29 تیر 1398
. کفشش مشکی، بافتش شبیه گیوه بود و دورش با الیافی اردهای رنگ، گیس بزرگی بافت شده بود. شلوارش مشکی کتانی با پاچههای تنگ که فقط تا ساق پا میرسید و قسمتی از ساق و قوزک تا قسمتی که داخل کفش نبود پیدا بود. کمربندش مشکی زغالی با سگگ زرد طلایی که با نور… بیشتر »
نظر دهید »
23 تیر 1398
از مشهد راهی قم شدیم نمیدانم تیرماه بود یا شهریور، تابستان بود. خورشید قائم به زمین شده بود سایهام زیر پایم حرکت میکرد. پارچهچادرم از حرارت، بوی صندلی اتوبوس میداد. کف صحن از شدت تابش به سفیدی میزد چشمم را جمع کرده بودم و فقط روبرو را نگاه… بیشتر »
23 تیر 1398
چهل و پنج دقیقه بود که از استراحتگاه بین راهی فاصله گرفته و نگاهم را به جاده سیاه طولانی دوخته بودم. مردی میانسال که عازم دوره پیری گشته بود با سری که زمانه موهایش را از او گرفته و هرچه مانده را، رنگ سپید پاشیده بود. با کلاه نقاب داری برسر و پیراهن… بیشتر »
23 تیر 1398
الو سلام این ماشینی که داخل دیوار زدید، رنگ نخورده! شاسی ماشین سالمه! ازقسمتهای مختلف موتور برام عکس بگیربفرست، دکمه جابهجایی صندلیهای جلو سالمه، کار میکنه! تمام مدت دونفر نشسته بودن دیوار و شیپور را چک میکردند و به آگهیهای فروش خودرو تماس… بیشتر »