من مسلمانم
من عفیف هستم…
عفاف وحجاب،سیرت وصورت متعامل ومتقابل انسان با فضیلت است.
عفافم مایه احترام به حجاب شده و رعایت حجابم ،پایه تحکیم عفافم خواهد بود.
عفتم را حیثیت ارجمند وامانت خدا می دانم وبا صیانت از آن امین می شوم و هرگز به خودم اجازه نمی دهم که حق الهی را هزینه وحراج کنم و با مبتذل شدن ،آن را به بیگانگان مبذول دارم.
عفاف،حصن رصینی است که مرا از گزند گناه حفظ می کند؛عفافم باعث می شود از تیرس شیطان مصون مانم.
ایمان به خدای سبحان طعم گوارایی دارد؛ذائقه کسی آن مزه را می چشد که از آسیب نگاه حرام مصون باشد.
حضرت امام صادق(ع) فرمود؛هرکس برای رضای خدا ، نگاه حرام را رها کند ، خداوند به او امن وآرامش عطا می کند واو را ایمانی می دهد که طعم آن را می یابد.
امام خميني (ره)
معمار بزرگ انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني (قدس سره) آنگاه که در قم ساکن بودند و يا هر گاه که به قم ميآمدند، با نهايت حضوع و تواضع نسبت به ساحت مقدس حضرت معصومه عليهاالسلام در کنار ضريح آن بزرگوار حاضر ميشدند و متواضعانه به او متوسل ميگشتند و با اشتياقي ويژه ضريح مطهر آن بزرگوار را ميبوسيدند. امام خميني (ره) مقام آن حضرت را آن قدر ارجمند ميدانست که در يک قصيدهاي نسبتاً طولاني، شامل 44 بيت، حضرت معصومه عليهاالسلام را با حضرت زهرا عليهاالسلام مقايسه کرده و هر دو را به دليل شباهتهاي متعدد اين دو برگزيده الهي، مورد تکريم و ستايش قرار داده است.
امام در بخشي از آن اشعار چنين سروده است:
نور خدا در رسول اکرم پيدا
کرد تجلي زوي به حيدر صفدر…
وز وي تابان شده به حضرت زهرا
اينک ظاهر ز دخت موسي جعفر
آبروي ممکنات جمله از اين نور
گر نبدي باطل آمدند سراسر…
دختر چون اين دو از مشيمه قدرت
نامد و نايد دگر هماره مقدر…
خاک قم اين کرده از شرافت جنت
آب مدينه نموده آن يک کوثر…
ديوان امام خميني (ره)/ص 25
راهگشای مشکلات فلسفی ام
مرحوم صدر المتألهین شیرازی، فیلسوف بزرگ جهان اسلام و صاحب کتاب گرانسنگ «اسفار اربعه» شاهکار فلسفه اسلامی، در سالهای اواخر عمر پر برکت خود، تبعید شده و در روستای«کهک» قم مقیم گشته و در آنجا به تحریر مباحث فلسفی مشغول شده بود. ایشان گفته است: هرگاه در زمینه ی فلسفه، مشکلی برایم پیش می آمد که از حلّ آن عاجز می ماندم، با پای پیاده از کهک به قم می رفتم و به کنار قبر حضرت فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها رفته، از آن حضرت استمداد می نمودم. با این کار، مسأله و مشکل من حل می شد و سپس به روستای کهک باز می گشتم.
منبع:
کتاب فروغی از کوثر، زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام.
نشریه
کرامت حضرت معصومه علیها السلام نسبت به جوان نخجوانی
حضرت آیت الله مکارم شیرازی می فرمود: «بعد از فروپاشی شوروی و آزاد شدن جمهوری های مسلمان نشین، مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند.
مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین سیصد نفر داوطلب، پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامع ترین آن ها بودند برای اعزام به حوزه علمیه انتخاب شدند. در این میان جوانی که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت، انتخاب نشده بود، با اصرار فراوان پدر ایشان، مسؤول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد. ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از کاروان علمی، مسؤول فیلم برداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجسته ای از آن را به نمایش می گذارد. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته می شود. وقتی کاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساکن شدند، این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت می شود و در همان حال خوابش می برد. در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می بیند چشمش سالم و بی عیب است.
او بعد از شفا گرفتن به مدرسه بر می گردد. دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده و ساعت ها مشغول دعا و توسل می شوند. وقتی این خبر به نخجوان می رسد، آن ها مصرانه خواهان این می شوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آن جا برگردد که باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین گردد.»
منبع:
کتاب فروغی از کوثر، زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام.
یا حضرت معصومه(سلام الله علیها)
دوست دارم از آخرین دیداری که با شما داشتم سخن بگویم که دیدم شما همیشه مرا میبینی واین من نابینا هستم که شما را منحصر به در ودیوار حرم میدانم ودر برابر چشمان شما هستم ومتوجه نیستم بانویی مرا میبیند که دارای کراماتی است که زبان من از آن قاصر است.آرزویم این است که درشهر شما نفس بکشم و راه شما را ادامه بدهم.