اگر می بینی به جایی رسیده ای واز موقعیت خیلی خوبی برخورداری و موفق هستی! این را بدان که از دعای مادر پاک به دست آورده ای .اگر ریشه پاک باشد نسل پاک و موفق می شود .
مادر، ریشه ی خانواده است پس مواظب ریشه باشیم.
پاک به معنایی اینکه هیچ وقت در دوران زندگیش خطا نکرده وفکر وقلبش همواره جایگاه خدا است واز حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها الگو گرفته و از خطوط قرمز دین نگذشته وبه دستورات خداوند عمل وفقط برای خدا عبادت کرده .
اگر غیر از این بود معلوم نبود من وتو سر از ناکجا آباد در می آوردیم، پس قدر فرشته زمینی را بدانیم و بیشتر مواظبش باشیم.
مادر محبت چشمانت را نمی توان خرید و فروش کرد.
مادرم ،وقتی دستان پر مهرت سرم را نوازش می کند احساس می کنم تمام محبت ها روبرویم به زانو درآمدند .
مادرم دوستت دارم و دوست دارم که آرزویت را برآورده کنم.
دعایم کن به دعایت محتاجم…
به قلم :پر هون
قضیه ششم بهمن آنقدر اهمیت داشت که امام بزرگوار ما آن را در وصیتنامه تاریخى خود هم مندرج کردند، آن را یادگار گذاشتند؛ یعنى فراموش نشود. حالا چرا فراموش نشود؟ براى اینکه حوادث تاریخى، هم درس است، هم عبرت است. قضایاى جارى بر یک ملت، قضایائى است که در برهههاى مختلف غالبا تکرار میشود. امروز بیست و هشت سال از آن زمان میگذرد، اما راه جمهورى اسلامى که عوض نشده است؛ دشمنان جمهورى اسلامى هم عوض نشدند. پس آنچه که آنجا اتفاق افتاد، میتواند براى امروز و براى آینده تا هر وقتى که ملت ایران به حول و قوهى الهى دلبستهى این اصول و این انقلابند، عبرت باشد، درس باشد؛ لذا نباید فراموش بشود.
خوب، حالا در فضائل ششم بهمن آمل یک جملهى دیگر هم عرض کنیم. «هزار سنگر» یعنى چه؟ ظاهر قضیه این است که در درون شهر، مردم در مقابل گروههاى اشرار و متجاوز سنگر درست کردند - حالا یا هزار تا، یا بیشتر یا کمتر - اما من یک تفسیر دیگرى دارم: این سنگرها سنگرهاى درون خیابان ها نیست، این سنگر دل هاست؛ هزار تا هم نیست، هزاران سنگر است؛ به عدد هر مومنى، هر انسان باانگیزه باشرفى، یک سنگر در مقابل تهاجم دشمن وجود دارد. اگر یک ملت وقتى به دنبال یک هدفى حرکت می کند، نداند سر راه او چه خطراتى است، چه کمینکردههائى هستند، چه باید کرد در مقابل اینها، خود را رها کند، قید و بندهاى خود را رها کند، بىخیال باشد، ضربه خواهد خورد. همهى ملت هائى که در جهت یک هدف بزرگى حرکت کردند و وسط راه ضربه خوردند و گاهى آنچنان افتادند که دیگر قرن ها بلند نشدند، مشکلشان از همین جا آغاز شد: ندانستند چى در انتظار آنهاست و خود را براى مواجهه با آن آماده نکردند. درس هاى گذشته این کمک را به ما می کند که راهمان را بفهمیم، بشناسیم، کمین ها را بشناسیم، کمینکردهها را بشناسیم.
