سلام کاترینا میدونی من امروز صبح کجا بودم!
سلام نبرا، نه فقط خیلی به فکرت هستم که از پوچی بیرون بیایی!
کاترینا چرا همه ی ما در مورد مسلمونا فکر بد می کنیم و همیشه اونا رو تروریسم خطاب می کنیم!
من امروز رفته بودم مسجد مسلمونا…
ای وای نبرا !کجا!مسجد، چرا اونجا رفتی! نگفتی اتفاقی برات میافته!
کاترینا اتفاقا خیلی برخودشون خوب ومحترمانه بود، در ضمن علت رفتن من به مسجد خوابی بود که دیدم، خواب دیدم عیسی مسیح مرا به جایی دعوت می کند، اون جا، جایی نبود جز مسجد مسلمونا، وقتی از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم که به مسجد برم ودر مورد همه چیز تحقیق کنم.
کاترینا من از این وضعیت خسته شدم از اینکه هروز همه پسرا به ما نگاه معنادار می کنند.
من تصمیم گرفتم که مثل مسلمونا حجاب کنم.
نبرا چرا می خواهی خودت رو شبیه تروریستا کنی!
من دوست ندارم این آزادی ازمن گرفته بشه!
کاترینا، آزادی یعنی اینکه داخل جامعه رفت و آمد کنی وهیچ کس با نگاه بد استقبالت نکند.با تو شوخی نکند واز تو برای تبلیغ کالای مغازه اش استفاده نکند وتو به راحتی بتوانی حرف بزنی واز خودت دفاع کنی.
کاترینا بین خودمون باشه؛ ولی من می خواهم مسلمان شوم. برای اینکه هدف برای مسلمونا تعریف شده و همه ی اونا برای هدف خود تلاش می کنند.
چرا من همیشه احساس پوچی می کردم! برای اینکه هیچ کسی را در این دنیا قبول نداشتم و هدفی هم نداشتم ولی از وقتی وارد مسجد شدم وبا چند خانم وآقا در مورد همه چیز صحبت کردم.کم کم نوع نگاهم به همه چیز دارد تغییر می کند.
فردا هم می خواهم به مسجد بروم! تو نمی آیی؟
نه نبرا، تو برو، من با افکار جدید تو خیلی موافق نیستم و باید در مورد آن فکر کنم!
اما دوست دارم که باهم دوست باشیم و تغییر دین بین ما جدایی نیندازد!
نه کاترینا، دین بین ما جدایی نمی اندازد بلکه این دین همه را دعوت به صلح و دوستی می کند.
کاترینا میدونستی مسلمونا در روز سه وعده با خدا صحبت می کنند! اونوقت ما به اونا می گویم تروریست!
درحالیکه اونا همه رو دوست دارند وراه انسانیت رو انتخاب کرده اند.
_چندماه بعد….
نبراء سختت نیست که اینقدر حجاب داری!
کاترینا اولاش سخت بود ولی وقتی که احساس آرامش می کنم وزندگی آرامی دارم. سختی را فراموش می کنم و حجاب رو دوست دارم.
من هر سه وعده وارد مسجد میشم ودر جمع مسلمونا می ایستم ونماز می خونم. خیلی لذت می برم که زندگی هدف داری را شروع کردم واز مسیح بخاطر این دعوت تشکر می کنم.
کاترینا دین مسلمونا دین حقیقت و کاملی است.
کاترینا من فقط یک آرزو دارم که خدا منو ببخشه…
نبرا در یک سحرگاه ها که برای نماز صبح می خواست به مسجد برود توسط یک جوان آمریکایی نژاد پرست با استفاده از چوب بیستبال کشته شد، توضیحاتی بود که من برای پلیس دادم ولی بعد پلیس ماجرا را یک درگیری ساده جلوه داد.
نبرا توسط مسلمونا کشته نشد بلکه به دست یک جوان آمریکایی نژاد پرست کشته شد.
من به واقعیت پی بردم که مسلمانان تروریست نیستند، بلکه نژاد پرستان آمریکایی تروریست هستند که خیلی راحت به خودشان اجازه کشتن یک نفر را می دهند.
به قلم
پرهون
کنج مسجد نشسته بودم که مسئول فرهنگی مسجد به سراغم آمد و گفت خانمها خواستند که براشون حلقه بزارین!
گفتم چشم؛ تا چند دقیقه دیگر میایم.
