البته بله طلبهای که نماز شب نخواند به درد آخوندیگری میخورد، اما منظور ما عالم ربانی است، عالم به درد بخور، مجتهد، ملا، مفسر، آشیخ عباس قمی، محدث کلینی، مرحوم مجلسی، این علمای بزرگ همه اهل نماز شب بودند.
خداوند در انتهای مناجات با حضرت موسی فرمود: «هان ای پسر عمران این منم که بر دوستانم مطلعام چون شب آنان را فرا گیرد چشم دلشان را دگرگون میسازند (که جز من چیزی نمیبینند) و عقوبتم را در مقابل دیدگانشان مجسم میکنم (بدان گونه) از راه شهود و رویارویی با من به مخاطبه میپردازند و حضورا با من به گفتوگو مینشینند. ای پسر عمران در دل شبهای تار از دلت خشوع و از تنت خضوع و از چشمانت قطرات اشک نثار من بنما و مرا بخوان که مرا به خود نزدیک و اجابتکننده دعایت خواهی یافت.
سلام دوستان
چند روزی هست که هوای شهرمان ابری وبارانیست وبه گفته ی پیران جوان دل به لهجه جهرمی می گویند (چهل پسین) شروع شده و دردل تابستان گرم وسوزان عصر ها شاهد وزش بادهای شدید وبارش باران ولطیف شدن هوا را درچند ساعت تجربه میکنیم.
خداوند میخواهد به مابگوید ای بندگان من شما را فراموش نمیکنم ودر سختی ها ومشکلات درکنار شما هستم وشما از وجود من غافل هستید…
پس بیاییم بهم قول بدهیم که ناشکری خداوند الرحمن الرحیم را نکنیم….از رحمت خداوند ناامید نشویم….
خداوندا….حمد وسپاس بابت تمام لحظاتی که درکنارمان هستی …خداوندا رسم بندگی را به من بیاموز….
کنج مسجد نشسته بودم که مسئول فرهنگی مسجد به سراغم آمد و گفت خانمها خواستند که براشون حلقه بزارین!
گفتم چشم؛ تا چند دقیقه دیگر میایم.
حلقه را عمدا زمانی شروع کردم که همشون جوان باشند؛ خانمهای مسن تر برای خودشون حلقه قرآن و دعا گذاشتند.
یه کم استرس داشتم تا اون زمان تبلیغ جمعی اونم 40-50 جوان پرشور نداشتم. از دوستان خواهش کردم ابتدای جلسه رو با ختم سوره یس شروع کنیم .
حین ختم سوره مبارکه، به امام معصوم توسل کردم که یه ساعت عمری که هر یک از این جمع به من دادن بحث خوبی اراءه بشه.
به جمعیت که نگاه کردم دیدم نیمی مجرد؛نیمی متاهل هستند. باید بحثی میگفتم که شامل هر دو گروه میشد.
به لطف خدا و امام معصوم جرقه ای به ذهنم زده شد.
این جور بحثم شروع کردم.
من اومدم اینجا تا از حقمون دفاع کنم. اونم حق تبرج هست حق خودنمایی!!
همه متعجب زده نگاه من میکردن و پچ پچ هایی ریزی که میکردن دیگه قطع شد.
بعد از چند ثانیه مکث؛ دوباره شروع کردم.
مگه خودنمایی یک غریزه نیست که خدا در وجود زن گذاشته تا با جذب و انجذاب آقایان امر ازدواج صورت بگیره
این غریزه که من در وجود خودم نگذاشتم، خدا گذاشته؛ خدا که-نعوذبالله- کار بیهوده ای نمیکنه.
یه غریزه ای در وجود زن بزاره و بعد بخواد حرصش دربیاره بگه تو نطفه خفش کن.
یکی از حضار گفت: خانم همیشه به ما میگن حجاب داشته باشین آخه بحث شما با بحث اونا از زمین تا آسمون در تضاده.
گفتم من که نمیخوام بحث حجاب کنم، البته به اونم ربط پیدا میکنه.
من میخوام امروز از حق طبیعی خودمون حرف بزنم؛ از غریزه ای که خدا گذاشته در وجودمون تا ازش بهره ببریم. اونم *خودنمایی*
من حرفم اینه نباید این غریزه رو در وجودمون انکار کنیم.
یکی از خانمها گفت پس چرا این قدر به ما گیر میدن؟
گفتم من کاری به کار گیر اونا ندارم. فقط یه چیز خوب می دونم.
✔️خدا یه نعمتی را در وجود من گذاشته،
✔️میخواد از من که ازش استفاده کنم
✔️از طرفی هم خواسته الکی اسرافش نکنم، تو راه خودش خرجش کنم
✔️ راهنمای استفاده اش هم در احکام گذاشته تا بهینه بکارش ببندم.
پس خدا گفته خودنمایت رو فقط برای حلالت باشه.
خودنمایی شان و منزلت داره باید شانش رعایت کرد.
شان خودنمایی زن اینکه برای همسرش در جایگاه خودش دلبری کنه
شان خودنمایی دختر اینکه برای پدرش و برادرش اونم با موقعیت سنجی و رعایت حدود خودش ناز کنه.
از بس شانش رو رعایت نکردیم بهمون گفتن خفش کنید.
خودنمایی شامل خیلی چیزا میشه: نحوه حرف زدن، نحوه برخورد کردن، نحوه پوشش و … .
جایگاه ها رو فراموش کردیم فکر میکنم خیابون هم مثل خونه ماست؛ همکار هم مثل برادر ماست؛ رءیس هم مثل پدر ماست.
اگر این نعمت سر جای خودش رعایت بشه کسی به کسی نمیگه برادرم نگاهت خواهرم حجابت. کسی نمیگه نگاهت حجاب نداره.
اگر سر جای خودش استوار بشه دختر دلش گرم به محبت پدرش میشه دیگه لازم نیست گدای محبت از این و اون کنه.
اگر خانم درست دلبری کنه صاحب قلب مردش میشه هم خودشو حفظ کرده هم مرد زندگیش.
تا به خودم اومدم دیدم خانمهای مسن تر پشت سرم نشستند و تمام حرفامو گوش میکنند. میگفتن خانم واقعا خیلی از مشکلات خانواده هم سر همین قضیه هست … .
زن و مرد جامعه ما، دختر و پسر خانواده ما چون این نکته رو در حوزه خودش رعایت نمیکنه؛ به بیرون پناه می بره و براش اسمی مانند اجتماعی شدن، به روز شدن، امروزی خودشون گول میزنند.