این خانه صاحب دارد…
علی بن حسین (علیه السلام) جلوی در مسجد می ایستاد و وارد مسجد نمی شد، عرض می کردند: آقا چرا وارد مسجد نمی شوید؟ حضرت می فرمودند: این خانه صاحب دارد، بگذارید ابتدا از صاحب خانه اجازه بگیرم، بعد وارد شوم. عرض می کردند: آقا چطور متوجه می شوید که به شما اجازه داده شده است؟ حضرت می فرمودند: در آستانه در آنقدر ایستاده و یا ربّ یا ربّ می گویم تا اشک از چشمم سرازیرمی شود، آن هنگام است که می فهمم صاحبخانه اجازه داده است.
مگر روشنایی روز است که مرا نگه می دارد؟
در یکی از شبها مرحوم علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) را به یک میهمانی دعوت می کنند، در آن زمان کوچه ها تاریک بوده است. در نتیجه راه رفتن برای ایشان در چنین وضعی سخت بود، یکی از آقایان پیشنهاد می کند، که آقا اگر چنین مراسمی در منزل خودتان باشد بهتر است، وقتی که شما را به منزل دیگران دعوت می کنند، تشریف نبرید، الان شب است و تاریکی همه جا را فرا گرفته است. ممکن است حضرتعالی در این سن وسال زمین بخورید– توحید را ببینید– فورا آقا می فرمایند: مگر در روز، روشنائی روزاست که مرا نگه می دارد؟ و این آیه مبارکه را تلاوت می فرمایند: «قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُون؛ ( انبیاء 42)» “چه کسی شبها و روزها شما را از آسیب هایی که می خواهد به شما برسد، حفظ می کند. آیا روشنایی است که شما را نگه می دارد؟”
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : قالَ الله: ما تَحبَّبَ اِلَیَّ عَبدی بشیٍ احبّ اِلَیَّ ممّا افترضتُه علیه و اِنّهُ لیتحبَّبُ اِلیَّ بالنافلةِ… .
«المحاسن، ج 1، ص 454»
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: خداوند می فرماید: هیچ بنده ای با چیزی بهتر از انجام واجبات به من اظهار دوستی و محبت نکرده است و همانا بنده با انجام نوافل اظهار محبت و دوستی به من می نماید تا آنجا که محبوب من واقع می شود، پس زمانی که من او را دوست بدارم گوش او می شوم که با آن می شنود، چشم او می شوم که با آن می بیند، زبان او می شوم که با آن سخن می گوید، دست او می شوم که با آن می گیرد و پای او می شوم که با آن راه می رود، اگر مرا بخواند اجابتش می کنم و اگر چیزی از من بخواهد به او خواهم داد.
الهی!
دردهایی هست که نمی توان گفت،
و گفتنی هایی که هیچ قلبی محرم آن نیست.
اشک هایی هست که با هیچ دوستی نمی توان ریخت، و زخم هایی که هیچ مرحمی آنرا التیام نمی بخشد.
تنهایی هایی که هیچ جمعی آنرا پر نمی کند،
دردهایی که جز تو کسی آنرا نمی گشاید،
و قصد هایی که جز به توفیق تو میسر نمی شود.
الهی!
با این همه باکی نیست.
زیرا من همچو تویی دارم،
تویی که همانندی نداری.
و رحمتت را هیچ مرزی نیست…
صحیفه سجادیه
سید الساجدین
خداوند اذن نداده است عیب افراد را ببینیم.
غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم.
غض بصر کن!
چرا نگاه می کنی؟!
سرت را برگردان.
اگر دو نفر غیبت می کنند گوش نده، شما اهل آن نیستی.
همه افعال خوب را باید دید ولی افعال بد را نه.
طوبای محبت، جلد ۱، ص ۵۱
مرحوم اسماعیل دولابی
نشر محبت