شعر وداع با مولا، امام رضا (علیه السلام)
من آمدم و قبر تو بوسيدم و رفتم
از روي ادب خاک تو بوئيدم و رفتم
تا در دم مرگم تو به ديدار من آئي
من آمدم و قبر تو را ديدم و رفتم
اي عقده گشا تا ز دلم عقده گشائي
من حلقه به دربار تو کوبيدم و رفتم
من غرق گناه آمده بودم به حضورت
مشمول عطاياي تو گرديدم و رفتم
تا روز جزا در صف زوار تو باشم
رخسار به درگاه تو سائيدم و رفتم
با ياد طواف حرم اي قبلهي هفتم
گرد حرم قدس تو گرديدم و رفتم
چون دست به دامان وصال تو فکندم
دامن دگر از غير تو برچيدم و رفتم
ديدم که غريبي ز وطن اي شه مسموم
بر غربت تو اشک فشانيدم و رفتم
شرح غم جانسوز تو از هر که شنيدم
غم خوردم و گرييدم و ناليدم و رفتم
در سلک گدايان درت مانده مؤيد
من خاک تو بوسيدم و بوئيدم و رفتم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
سلام دوستان
سفرنامه ی نوشتم که قسمت هایی از خاطرات را برای شما می نویسم.
از لحظه ای که حرکت کردم دقیقه ها وثانیه ها برایم طعم انتظار داشت و وقتی به کویر زیبای الهی نگاه می کردم به یاد یک بیت شعر افتادم که چند ماهی ست ،هوای دلم با آن همراه است ،
دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد…..
به مشهد مقدس که نزدیک می شدیم ،تپش قلبمان شدت می گرفت وپلک نمی زدیم تا برسیم وسکوتی پرمعنا فضا را معطر می ساخت وذکر بر لبهایمان جاری بود….
لحظه دیدار با مولایمان علی بن موسی الرضا فرا رسید،
غبار قلب خسته ی خود را در محضر مولایم با اشک زودودم وبرای همه ملتمسین دعا کردم ان شاءالله که مورد قبول امام رئوف واقع شود،صلوات خاصه ی امام رضا(علیه السلام)را به نیت دوستان خواندم،قبول حق ان شاءالله
سه شنبه هم به نیابت از شما بزرگواران در حرم شریف امام رئوف دعای توسل زمزمه کردم وبزرگترین آرزوی مسلمانان را با تمام وجود برزبان جاری کردم «اللهم عجل لولیک الفرج »
من خوب میدانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
به به! چه میآید به هم ترکیب ما، آخر بر آن
صحن سفید مرمرت، خالی سیاهم یا رضا !
وقت نظر بر گنبد و گلدستههای عرشیت
افتاده با عمامهها از سر کلاهم یا رضا !