انقلاب اسلامى با آن عظمت پیروز شد. مردم آمدند با تنهاى خودشان، با جسم هاى بىپناه و بىزره خودشان در مقابل سلاح عوامل رژیم جبار ایستادند و انقلاب را پیروز کردند؛ بعد همین مردم آمدند به جمهورى اسلامى راى دادند و جمهورى اسلامى را انتخاب کردند. خوب، یک انسان باانصاف و باشرف، در مقابل این خواست مردم چه می کند؟ بعضىها آمدند وسط میدان، ادعاى طرفدارى از مردم کردند، خودشان را دموکراتیک خواندند، خودشان را طرفدار خلق معرفى کردند؛ آن وقت با همین خلقى که این نظام را با این بهاى سنگین سر کار آورده بودند، شروع کردند به مقابله کردن. توشان منافق بود، کافر صریح بود، طرفدار غرب بود، متظاهر به دین هم بود؛ همهى اینها با هم شدند یک جبهه، یک حرکت، در مقابل نظام اسلامى، در مقابل ملت ایران. ادعاى طرفدارى از مردم کردند، با مردم درافتادند؛ ادعاى طرفدارى از دموکراسى و آرا مردم کردند، با آرا مردم و نتیجهى آرا مردم درافتادند؛ ادعاى روشنفکرى و آزاداندیشى و آزادفکرى کردند، به طور متحجرانه چهارچوب هاى القائى متفکرین غربى را - که آمیخته به بدخواهى و بددلى بود - قبول کردند؛ آمدند مقابل ملت ایران. اول با حرف هاى روشنفکرانه یا شبهروشنفکرانه شروع کردند به امام و به جمهورى اسلامى و به مبانى امام اعتراض کردن، انتقاد کردن، حرف زدن؛ بعد یواشیواش رودربایستى را کنار گذاشتند، آمدند توى میدان، مبارزه فکرى را، مبارزه سیاسى را تبدیل کردند به مبارزه مسلحانه یا اغتشاشگرى - اینها توى کشور ما اتفاق افتاد؛ مال تاریخ نیست، مال همین دههى اول انقلاب است - شروع کردند مزاحمت کردن. به جاى اینکه بنشینند فکر کنند، ببینند مشکلات کشور چیست - این همه مشکلات متوجه کشور ما بود؛ مقدارى از گذشته مانده بود، مقدارى را تحمیل می کردند - به حل این مشکلات کمک کنند، به مسئولین کمک کنند، اگر به نظرشان می رسد که باید راهنمائى کنند، راهنمائى کنند، اگر زیر یک بارى را باید بگیرند، به جاى اینکه بگیرند، افتادند سینه به سینه شدن، معارضه کردن، بدگوئى کردن؛ بعد هم هر جا توانستند، با مردم مواجه شدن، در بخش هاى مختلف. کشور در مرزها درگیر جنگ بود، به جنگ هم بىاعتنائى کردند؛ داخل همین خیابانهاى تهران، سر هر چهارراهى که توانستند، سر هر گذرى که دستشان رسید، بنا کردند با جمهورى اسلامى و با نظام مقابله کردن.
خوب، جمهورى اسلامى هویتى غیر از هویت مردم و ایمان مردم و عزم مردم که ندارد. امروز هم همین جور است. ما کسى نیستیم، ما چیزى نیستیم؛ خداى متعال به وسیلهى این مردم و این دلهاست که این نظام را حمایت میکند؛ «هو الذى ایدک بنصره و بالمومنین». خداوند متعال به پیغمبرش میفرماید که پروردگار، تو را به وسیلهى مومنین یارى کرد. جمهورى اسلامى امروز هم همین جور است، آن روز هم همین جور بود. ما وسیله دیگرى نداریم؛ وسیله، همین ایمان هاى مردم است که از هر سلاحى کارآمدتر است، از هر وسیلهاى موثرتر است. آن روز هم همین جور بود. مردم آمدند این توطئهها را جارو کردند.
بیانات مقام معظم رهبری،۱۳۸۸/۰۱۱/۰۶
امام خمینی (ره) در منقبت حضرت معصومه (س) قصیده بلندی سروده اند که دارای مضامین بلند و تعابیر عمیقی درباره مقام شامخ این بانوی معظم می باشد. این قصیده را در ادامه می خوانید.