حلقه را عمدا زمانی شروع کردم که همشون جوان باشند؛ خانمهای مسن تر برای خودشون حلقه قرآن و دعا گذاشتند.
یه کم استرس داشتم تا اون زمان تبلیغ جمعی اونم 40-50 جوان پرشور نداشتم. از دوستان خواهش کردم ابتدای جلسه رو با ختم سوره یس شروع کنیم .
حین ختم سوره مبارکه، به امام معصوم توسل کردم که یه ساعت عمری که هر یک از این جمع به من دادن بحث خوبی اراءه بشه.
به جمعیت که نگاه کردم دیدم نیمی مجرد؛نیمی متاهل هستند. باید بحثی میگفتم که شامل هر دو گروه میشد.
به لطف خدا و امام معصوم جرقه ای به ذهنم زده شد.
این جور بحثم شروع کردم.
من اومدم اینجا تا از حقمون دفاع کنم. اونم حق تبرج هست حق خودنمایی!!
همه متعجب زده نگاه من میکردن و پچ پچ هایی ریزی که میکردن دیگه قطع شد.
بعد از چند ثانیه مکث؛ دوباره شروع کردم.
مگه خودنمایی یک غریزه نیست که خدا در وجود زن گذاشته تا با جذب و انجذاب آقایان امر ازدواج صورت بگیره
این غریزه که من در وجود خودم نگذاشتم، خدا گذاشته؛ خدا که-نعوذبالله- کار بیهوده ای نمیکنه.
یه غریزه ای در وجود زن بزاره و بعد بخواد حرصش دربیاره بگه تو نطفه خفش کن.
یکی از حضار گفت: خانم همیشه به ما میگن حجاب داشته باشین آخه بحث شما با بحث اونا از زمین تا آسمون در تضاده.
گفتم من که نمیخوام بحث حجاب کنم، البته به اونم ربط پیدا میکنه.
من میخوام امروز از حق طبیعی خودمون حرف بزنم؛ از غریزه ای که خدا گذاشته در وجودمون تا ازش بهره ببریم. اونم *خودنمایی*
من حرفم اینه نباید این غریزه رو در وجودمون انکار کنیم.
یکی از خانمها گفت پس چرا این قدر به ما گیر میدن؟
گفتم من کاری به کار گیر اونا ندارم. فقط یه چیز خوب می دونم.
✔️خدا یه نعمتی را در وجود من گذاشته،
✔️میخواد از من که ازش استفاده کنم
✔️از طرفی هم خواسته الکی اسرافش نکنم، تو راه خودش خرجش کنم
✔️ راهنمای استفاده اش هم در احکام گذاشته تا بهینه بکارش ببندم.
پس خدا گفته خودنمایت رو فقط برای حلالت باشه.
خودنمایی شان و منزلت داره باید شانش رعایت کرد.
شان خودنمایی زن اینکه برای همسرش در جایگاه خودش دلبری کنه
شان خودنمایی دختر اینکه برای پدرش و برادرش اونم با موقعیت سنجی و رعایت حدود خودش ناز کنه.
از بس شانش رو رعایت نکردیم بهمون گفتن خفش کنید.
خودنمایی شامل خیلی چیزا میشه: نحوه حرف زدن، نحوه برخورد کردن، نحوه پوشش و … .
جایگاه ها رو فراموش کردیم فکر میکنم خیابون هم مثل خونه ماست؛ همکار هم مثل برادر ماست؛ رءیس هم مثل پدر ماست.
اگر این نعمت سر جای خودش رعایت بشه کسی به کسی نمیگه برادرم نگاهت خواهرم حجابت. کسی نمیگه نگاهت حجاب نداره.
اگر سر جای خودش استوار بشه دختر دلش گرم به محبت پدرش میشه دیگه لازم نیست گدای محبت از این و اون کنه.
اگر خانم درست دلبری کنه صاحب قلب مردش میشه هم خودشو حفظ کرده هم مرد زندگیش.
تا به خودم اومدم دیدم خانمهای مسن تر پشت سرم نشستند و تمام حرفامو گوش میکنند. میگفتن خانم واقعا خیلی از مشکلات خانواده هم سر همین قضیه هست … .
زن و مرد جامعه ما، دختر و پسر خانواده ما چون این نکته رو در حوزه خودش رعایت نمیکنه؛ به بیرون پناه می بره و براش اسمی مانند اجتماعی شدن، به روز شدن، امروزی خودشون گول میزنند.