وى ابدیّت به طلعت تو مقرّر
رایت قدرت در آستین تو مضمر
لطف هم بالشا، به صدر مصدّر
عالم اجسام گردد، عالم دیگر
عصمت توسر مختفى را مظهر
خوانم ممکن ترا، ممکن برتر
واجبى اندر رداى امکان مظهر
واجب، امّا شعاع خالق اکبر
فیض به مهتر رسد و زآن پس کهتر
ممکن اما ز ممکنات فزون تر
نور وى از حیدر است و او ز پیمبر
کرد تجلّى ز وى به حیدر صفدر
اینک ظاهر ز دخت موسى جعفر
عالم، آن کاو در عالم است منّور
داد به دوشیزگان هستى زیور
ناگفتى، آدم ز خاک هست و من آذر
گر نبدى، باطل آمدند سراسر
ظلّش بخشود، جوهرّیت جوهر
موسى عمران به باگاهش چاکر
وین یک چون قاپقان معطّى بردر
از پى تکمیل نفس آمده مضطر
و آن یک تورات را بخواند از بر
موسى جعفر، ولىّ حضرت داور
معجزه اش مى بود همانا دختر
صلب پدر را و هم مشیمه مادر
نامد و ناید دگر هماره مقدّر
وین یک افواج حلم را شده مصدر
وین یک معدوم از عقابش مستر
وین یک اندر سر اولی ارا مغفر
وین یک در ملک کبریائى مشعر
دخت خدایند این دو نور مطهّر
وین یک ملک جهانش بسته به معجر
معجر این یک نقاب عفّت داور
این یک بر عرش کبریائى افسر
سایه اى از قهر این جحیم مقعّر
رشحه اى از فیض این ذخایر اغبر
صفحه قم را نموده این یک انور
آب مدینه نموده آن یک کوثر
بلکه بهشتش یساولى است برابر
شاید گر لوح را بیاید همسر
ملجأ بر مسلم و پناه به کافر
شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
اى به جلالت ز آفرینش برتر
اى که جهان از رخ توگشته منوّر
اعتراف مخالفان به فضل و شجاعت و استقامت امام حسن عسکری (علیهالسلام)
امامی که موافقان، شیعیان، مخالفان، غیرمعتقدان، همه، شهادت دادند و اعتراف کردند به فضل او، به علم او، به تقوای او، به طهارت او، به عصمت او، به شجاعت او در مقابل دشمنان، به صبر و استقامت او در برابر سختیها، این انسان بزرگ، این شخصیت باشکوه، وقتی به شهادت رسید، فقط بیست و هشت سال داشت. در تاریخ پرافتخار شیعه، این نمونهها را کم نداریم. پدر امام زمان عزیز ما با آن همه فضیلت، با آن همه مقامات، با آن همه کرامات، وقتی با سم و جنایت دشمنان از دنیا رفت، فقط بیست و هشت سال داشت؛ این میشود الگو؛ جوان احساس میکند یک نمونهی عالی در مقابل چشم دارد. آن امام بزرگوار، جوادالائمه (علیهالسّلام) است که در بیست و پنج سالگی شهید شده است؛ این امام عسکری (علیهالصّلاةوالسّلام) است که در بیست و هشت سالگی به شهادت رسیده است؛ و این همه فضیلت، این همه مکرمت، این همه عظمت، که نه فقط ما به آنها قائلیم و مترنّمیم، بلکه دشمنانشان، مخالفانشان، کسانی که اعتقاد به امامت آنها نداشتند، همه اعتراف کردند.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از مردم و خانواده شهدا و ایثارگران ۱۳۹۰/۱۲/۱۰
ای کــه خــورشـید فلک محو لقای تو بود
مـاه را روشـنی از نـور ضـیـای تـو بود
تــویـی آن آیـنـه حـسـن خـداونـد کـریــم
کـه عـیـان نـور الـهـی زلـقـای تـو بـود
مـعـدن جود و سخـایی تـو که از فرط کرم
دو جـهـان ریزهخور خوان عطای تـو بود
ولی حق حسن العسکری ای آن که قضا
مـجـری امـر تـو و بــنــده رای تــو بـود
حــجـت یـــازدهــم نـــور خـداونـد جــلــی
ای کـه ایـجـاد دو عـالم ز بـرای تـو بـود
مـن کـجــا مــدح و ثـنـای تـو تـوانـم گـفتن
کـه بـه قـرآن خـدا مـدح و ثـنـای تو بود
نـه هـمـیـن جـای تـو در سامره تنـها باشد
کـه بـه دلـهـای مـحبـان تـو جای تو بود
بـی ولای تـو عـبـادت زکسی نیست قبول
شـرط مـقـبـولـی طـاعـات ولای تو بود
نـسـبـت قـامـتسـرو تـو بـه طوبی ندهم
زآن که طـوبی خجل از قد رسای تو بود
چـه غـم از تـابـش خـورشـیـد قـیامت دارد
آن کــه در روز جــزا زیـر لـوای تــو بــود
هـمـه شـب قـرب جـوارت زخدا میطلبم
کــه مـرا در سر شوریـده هـوای تو بود
در جـوار تـو زحـق خـواهـش جـنـت نـکنم
جنـت مـا بـه خدا صحن و سرای تـو بود
دیــده گــریـان نـشـود روز جـزا در مـحشر
هـر کـه گـریان به جهان بهر عزای تو بود
تـو ظـهـور پـسـر خـویـش طـلب کـن زخدا
چــون کـه مـقبـول خـداونـد دعای تو بود
تـا ابــد بـر تــو و اجــداد کـــرام تــو درود
غیر از این هر چه بگویم نه سزای تو بود
شاعر:سید محمد خسرو نژاد